رقابت ریاض و قاهره برای رهبری جهان عرب

دنیای اقتصاد- کامران کرمی: دیدار وزرای خارجه ایران و مصر در حاشیه سازمان ملل، دعوت نکردن از شیوخ وهابی در نشست اهل سنت در چچن و اختلاف‌نظر قاهره و ریاض بر سر سوریه، سه تحولی است که در یک ماه اخیر خشم عربستان از رفتارهای مصر را به دنبال داشته است تا آنجا که ملک سلمان تهدید به قطع کمک‌های مالی خود به دولت عبدالفتاح سیسی کرده است. موضوعی که همزمان واکنش وزیر خارجه مصر را نیز به‌دنبال داشته است، آنجا که از اختلاف‌نظر با ریاض بر سر سوریه سخن به میان آورد. بروز این اختلافات در مقطعی که مصر از قدرت و جایگاه سابق در جهان عرب برخوردار نیست، این پرسش را مطرح کرده است که با وجود ضعف‌های اقتصادی مصر که این کشور را در چتر حمایتی عربستان و دیگر دولت‌های عربی خلیج‌فارس قرار داده است، هدف دولتمردان قاهره از این رفتارهای متفاوت چیست؟ عکس‌العمل ریاض به این رفتارها چگونه خواهد بود؟ و چشم‌انداز روابط دو کشور چه سمت‌وسویی خواهد یافت؟

در جریان سفر غیرمنتظره ملک سلمان پادشاه عربستان به مصر که با اهداف ابتدائا اقتصادی، سپس سیاسی تنظیم شده بود، قراردادها، موافقت‌نامه‌ها و تفاهم‌نامه‌های عمده‌ای به امضا رسید و مبالغ قابل‌توجهی از سوی عربستان برای سرمایه‌گذاری در مصر در نظر گرفته شد که به زعم مقامات آل‌سعود ناشی از حرکت دو کشور به سمت تعیین عناصر همکاری‌جویانه به‌عنوان بخش تفکیک‌ناپذیر از روابط راهبردی بود. اما روابط پادشاهی عربستان سعودی و جمهوری مصر را را نه می‌توان روابط عادی نامید و نه روابط راهبردی. به این دلیل نمی‌توان عنوان عادی به این رابطه اطلاق کرد که نگاهی به روابط دوجانبه ریاض و قاهره در نظام منطقه‌ای خاورمیانه نشان می‌دهد که عناصر مهم و تعیین‌کننده‌ای در جهت‌دهی به این رابطه نقش ایفا کرده و موجبات همگرایی بیشتر دو دولت در تعریف عناصر همکاری و موازنه را فراهم آورده است. در عین حال، به دلایلی این رابطه نتوانسته است به سمت یک رابطه راهبردی حرکت کند. در تبیین این دلایل باید به حجم اختلافات دو کشور در پاره‌ای از دوران‌ها اشاره کرد که ناشی از وزن و جایگاهی است که طرفین برای خود در جهان عرب قائل بوده و هستند. به نوعی یک رقابت راهبردی بر سر نفوذ در کشورهای خاورمیانه و به‌خصوص در موضوع رهبری بر جهان عرب در روابط میان مصر و عربستان جریان دارد.

