جهانی شدن و بازارهای سرمایه

ترجمه: سمانه جعفری

طی سه دهه اخیر، نظام مالی جهان، به ویژه بازارهای سرمایه، به خاطر رشد سریع، تنوع‌سازی و جهانی شدن، دستخوش تغییرات اساسی شده‌اند. گرچه بیشتر این تغییرات در مراکز مالی و کشورهای توسعه یافته اتفاق افتاده است، باز دنیا شاهد آن است که تغییرات مزبور در کشورهای در حال توسعه نیز در سطح وسیعی رخ داده ‌است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه، به ویژه در دهه ۱۹۹۰، سعی کرده‌اند با ارائه یکسری اصلاحات اساسی بازارهای اوراق بهادار خود را توسعه دهند.

آنها با آزادسازی نظام مالی، محیط سرمایه‌گذاری در کشورهای خود را (از طریق ایجاد ثبات در اقتصاد کلان و فضای تجاری بهتر) با توسعه چارچوب‌های نظارتی و ایجاد نهاد‌ها و بهبود زیربناهای اساسی برای عملیات بازار سرمایه بهبود بخشیده‌اند.

همچنین، بسیاری از کشورها، اصلاحاتی جامع در صندوق‌های بازنشستگی اعمال کرده‌اند و اقدام به خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی نموده‌اند، به این امید که بازار سرمایه خود را توسعه دهند.

افزایش اصلاحات، باعث افزایش انتظارات از توسعه بازارهای سرمایه در کشورهای در حال توسعه شده است. هر چند چنین انتظارات بالایی در بسیاری از کشورها برآورده نشده‌ ولی بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از اصلاحات، وضعیت بازار سرمایه در کشورهای در حال توسعه تا حد زیادی شفاف نیست.

گرچه آهنگ رشد به طور کلی بین آنها سریع بوده است، اما به سرعت رشد کشورهای توسعه‌یافته نرسیده است. بسیاری از کشورهای در حال‌ توسعه رکود و کسادی را تجربه کرده‌اند و یا حتی شاهد انقباض در بازارهای اوراق بهادار به‌ویژه در مورد سهام، پول داخلی و اوراق قرضه با نام بوده است.

کشورهای آمریکای لاتین، به طور خاص، از جهانی شدن امور مالی بیشتر از کشورهای آسیایی استقبال کرده‌اند، اما روند پیشرفت این کشورها نسبت به بازارهای مالی کشورهای آسیایی با تاخیر رخ داده است. همچنین این توسعه‌ها معما‌گونه هستند، چرا که برای دستور کار اصلاحات بازار سرمایه، توافق و اجماع صریح و روشنی به‌وجود نیامده است.

سعی این مقاله بر این است که نتایج مغشوش به‌دست آمده را شفاف و روشن سازد.

به‌این منظور توجه بیشتر به جهانی شدن و میزان اثرگذاری آن در توسعه بازارهای سهام، ما را به این نتیجه می‌رساند که سیاست‌گذاران ملزم به تغییر در انتظارات و اتخاذ نگرش‌های جدید در ساختن بازار سرمایه داخلی هستند.

بازارهای سرمایه ضعیف

شرح عملکرد ضعیف بازارهای سهام و اوراق قرضه دولتی در کشورهای در حال توسعه تنها با استفاده از مبانی اقتصاد کلان و نهادی مثل تثبیت پولی، توسعه کلی اقتصادی، اندازه اقتصاد و حاکمیت قانون و اصلاحات مربوط به بازار سرمایه مشکل است.

در حقیقت، نتایج تجربی مطالعات اخیر بانک جهانی که به مقایسه بازار‌های سرمایه آمریکای لاتین با سایر مناطق می‌پردازد، نشان می‌دهد که زیربنای بهتر، هم باعث توسعه بازار سهام داخلی می‌شود و هم باعث بین‌المللی شدن از طریق انتشار اوراق بهادار خارج از کشور، اما نه به طور یکسان. با بهبود بنیاد‌ها، انتشار سهام و معاملات خارج از کشور، نسبت به معاملات داخلی افزایش می‌یابد. به طور مشابه، اصلاحات مربوط به بازار سرمایه روی بین‌المللی شدن بازار سهام بیشتر از فعالیت‌های بازار سهام محلی‌، تاثیر می‌گذارد.

وقتی نقدینگی بنگاه‌های محلی که اوراق بهادار برای بازار سهام خارج از کشور صادر می‌کنند، کاهش می‌یابد، یک سرریز منفی اتفاق می‌افتد. در این حالت، انحراف تجارت به وجود می‌آید. این امر بر بنگاه‌هایی که در خارج بازار فعالیت نکرده‌اند اثر منفی می‌گذارد.

نقدینگی باقیمانده از بازار سهام داخلی گرایش به تمرکز روی بنگاه‌هایی دارد که به بازار سرمایه بین‌المللی دسترسی پیدا کرده‌اند.

این آثار به خصوص در کشور‌های آمریکای لاتین به شدت دیده شده است که منجر به رشد کند توسعه بازار اوراق بهادار داخلی شده است.

بازار‌های محلی آمریکای لاتین

نه تنها زیر سطح انتظار ما با توجه به توسعه‌ نهادی و اقتصادی منطقه قرار دارند، بلکه آنها خیلی هم پذیرای اصلاحات عرضه شده بوده‌اند.

