لیبرالی سرسخت

این نظر که اقتصاددانان مکتب کلاسیک به آزادی اقتصادی و به قول کارلایل به «هرج و مرج نظارت شده» اعتقاد داشتند، ظاهرا دیگر بخشی از تاریخ اقتصاد قرن نوزدهم است. لیکن باید اذعان کرد که اگرچه آدام اسمیت، دیوید ریکاردو، جان استوارت‌میل و سایر علمای مکتب کلاسیک برای دولت نقش زیادی قائل نبودند، در عین حال نمی‌توان تصور کرد که نظر آنان در مورد مداخله دولت در اقتصاد به کلی منفی بود و چشم و گوش خود را به‌طور کلی بر روی مشکلاتی که اقتصاد بازار به دنبال دارد، بسته بودند.

اعتقاد تعصب‌آمیز نسبت به عملکرد اقتصاد آزاد بیشتر به سیاستمداران و اهل قلم تعلق داشت و کمتر اقتصاددانی را می‌توان یافت که آزادی اقتصادی بی‌قید و شرط را پذیرفته باشد. با وجود این فردریک باستیا (۱۸۵۰-۱۸۰۱) در متون مربوط به تاریخ اقتصاد به عنوان کسی که مدافع سرسخت عدم مداخله دولت در امور اقتصادی است، معرفی گردیده است. سه دشمن بزرگی که او همواره هدف حمله قرار می‌داد، عبارت بودند از «سیاست‌های حمایتی دولت»، «سوسیالیسم» و «اقتصاد ریکاردویی» که بدبینی موجود در آن نافی اعتقاد به وجود هماهنگی طبیعی در اقتصاد جامعه است. باستیا به لحاظ خلق نظریه جدید، اقتصاددانی درجه سه به حساب می‌آید، لیکن به عنوان یک شارح عقاید اقتصادی که مطالب خود را به طنز و کنایه مطرح می‌سازد، در تاریخ اقتصاد نظیر ندارد. بهترین نمونه هنر او در این مورد نوشته‌ای از او تحت عنوان عریضه شمع‌سازان است که طی آن سازندگان شمع از مجلس می‌خواهند تا قانونی بگذراند که همه مجبور شوند تمامی پنجره‌ها و روزنه‌های ساختمان‌ها را مسدود کنند، به طوری که هیچ‌گونه نوری قابل نفوذ نباشد و بدین ترتیب جلوی رقابت خورشید را که به پیکار با سازندگان شمع برخاسته و نور رایگان به ساختمان‌ها می‌فرستد، بگیرند و این صنعت ملی را که برای بسیاری ایجاد کار کرده، حمایت کنند. این مثال طنزآمیز و موارد مشابه دیگری که باستیا در سال ۱۸۷۷‌در کتاب مغالطه در سیاست‌های حمایتی منتشر کرد، مکررا توسط مخالفان اقتصاد سوسیالیستی مورد اشاره قرار گرفته است. باستیا در سال ۱۸۰۱‌ در شهر بایون در فرانسه متولد شد. در سن ۱۷‌سالگی وارد کسب و کار عموی خود شد و در سال ۱۸۲۵‌ با ارثیه‌ای که به او رسیده بود کسب و کار مستقل خود را راه‌ انداخت. اما، در اوایل دهه ۱۸۴۰‌به مباحثات مربوط به وضع عوارض گمرکی برای حمایت از کشاورزان انگلیس و سایر مباحث اقتصادی علاقه‌‌مند شد و نوشتن مقالاتی را در همین زمینه برای مطبوعات فرانسه آغاز کرد.

باستیا در انقلاب سال ۱۸۴۸‌ فرانسه ابتدا به عنوان عضو مجلس موسسان و سپس به عنوان عضو مجلس مقننه انتخاب شد. در همین حال، شروع به نوشتن کتاب هماهنگی‌‌های اقتصادی کرد تا عقاید اقتصادی خود را به صورتی منظم ارائه کند، لیکن اجل به او مهلت نداد تا این اثر را به پایان برساند و در سال ۱۸۵۰‌در سن ۴۹‌سالگی درگذشت.