سعودی‌ها که به خوبی متوجه یک مصر ضعیف از لحاظ اقتصادی و به حاشیه رفته از حیث سیاسی هستند، تلاش دارند تا از فرصت به‌وجود آمده پس از دهه‌ها یکه تازی مصر بر جهان عرب استفاده کرده و بیش از پیش قاهره را در منظومه عربستان سعودی قرار دهند. اگرچه تشخص و هویت سیاسی مصر مانع از آن خواهد شد تا به‌طور کامل تحت حمایت‌های عربستان قرار بگیرد، اما واقعیت‌های امروزین مصر باعث خواهد شد تا این کشور نتواند در کوتاه‌مدت و حتی میان‌مدت ظرفیت‌های سابق خود را با توجه به بحران‌های داخلی و منطقه‌ای مجددا بازآفرینی کند. از سوی دیگر نباید این موضوع را نادیده گرفت که خود دولت عربستان‌سعودی هم مایل نیست که مصر بیش از اندازه تضعیف شود، چون در این وضعیت به دلیل جولان گروه‌های اسلامگرا در داخل این کشور، مساله تمامیت ارضی و ماهیت و شکل حکومت در این کشور عوض خواهد شد که با منافع دولت سعودی در تضاد است. عامل دوم در این نکته است که یک مصر ضعیف باعث خلق هزینه برای دولت سعودی خواهد شد که خود با توجه به حجم درگیری‌های منطقه‌ای و مشکلات اقتصادی‌اش، سخاوتمندی گذشته را نمی‌تواند داشته باشد. از زاویه سوم هم یک مصر ضعیف نمی‌تواند عربستان را در یارگیری‌های سیاسی و منطقه‌ای همراهی کند. بنابراین سعودی‌ها به دنبال یک مصر همراه و سر به راه هستند تا یک مصر ضعیف و مطیع. دولت سکولار و نظامی در مصر می‌تواند مطلوب‌ترین وضعیت برای عربستان سعودی باشد که در ابتدا از عناصر اسلام‌گرایی به دور باشد و حتی‌المقدور کمتر به دنبال ناسیونالیسم عربی هم باشد.

دوستی اختلاف‌زا

ریشه اختلافات یا آنچه برخی رسانه‌ها خصومت مصر و عربستان در مقطع کنونی می‌خوانند، به دهه‌ها پیش بر می‌گردد. در دوران به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر رئیس‌جمهوری مصر، اختلاف دیدگاه میان رهبران ناسیونالیست عرب و رهبران سلفی سعودی منجر به یک جنگ تمام عیار در یمن شد. نمونه دیگر از این جایگاه مصر را در عدم تبعیت این بازیگر در همراهی با عربستان برای حمله به یمن دیدیم. زمانی که عربستان سعودی تصمیم خود را برای حمله به یمن اعلام کرد، لیستی از کشورهای عربی و اسلامی تابع و پیرو را به‌عنوان ائتلاف حمله به یمن عنوان کرد، اما بلافاصله مصر و پاکستان اعلام کردند که به هیچ‌وجه در جریان چنین ائتلافی نبودند و در آن شرکت نخواهند کرد و همین امر منجر به آن شد تا ائتلاف عربی نتواند با قدرت و مشروعیت بیشتر حملات خود را به یمن توجیه کند. در شرایط کنونی که سعودی‌ها به دنبال همراهی مصر در شکل‌دهی به ائتلاف‌های منطقه‌ای هستند، سه موضوع مهم اما اختلاف زا نقش ایفا می‌کنند.

