چند چهره اثرگذار در روزگار قاجار
دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی- در دسامبر1803، که فتحعلی شاه به ایروان رفته بود تا خان‌ها و سرکردگان منطقه را به ایستادگی در برابر تجاوز روس‌ها تشویق کند، داود، خلیفه ارمنیِ کلیسای اجمیادزین، که به تازگی از سفر ایتالیا و ملاقات با پاپ برگشته بود، شمه ای درباره عظمت ناپلئون و پیروزی‌های درخشان وی در اروپا گفت و فتحعلی شاه را به نوشتن نامه‌ای به ناپلئون و هم پیمانی با فرانسه تشویق کرد.
نامه فتحعلی شاه را دو بازرگان ارمنی پنهانی به فرانسه بردند و پاسخ آن را در فوریه ۱۸۰۴ به تهران آوردند. ناپلئون در نامه خود به برقراری روابط دوستانه میان دو کشور اظهار علاقه و پیشنهاد کرده بود که ایران و فرانسه از دو سو به روسیه حمله کنند و کار این دولت قلدر و زورگو را بسازند. مکاتبات ناپلئون و فتحعلی‌شاه که در آرشیو وزارت امور خارجه موجود است زمینه اتحاد دو کشور را فراهم کرد و به امضای عهدنامه فین‌کن اشتاین در ۴ مه ۱۸۰۷ انجامید.
شوربختانه، در نتیجه تغییر سیاست ناپلئون و انعقاد پیمان تیلسیت با تزار روسیه ایران در جنگ در قفقاز تنها ماند و پس از شکست، ناگزیر از امضای عهدنامه گلستان در ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ و دست کشیدن از هفده شهر قفقاز شد و از هر گونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان و مینگرلی و آبخازی و شیشنه (چچن) چشم پوشید.فتحعلی شاه در نتیجه ناآگاهی و خوش‌باوری می‌پنداشت که خواهد توانست با ملایمت و دوستی، روس‌ها را وادار به پس دادن بخشی از سرزمین‌ها در قفقاز کند. از این رو، در مه۱۸۱۴، میرزا ابوالحسن خان شیرازی را با دو زنجیر فیل و هدایای گرانبها به روسیه فرستاد، ولی تلاش‌های میرزا ابوالحسن به جایی نرسید. فتحعلی شاه نومید نشد و به تصور اینکه لویی هجدهم، پادشاه جدید فرانسه، قدرت و نفوذ ناپلئون را دارد و می‌تواند به سود او نزد روس‌ها اقدام کند در بهار ۱۸۱۶ یک شاهزاده ارمنی به نام داودخان زادوریان را، که زبان فرانسه می‌دانست، به پاریس فرستاد و از پادشاه فرانسه درخواست میانجیگری کرد. میرزا داودخان در ژوئن ۱۸۱۶ به پاریس رسید اما لویی هجدهم، که خود دست نشانده متفقین بود، نمی‌توانست در چنین کار مهمی دخالت کند و نظر خود را به روس‌های پیروز بقبولاند. بنابراین به بهانه اینکه سفیر ایران استوارنامه ندارد از پذیرفتن وی خودداری کرد و به نامه فتحعلی شاه پاسخی نداد.
ده سال بعد، در ژوئن۱۸۲۶، که دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه بی‌اعلام رسمی آغاز شده و عباس میرزا با یورش به سپاهیان روس توانسته بود لنکران و طالش را آزاد و قلعه شیشه (شوشی) را محاصره کند، اهالی گنجه نیز قیام کردند، همه سربازان در پادگان روسی آن شهر را کشتند و ارتش ایران به آسانی توانست آن شهر را بگشاید و مورد استقبال اهالی آن قرار گیرد. قیام و شورش به سراسر نقاط مسلمان نشین قفقاز سرایت کرد و کوه نشینان داغستان سربازان روس را مورد حمله و کشتار قرار دادند. ایرانیان در ظرف سه هفته توانستند بیشتر نقاطی را که بر پایه عهدنامه گلستان به روس‌ها تسلیم کرده بودند به کمک اهالی محل پس بگیرند.