برعکس آمریکای لاتین در بین‌المللی کردن بازار سهام خود در حد افراطی عمل کرده است که قسمتی از آن، توسط فرآیند خصوصی‌سازی شدید که منجر به انتقال اوراق بهادار منتشر شده جدید به بازارهای بین‌المللی شده، قابل توضیح است.

در حالی که بدون تردید، کشورهای آمریکای لاتین تنها نیستند.

برخی کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته کوچک در اروپا نیز با الگوی مشابهی مواجه هستند. برعکس کشورهای شرق آسیا رفتار متفاوتی را به نمایش گذاشته‌اند، چرا که در آنها بازار داخلی مختلف برای سهام و اوراق قرضه شرکت‌ها از رشد نسبتا خوبی برخوردار بوده است.

یک شکاف معماگونه

چطور این نتایج می‌‌تواند از یک طرف شکاف موجود بین انتظارات و اصلاحات شدیدی که در دهه ۱۹۹۰‌ ایجاد شد و از طرف دیگر پایین بودن سطح توسعه بازارهای سرمایه داخلی را تشریح کنند؟

دلایلی که برای این سوال مطرح می‌شود این است که آیا دیدگاه سنتی این شکاف را از بین می‌برد؟ یک چنین دیدگاهی این فاصله را به ناقص‌بودن و ناتمام بودن اقدامات اصلاحی نسبت می‌دهد و توصیه می‌کند که به نیروهای بازار زمان لازم داده شود تا به وظیفه خود عمل کنند.

در حالی که در این دیدگاه عناصر اساسی برای اصلاحات شناخته شده هستند چرا که پیش از این بهترین روش‌ها توسط استانداردهای بین‌المللی مختلف توضیح داده شده‌اند اما این دیدگاه یافته‌های بسیاری را نادیده می‌انگارد، زیرا بهبود اقتصاد کلان و معرفی موارد اصلاحی که نه تنها محرکی برای توسعه بازار اوراق بهادار داخلی است، بلکه تا حد بسیار زیادی موجب افزایش گرایش برای انتشار و مبادله اوراق بهادار خارجی نیز هست، اهمیت اصلاحات را بی‌اعتبار نمی‌کند، بلکه باعث تغییرات زیادی در انتظارات می‌شود و پیشنهاد می‌کند که برای پیوستن به موج جهانی شدن مالی باید به نحو شایسته‌ای در تغییر جهت انتظارات بازنگری شود.

نظریه دیگر ادعا می‌کند که این شکاف به دلیل توالی نادرست و غلط اصلاحات است.

این موضوع بر اهمیت تاسیس یک چارچوب و نهاد مناسب و منظم و توسعه بازار محلی برای پول داخلی تاکید می‌کند که بدهی قبل از آزادسازی بازار مالی نامیده می‌شود.

در اصل هیچ مشکلی جهت به تاخیر انداختن آزادسازی حساب سرمایه و رقابت نامحدود تا آن زمانی که شرایط لازم مهیا شود، وجود ندارد.

ولی واقعیت اقتصاد سیاسی این است که اصلاحات نهادی به سادگی صورت نمی‌گیرد.

برای این که دلیل منطقی برای سرهم آوردن مخالفت کسانی که احساس می‌کنند از اصلاحات زیان دیده‌اند، در بیشتر موارد ناکافی است، لذا آنها قادر به سازماندهی قدرتمندی برای مقاومت در مقابل تغییرات هستند. برعکس، سود حاصل از اصلاحات که در آینده به دست می‌آید، میان برندگان زیادی تقسیم می‌شود و در نتیجه ما با مساله اقدام جمعی مواجه هستیم.

ناچیز بودن انگیزه برای عمل کردن در گروه، باعث می‌شود که کار بدون اعلام موجودیت و سازمان نیافته انجام شود.

تجربیات تاریخی کاملا توضیح می‌دهند که رقابت خارجی، اعضای سازمان را به کارایی بیشتر ترغیب می‌کند و در نتیجه انگیزه‌ها را در مقابل با اصلاحات تغییر می‌دهند - متصدیان امور را مجبور می‌کنند تا حامی بسیاری از اصلاحاتی باشند که قبلا با آنها مخالف بوده‌اند.

مطالعات بانک جهانی یک نظریه مکمل را پیشنهاد می‌کند که نیازمند به بازنگری و بررسی مجدد در مطمئن بودن طرح‌های اولیه، نظیر جهانی‌سازی مالی، نقدینگی، تنوع و اندازه - همانند مرحله پیشین برای استحکام بیشتر و بازنویسی دستور کار اصلاحات است.

نقش جهانی‌سازی مالی

جهانی‌سازی مالی در حوزه بدهی و بازارهای سهام از راه‌های متفاوت سیاست‌‌گذاری را با مشکل روبه‌رو می‌سازد. بدهی‌ها و بزرگی مشکلات جهانی‌سازی مربوط به ضعف پول رایج است.

موج جاری جهانی شدن و مفهوم نرخ ارز شناور، افزایش منافع را بر چگونگی انجام وظیفه پول محلی به طور همزمان منوط می‌کند.

انجام دادن این دو کار به صورت بهینه‌ برای همه پول‌هایی که در سطوح بین‌المللی به‌صورت ذخیره دارایی‌ها به کار برده می‌شود، مشکل است.

اشاره به مشکلات فوق نیاز به هماهنگی و سازگاری سیاست‌های پولی و مالی در کشورهای در حال توسعه را برای بهره‌مندی بیشتر از جهانی شدن بازارهای مالی گوشزد می‌نماید.