1. سوریه

پنج سال از بحران در سوریه می‌گذرد و عربستان یکی از بازیگران دامن زننده به تحولات منفی در این کشور بوده و نقش مخربی را در به نتیجه نرسیدن روند تحولات ایفا کرده است. در این میان مصر نقش بی‌طرفانه‌ای اتخاذ کرد و همواره تحولات در سوریه را منوط به خواست مردم و تقویت راهکارهای سیاسی دانست. این موضع‌گیری یا متفاوت بودن اولویت‌ها باعث شده تا سعودی‌ها نگاه مثبتی به این رویکرد قاهره نداشته باشند. چون همراهی مصر با سعودی‌ها می‌توانست راهکار عربستان مبنی بر اسقاط رژیم در سوریه را با قدرت بیشتری به پیش ببرد. این موضوع باعث شد تا «سامح شکری» وزیر خارجه مصر ماه گذشته اعتراف کند که بین کشورش و سعودی درباره سوریه به‌ویژه درباره «ضرورت تغییر نظام یا رهبری سوریه» اختلاف نظر وجود دارد. روزنامه السفیر یک روز بعد از این موضع‌گیری نوشت که «شکری» در یک نشست خبری در نیویورک در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل تاکید کرد که «اوضاع در سوریه به دلیل ادغام شدن برخی مخالفان نظام سوریه با گروه‌های مسلح تروریستی مانند جبهه النصره مبهم و پیچیده شده است.» او تاکید کرد: «سعودی بر ضرورت تغییر نظام یا رهبری سوریه متمرکز است، اما مصر این شیوه و مشی را انتخاب نکرده است.» وزیر خارجه مصر تصریح کرد: «قاهره همه تحولات را ارزیابی می‌کند، اما چاره‌ای نیست، باید یک سوریه جدید که همه طرف‌های سوری با آن موافقت کنند، ایجاد شود.» سامح شکری همچنین در پاسخ به سوالی درباره آینده بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه نیز گفت: «این موضوع به اراده ملت سوریه باز می‌گردد، نباید فرصت‌ها را از دست داد باید همه تلاش‌ها روی توافق درخصوص نقشه‌ای خاص برای حل سیاسی بحران سوریه متمرکز شود.» این اظهارات باعث شد تا وزارت خارجه عربستان در مورد اخباری که مرتبط با اظهارنظر سامح شکری وزیر خارجه مصر مبنی بر اینکه قاهره بر عکس عربستان سعودی با رفتن بشار اسد و از بین رفتن ساختار حکومتی سوریه مخالف است منتشر شده، خواهان توضیح شود.

2. ایران

اگرچه نگاه مصر و عربستان سعودی به موضوع ایران و آنچه خطر نفوذ تهران در جهان عرب خوانده می‌شود، همواره اتحاد ریاض و قاهره را به دنبال داشته است، در این میان اما، جایگاه و وزن سیاسی مصر باعث شده تا راه خود را از عربستان در نگاه به ایران جدا کند. در واقع عدم نزدیکی مصر و ایران به یکدیگر بیش از آنکه ناشی از متغیر عربستان باشد، به حجم اختلافات دوجانبه تهران و قاهره بخصوص بعد از معاهده کمپ دیوید و ترور انورسادات برمی‌گردد. به این معنی که نزدیکی مصر به اسرائیل و حمایت ایران از گروه‌های مقاومت در مرزهای فلسطین اشغالی باعث شد تا روابط ایران و مصر قطع شود و تاکنون هم پس از گذشت بیش از سه دهه به حالت عادی باز نگشته است.

ملاقات وزرای خارجه ایران و مصر در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به گفته سخنگوی دستگاه دیپلماسی ایران می‌تواند پایه‌ای برای تماس‌های بیشتر بین تهران و قاهره باشد، علاوه بر اینکه توانست فضا را در روابط تهران و قاهره تا حدی تلطیف کند، از سوی دیگر خشم عربستان سعودی را از این دیدار برانگیخت. به گفته یکی از دیپلمات‌های بلندپایه وزارت امور خارجه مصر که قبلا در ایران مامور بوده است، مقامات‌سعودی اعتراض خود را به این دیدار طی تماس تلفنی با «عبدالفتاح السیسی» رئیس‌جمهوری مصر بیان و حتی در این تماس مصر را تهدید به قطع کمک‌های مالی خود کرده‌اند. طبق اظهارنظر این دیپلمات، مقامات سعودی از علاقه مصر به نزدیکی با ایران بسیار ناخشنود هستند، چون نزدیکی دو کشور به یکدیگر و برقراری تماس‌ها در سطوح بالا و گشایش سفارت خانه‌ها موجب می‌شود تا آنچه نفوذ تهران در جهان عرب خوانده می‌شود، بیش از پیش تقویت شود. موضوعی که به‌نظر می‌رسد زمینه‌های آن در حال تقویت است، اگرچه تا عادی‌سازی روابط تهران و قاهره راه درازی در پیش است. در همین زمینه دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی در امور بین‌الملل در دیدار رئیس جدید دفتر حافظ منافع مصر در تهران گفته است که همکاری‌های تهران و قاهره می‌تواند به حل مشکلات جهان اسلام و از جمله حمایت از موضوع فلسطین کمک کند. حسین امیرعبداللهیان در دیدار یاسر عثمان، سفیر و رئیس جدید دفتر حافظ منافع مصر در تهران ابراز کرد که روابط دو کشور به‌رغم فراز و نشیب‌هایی که در این سال‌ها با آن مواجه بوده ایم، همواره روابط متینی بوده است. یاسر عثمان نیز همزمان به جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه اشاره کرد و گفت که افزایش رایزنی و مشورت میان مقامات دو کشور در بهبود وضعیت منطقه موثر خواهد بود.

