محمود صدری

یکی از رفتارهای تکراری در روابط بین‌الملل، تشدید بحران پیش از گفت‌وگوهای مصالحه‌جویانه است. دوران تشدید بحران، بسته به نوع روابط و مسائل آن، می‌تواند کوتاه یا بلند باشد. دوران تشدید خصومت در روابط ایران و آمریکا دو سال پیش با فشار بر برنامه هسته‌ای ایران آغاز شد. تازه‌ترین پیام‌هایی که در چند روز اخیر بین ایران و آمریکا مخابره شد دنباله همان وضع پیشین است با این تفاوت که نوعی بی‌تابی در هر دو طرف دیده می‌شود. از طرف آمریکایی‌ها دو پیام صادر شده است: اول فشار تازه بر کشورها و بنگاه‌های اقتصادی همکار جمهوری اسلامی است و دوم اظهارات مداخله‌جویانه یکی از سخنگویان کاخ سفید به مناسبت صدسالگی مشروطیت.

آمریکا با این دو پیام، قصد دارد ابزار اقتصادی و سیاسی خود را برای فشار بر ایران به رخ بکشد. ایران نیز متقابلا، هفته گذشته قابلیت‌های فنی، اقتصادی و سیاسی خود را به رخ کشید و به آمریکا گوشزد کرد که این کشور برای فشار به ایران آنگونه که خود می‌پندارد مبسوط‌الید نیست.

علی لاریجانی، دبیر شورای‌عالی امنیت ملی ایران در جمع خبرنگاران، ضمن زیرسوال بردن وجاهت حقوقی قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران، بر این نکته تاکید ورزید که جمهوری اسلامی برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز خود را ادامه خواهد داد.

آمریکا می‌داند که ایران به هیچ وجه قصد توقف فعالیت‌های هسته‌ای خود را ندارد و ایران می‌داند که آمریکا با همه توان تلاش خواهد کرد مانع این کار شود. همین درک متقابل، باعث شده است دو کشور با اراده جدی و سهمگین با یکدیگر روبه‌رو شوند. بنابراین، آنچه بین ایران و آمریکا باقی مانده، جست‌و‌جوی روشی است که طرفین به خواسته‌های خود برسند و این خواسته‌ها برای طرف مقابل، هزینه غیرقابل تحمل ایجاد نکند. آنچه ایران از آمریکا انتظار دارد، به رسمیت شناختن حق دستیابی فناوری هسته‌ای و تعهد واشنگتن به تغییر رفتار، ترک مخاصمه و کنار گذاشتن سیاست فشار است. آمریکا نیز از ایران انتظار دارد برای حل مسائل عراق، فلسطین و لبنان به آن کشور کمک کند. این مطالبه آمریکا دو وجه دارد که یکی به نفع و دیگری علیه ایران است.

نفع ایران در این است که آمریکا با چنین انتظاری ناگزیر است قدرت منطقه‌ای تهران را به رسمیت بشناسد. وجهی از انتظار آمریکا که علیه ایران است این است که رهبران واشنگتن با طرح نفوذ ایران در خاورمیانه می‌کوشند، جمهوری اسلامی را عامل بحران‌های منطقه‌ای معرفی کنند.

اما حوادثی که این روزها در شعاع استراتژیک ایران در خاورمیانه جریان دارد، لاجرم آمریکایی‌ها را به سویی می‌کشاند که در کنار پرونده‌سازی علیه ایران در بحران خاورمیانه، به کمک تهران برای حل بحران لبنان چشم بدوزند. آمریکایی‌ها پیشتر دو بار در افغانستان و عراق از کمک ایران بهره‌مند شده و ثمرات آن را دیده‌اند و اکنون می‌دانند که بدون مساعدت ایران، نمی‌توانند اسرائیل را از دام چاله‌ای که در لبنان برای خود ساخته است رها کنند.

ایران با درک همین نیاز آمریکا، به صورت علنی و رسمی از حزب‌ا... لبنان در نبرد با اسرائیل حمایت معنوی می‌کند تا قدرت خود را به رقیب نشان دهد. ایران در کنار این نمایش قدرت، مدام بر پایبندی خود به میثاق‌های بین‌المللی در زمینه فعالیت‌های هسته‌ای نیز تاکید می‌ورزد تا تعهد خود را به نظام بین‌المللی گوشزد کند. بنابراین، بدون جزمیت در تحلیل، می‌توان این فرض را در نظر گرفت که ایران و آمریکا با علم به اینکه نمی‌توانند واقعیت یکدیگر را نادیده بگیرند، در آینده خواهند کوشید به قاعده‌ای دست یابند که ضمن حفظ پرستیژ (حیثیت) بین‌المللی خود، انعطاف‌هایی نشان دهند که از درون آن راهی به سوی مصالحه گشوده شود.

حیثیتی که ایران به دنبال آن است، ادامه فعالیت هسته‌ای است و حیثیتی که آمریکا در پی آن است، حل بحران خاورمیانه به شرط حفظ اسرائیل است. اینکه ایران و آمریکا بر سر این دو مساله به توافقی زودرس دست یابند، هنوز چندان محتمل نیست، اما در اینکه اراده طرفین برای رسیدن به این هدف‌ها، خلل‌ناپذیر است، تردیدی وجود ندارد و این عزم جزم طرفین را وادار می‌کند بین جنگ و مصالحه، راه کم‌هزینه‌تر را انتخاب کنند.

در این راه، آمریکایی‌ها ناگزیرند بیش از ایران انعطاف نشان دهند. زیرا آنچه تهران از جامعه جهانی و از جمله آمریکا طلب می‌کند، خواسته‌ای در چارچوب میثاق‌های بین‌المللی و حق انکار‌ناپذیر بهره‌مندی از دانش هسته‌ای است. اما آنچه آمریکا از ایران می‌خواهد حل بحران خاورمیانه در جهت منافع اسرائیل است که ایران در مخالفت با آن تنها نیست. در چنین مواجهه‌ای، لاجرم دست ایران به لحاظ حقوقی و سیاسی بازتر و وجاهت خواسته‌هایش بیشتر است.