حقوقم با آبدارباشی یکی است

ندا گنجی

عکاس: حمید جانی‌پور،عکس تزئینی است

نوشتن از کسی که نزدیک به نیم قرن با فرمول‌های ریاضی کلنجار رفته از هر سوژه دیگری جذاب‌تر است.

خودش می‌گوید در این سن و سال از آن فرمول‌ها چیزی یادش نیست، اما چشم‌هایش چیز دیگری می‌گویند و کلامش هم هنوز با اعداد و ارقام مخلوط است.

خودش می‌گوید همکلام شدن با کسی که با چشم مصنوعی می‌بیند و با گوش مصنوعی می‌شنود لطفی ندارد، ولی وقتی سخن می‌گوید می‌فهمی این چشم و گوش مصنوعی او را از اتفاقات پیرامونش محروم نکرده است.

با اینکه گذر عمر توانی برایش نگذاشته، اما خود را مقید می‌داند به رسم میهمان‌نوازی تا پای پله‌ها به استقبالت بیاید.

کتاب‌های روشنفکرانه در جای‌جای خانه‌ «کبیری» به چشم می‌خورد، اما می‌گوید حوصله‌ای برای خواندنشان ندارد و تنها به روزنامه‌هایی که به دستش می‌رسد بسنده می‌کند. از کتاب‌ها که چشم برمی‌داری، بسته‌های قرص و آمپول روی میز خودنمایی می‌کنند.

به اعتقاد او معلمی بیش از آنکه علم بخواهد به بیانی شیوا و شیرین نیاز دارد تا بتواند با استفاده از روانشناسی‌ای که می‌داند با دانش‌آموزان مماشات کند.

کبیری به تفاوت‌های میان نسل امروز و دیروز اشاره می‌کند: «امروز وضعیت با قدیم فرق کرده در گذشته حکیم‌باشی‌ای بود و نبض مریض را می‌گرفت و نگاهی هم به زبانش می‌انداخت و بیماری را تشخیص می‌داد، اما امروز پزشکان این کار را نمی‌کنند با ۲۰-۱۰آزمایش هم نمی‌توانند بیماری را تشخیص دهند.

درس و مدرسه هم تغییر کرده ما در دبیرستان آن قدر بر دانش‌آموزان فشار می‌آوردیم تا ۴عمل اصلی و ضرب و تقسیم را خوب یاد بگیرند، اما الان دیپلمه‌ها هم در ضرب و تقسیم مشکل دارند و بدون ماشین‌‌حساب نمی‌توانند آن را انجام دهند.» کبیری، دبیر ۹۰ساله ریاضیات می‌گوید: زمان قدیم شاگردان برای مدرسان خود ارج و قربی قائل بودند، اما امروز این حق‌شناسی‌ها نابود شده است.

وقتی از شاگردانش در دبیرستان «البرز» می‌پرسم چشمانش جان می‌گیرند و با افتخار می‌گوید امروز ناسا و بهترین دانشگاه‌های دنیا پذیرای دانش‌آموختگان دبیرستان البرز هستند، اما امروز هیچ جایی برای فارغ‌التحصیلان ایرانی نیست و اگر هم خارج از کشور آنها را بپذیرند هزاران شرط می‌گذارند چون می‌دانند سواد ندارند.

به اینجا که می‌رسد غمی چهره‌اش را فرا می‌گیرد: «امروز برای معلم کوچک‌ترین ارزشی باقی نمانده ۲۶ سال سابقه تدریس در بهترین دبیرستان‌های ایران را دارم و از آموزش و پرورش دارای نشان علمی هستم. با چهار هزار تومانی که در سال ۸۵ به حقوقم افزوده شد آن را به ۲۰۰هزار تومان افزایش داده‌اند. حال این افتخار نصیب من شده که به اندازه دستمزد یک آبدارباشی حقوق می‌گیرم.

در حالی که یک بی‌سواد ماهانه ۵۰۰، ۶۰۰هزار تومان حقوق می‌گیرد. کسی به دنبال علم و دانش نمی‌رود.»

یک ملت وقتی مادیات را از دست داد می‌تواند به تعالی برسد، اما وقتی اخلاقیات را از دست داد نه، جبرانش امکان‌پذیر نیست این‌ها را «کبیری» می‌گوید.

او درباره شغل معلمی می‌گوید: معلم اگر راه تعلیم و تربیت را درست آغاز کند به طول عمر می‌رسد، اما اگر این کار کاری نباشد که مطابق ذوقش باشد. کلاس رفتن برایش مثل رفتن به جهنم خواهد بود. وقتی می‌خواهم که درباره فرمول‌های ریاضی بگوید، می‌گوید چطور می‌شود که با این سن همه چیز یادش مانده باشد در حالی که گاهی حتی اسم‌های معمولی را نیز فراموش می‌کند. ۴۶ سال است که بازنشسته شده و حتی مدتی را نیز پس از بازنشستگی‌اش به حق‌التدریسی پرداخته است، می‌گوید: انجمن شهر کاشان ۳ بار به او پیشنهاد پست شهرداری کاشان را داده او بار سوم این مسوولیت را پذیرفته است که البته سخت‌ترین دوران زندگی‌اش را دوران شهردار بودنش می‌‌داند.

چرا که معتقد است «هر کسی» به درد این پست نمی‌خورد.