صنعت فارس «در فارسنامه»
فارسنامه ابن بلخی به آب و هوا، کشاورزی و محصولات و صنایع دستی و مصنوعات فارس توجهی خاص مبذول میدارد: ۱. آب و هوا: آنچه در این مورد مطرح میشود، نوع آب و هوا همچون اعتدال، سردسیری بودن و گرمسیری بودن نواحی و وجود چشمهها و قناتها است. به نمونههای زیر توجه فرمایید:
«گرمسیر عظیم است و هیچ آب نیست و آب باران خورند، الا دو سه چشمه کی هست. »
«هوا، آن معتدل است و پارهای از هوای یزد خنکتر باشد و هم آب روان باشد و هم آب کاریز و غله بوم است و هوا و آب، درست. . . »
۲.
فارسنامه ابن بلخی به آب و هوا، کشاورزی و محصولات و صنایع دستی و مصنوعات فارس توجهی خاص مبذول میدارد: ۱. آب و هوا: آنچه در این مورد مطرح میشود، نوع آب و هوا همچون اعتدال، سردسیری بودن و گرمسیری بودن نواحی و وجود چشمهها و قناتها است. به نمونههای زیر توجه فرمایید:
«گرمسیر عظیم است و هیچ آب نیست و آب باران خورند، الا دو سه چشمه کی هست.»
«هوا، آن معتدل است و پارهای از هوای یزد خنکتر باشد و هم آب روان باشد و هم آب کاریز و غله بوم است و هوا و آب، درست...»
۲. کشت وزرع فارس: در فارسنامه ابن بلخی از فاریابی بودن و بخس بودن کشاورزی فارس و کیفیت بازده آن و انواع محصولات چون غلهها و میوهها و انواع درختان... سخن میرود و نشان میدهد که تنوع آب و هوا، موجبات رشد چه محصولاتی را فراهم میآورد:
«درختستانی عظیم است چنانک میوهها را قیمتی نباشد و همه میوهها آن جا به غایت نیکوست خاصه انار... و آبی نیکو و بادام بسیار و غله بسیار خیزد.»
«هر میوه در سردسیر و گرمسیر باشد آن جا یابند و ترنج و شمامه و لیمو و دیگر مشمومات بسیار یابند و غله بوم است...»
- «ریعی دارد چنانک از یک من تخم، هزار من دخل باشد و همه بخس است و جز آب باران هیچ آبی دیگر نبود و هرگاه باران در اول زمستان بارد در آذرماه و دی ماه آن سال، دخل عظیم باشد و نعمت بسیار، پس اگر در این ماهها باران بسیار آید، هیچ فایده ندارد و دخل به زیان شود...»
۳. هنرهای دستی، صنایع، کالاها و معادن فارس: ابن بلخی علاوه بر محصولات کشاورزی و دامپروری، از معادن، مصنوعات و از کارهای هنری مردم فارس سخن میگوید و فیالمثل از پارچهای نام میبرد به اسم «بدست» که در کمتر متنی بدان اشاره شده است:
- «بدست و مومیایی از آن جا خیزد. از کوهی قطره قطره میچکد و کانی است کی از هفت رنگ نمک از آن جا خیزد...»
-«و جامه کتان بافند سختتر و لطیف آن را سینیزی گویند اما داشتی نکند و... روغن چراغ آن نیکو است...»
-«و گوسفندان آن جا بیشتر بز باشد و بزغاله پرورند و بزغاله تا هشتاد رطل و صد رطل برسد.»
- «از آن ناحیت ابریشم خیزد، از آنچ درخت توت بسیار باشد و جامههای دیبا و مشطی و فرخ و مانند این نیکو کنند... و زر ایشان را زر امیری گویند کی سه دینار از آن دیناری سرخ ارزد.»
- «از آن جا غله خیزد و کرباس و حصیر.»
- جز سنگ آسیا ندارند و معیشت ایشان از آن باشد.»
ابن بلخی گاهی به دانستنیهایی خاص از آثار تاریخی و باستانی فارس، اشاراتی دارد:
- «نزدیکی گور مادر سلیمان است. طول آن چهار فرسنگ و گور مادر سلیمان از سنگ کردهاند، خانهای چهارسو، هیچکس در آن خانه نتواند نگریدن کی گویند طلسمی ساختهاند کی هرکس در آن خانه نگرید کور شود اما کسی را ندیدهام کی این آزمایش کنند.»
- «هر جا صورت جمشید کندهگری کردهاند، مردی بوده است کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جایها صورت او کرده است کی به یک دست عصایی گرفته است و به یک دست مجمره دارد و بخور میسوزد و بعضی جایها صورت او کرده است کی به دست چپ گردن شیری یا سرگوری گرفته است و خنجری کشیده و در اشکم آن شیر یا کرگدن زده...».
به نقل از یک مقاله، نوشته دکتر منصور رستگار فسایی
ارسال نظر