این پیروزی‌های سریع نظامی باعث خوشحالی فراوان زمامداران ایران شد ولی چون فتحعلی‌شاه تجربه تلخی از ادامه دادن جنگ با روس‌ها داشت تصمیم گرفت از پیروزی‌هایی که نصیبش شده بود بهره‌برداری و هرچه زودتر با روس‌ها صلح کند. از این رو، در اوت۱۸۲۶، داودخان زادوریان را یک بار دیگر با عنوان سفیر فوق‌العاده به سن پترزبورگ فرستاد تا زمینه گفت‌وگوهای صلح را فراهم کند.
به علت مخالفت ژنرال یرمولوف، فرمانده سپاه روسیه در قفقاز، با عبور داودخان، سفیر ایران ناگزیر شد از راه عثمانی و لهستان عازم ماموریتش شود. در استانبول، داودخان با سفیر اتریش دیدار و از وی خواست اقدام کند تا دولت متبوعش میان ایران و روسیه میانجیگری کند. به پیشنهاد سفیر اتریش داودخان در ۱۷ اکتبر ۱۸۲۶ نامه‌ای به پرنس مترنیخ، صدر اعظم آن کشور نوشت و ضمن تشریح اختلافات ایران و روسیه تقاضا کرد دولت اتریش در این زمینه میانجیگری کند.
داودخان مدتی در استانبول منتظر پاسخ صدراعظم اتریش ماند، ولی چون پاسخی نرسید ناچار عازم لهستان شد تا از آنجا به سن پترزبورگ برود. او نامه‌ای هم از عباس میرزا خطاب به پرنس کنستانتین، برادر تزار و نایب‌السلطنه لهستان داشت که میانجیگری وی را درخواست کرده بود.
در دسامبر۱۸۲۶، گراف نسلرود، وزیر خارجه روسیه، به وسیله ماموران مرزی به آگاهی سفیر ایران رساند که چون گفت‌وگوهای مربوط به متارکه جنگ را فرماندهان نظامی دو کشور آغاز کرده‌اند، بنابراین آمدن وی به سن پترزبورگ ضرورتی ندارد و به این سان جلوی ورود داودخان به خاک روسیه را گرفت و داودخان به ایران بازگشت.علت واقعی پاسخ منفی روس‌ها این بود که در همان هنگام ژنرال یرمولوف سازمان نظامی خود را به سرعت اصلاح کرده و از تاخیر عباس میرزا در تصرف قلعه شیشه بهره گرفته و با نیرویی پنجاه هزار نفری و تازه نفس دست به حمله متقابل زده بود. این یورش به شکست‌های پی‌در‌پی و هزیمت ارتش ایران به سوی ارس و گشوده شدن تبریز به دست نیروهای روسی و سرانجام امضای عهدنامه ننگین ترکمنچای در ۱۰ فوریه ۱۸۲۸ انجامید.
***
میراز تقی‌خان امیرکبیر در دوران سه ساله صدارتش (۱۸۴۸-۱۸۵۱) از جمله اقدامات اصلاحی که به عمل آورد، تجدید سازمان ارتش بود. از آن رو که از رفت و آمدهای هیات‌های نظامی فرانسوی و انگلیسی به ایران نتیجه‌ای به دست نیامده بود امیرکبیر تصمیم گرفت یک مدرسه نظامی (پلی تکنیک) در تهران برپا و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بی‌طرف برای آموزش افسران و کارکنان در ارتش استخدام کند. به این منظور طرح تاسیس دارالفنون را تهیه کرد و در تابستان ۱۸۵۱ جان داودخان ارمنی، مترجم دربار، را همراه با رفائیل خان آسوری به اتریش فرستاد تا از آن کشور که منافع مستقیم در ایران نداشت شماری معلم و مربی نظامی استخدام کند.
دولت انگلستان، که نمی‌خواست پای دیگر دولت‌ها به ایران گشوده شود، دست به کارشکنی زد و کلنل شیل، وزیرمختار آن کشور در تهران، بسیار کوشید تا امیرکبیر را از این فکر منصرف کند، ولی امیر زیر بار نرفت و همین، وزیرمختار انگلیس را سخت ناخرسند کرد و سبب شد که کلنل شیل با ملکه مادر شاه و دیگر توطئه‌گران بر ضد امیر هم داستان شود.