3. مرجعیت سیاسی-فکری مصر

شاید مرجعیت مصر بر الازهر و نقش علمای مصری در رهبری جریانات فکری در جهان عرب و به‌خصوص نقش جریان اخوان‌المسلمین در این کشور باعث شده تا قاهره نشینان سهم خود را در جریانات فکری و سیاسی به نسبت آل‌سعود پررنگ‌تر ببینند، اگرچه دو کشور در قالب منظومه اهل سنت قابل ارزیابی هستند، اما تفاسیر مختلف فقهی علمای مصری و سعودی باعث شده تا شاهد اصطکاک‌های فکری در این خصوص باشیم. مصر همواره خود را رهبر سیاسی و معنوی جهان عرب دانسته و در مقطع کنونی که به دلیل ضعف‌های اقتصادی نمی‌تواند نقش تاریخی خود را ایفا کند، عربستان فرصت را برای بسط نفوذ خود در جهان عرب فراهم دیده است، اما اتفاقی که اخیرا در چچن صورت گرفت باعث شد تا نقش منفی علمای سلفی سعودی در زمانی که فعالیت گروه‌های تروریستی منبعث از این تفکر سراسر منطقه را در برگرفته و شراره‌های آن به اروپا رسیده است، برجسته شود.

در نشست «شناخت پیروان سنت‌های اسلامی» که در شهر گروزنی پایتخت جمهوری چچن برگزار شد، بیش از ۱۰۰ مفتی و اندیشمند اهل سنت از کشورهای مختلف از جمله روسیه، سوریه، لبنان، اردن، ترکیه، هند، انگلیس، آفریقای جنوبی و مصر شرکت داشتند، اما علمای وهابی عربستان به این نشست دعوت نشدند. اندیشمندان و روحانیان اهل سنت از کشورهای مختلف جهان، تروریسم تکفیری با سوءاستفاده از آموزه‌های اسلامی و تحریف دینی را محکوم و اعلام کردند که تروریست‌ها هیچ ارتباطی با مذهب اهل سنت ندارند. کارشناسان مسائل روسیه، عدم دعوت علمای وهابی-سعودی به کنفرانس چچن را برگرفته از نگرانی امنیتی روس‌ها می‌خوانند و معتقدند که این موضوع نشان‌دهنده نگرانی روس‌ها از تاثیرپذیری مسلمانان این کشور از جریان‌های وهابی و سلفی‌ها است. با چنین وضعیتی، به نظر می‌رسد که سعودی‌ها بیش از هر زمانی به دنبال این هستند تا از ضعف‌ها و آسیب پذیری‌های قاهره استفاده برده و یک راهبرد همکاری‌جویانه مبتنی بر حفظ مصر در منظومه سعودی را در روابط دو کشور نهادینه کنند که کاملا در راستای گسترش سیاست منطقه‌ای عربستان طراحی شده است. بنابراین یک مصر سر به راه، شاه کلید تحقق این نظم طراحی شده در سودای سعودی خواهد بود.