جان داود خان در وین ترتیب استخدام ۶ افسر اتریش را به عنوان مربیان نظامی داد و آن هیات به ریاست کاپیتن کرشیش چند روز پس از برکناری امیرکبیر از مقام صدارت وارد تهران شد. امیر جان داودخان را فراخواند و گفت: «به دستور من این نمسه‌ای‌های بیچاره به ایران آمده‌اند. اگر هنوز مقتدر بودم وسیله آسایش آنها را فراهم می‌کردم. حال می‌ترسم به آنها بد بگذرد. تو سعی کن به قدری که در قوّه داری زندگانی را برای آنها آسان کن». پیش‌بینی امیر درست بود و هیات اتریشی پس از قتل امیر مورد بی‌اعتنایی قرار گرفت و به محض اینکه مدت قراردادشان به پایان رسید به خدمتشان پایان داده شد و روانه اتریش گردیدند.
جان داودخان در ۱۸۵۲ رایزن سفارت ایران در سن پترزبورگ شد و به روسیه رفت و در ۱۸۵۹، پس از پایان ماموریت، به تهران بازگشت و چند ماه بعد، از سوی ناصرالدین شاه حامل نشان درجه یک برای فرانسوا ژوزف، امپراتور اتریش، گردید. در بازگشت از وین نیز نشانی از امپراتور اتریش برای ناصرالدین شاه آورد و مترجم اول دربار شد.
از دیگر کارهای اصلاحی امیرکبیر تاسیس سفارتخانه‌های دائم در پایتخت‌های بزرگ جهانِ آن روز بود: لندن، سن پترزبورگ و قسطنطنیه. پس از کشته شدن امیرکبیر، گشایش سفارتخانه در دیگر پایتخت‌های اروپایی دنبال شد، ولی ناصرالدین شاه در فرستادن سفیر به کشورهای مسیحی با دشواری روبه رو شد. رجال سیاسی و کارمندان بلندپایه وزارت امور خارجه رغبتی به رفتن به ماموریت در کشورهای مسیحی نشان نمی‌دادند و از بردن همسرانشان به آن کشورها اکراه داشتند. از این رو، ناصرالدین شاه ناچار شد از شخصیت‌های ارمنی و آسوری و حتی، ایتالیایی استفاده کند که به زبان‌های بیگانه مسلط بودند.
ملکم‌خان و مساله مشروطه
نامدارترین سفیر ارمنی میرزا ملکم‌خان ناظم الدوله است که هجده سال سفارت ایران در لندن را عهده دار بوده و برخی کسان او را «پدر مشروطیت ایران» خوانده اند. ملکم از ارمنیان جلفای اصفهان و پسر میرزا یعقوب (یاکوپ) بود که اسلام آورده و به مقاماتی نیز رسیده بود.ملکم در ۱۸۳۳ میلادی در جلفای اصفهان زاده شده و پدرش در ۱۸۴۳ او را در ده سالگی به پاریس فرستاده بود. وی از هشت دانش آموز مانند میرزا حسین خان سپهسالار و برادرش یحیی‌خان بود که به هنگام صدارت حاجی میرزا آقاسی برای تحصیل در رشته‌های گوناگون به فرانسه، ایتالیا و روسیه فرستاده شدند و چند تن از آنان بعدها به مقامات بالا رسیدند.ملکم در پاریس پس از پایان تحصیلات متوسطه به آموختن فیزیک و مهندسی رو کرد و پس از بازگشت به ایران، در۱۸۵۳، نخستین خط تلگراف را در ایران دایر کرد و در دارالفنون، به معلمی و مترجمی پرداخت. سپس، در۱۸۵۵، مترجم وزارت امور خارجه شد و یک سال بعد، در نوامبر۱۸۵۶، در گرماگرم جنگ ایران و انگلیس بر سر مساله هرات، همراه با هیات نمایندگی ایران به ریاست فرّخ‌خان امین‌الملک غفاری برای مذاکره درباره قرارداد صلح با انگلستان به پاریس رفت. آن گفت‌وگوها به بسته شدن عهدنامه صلح پاریس در ۴ مارس ۱۸۵۷ و چشم‌پوشی ایران از هرگونه ادعا نسبت به هرات و افغانستان انجامید.
در این سفر، ملکم به عضویت سازمان فراماسونری درآمد و پس از بازگشت به ایران، در اواخر صدارت میرزاآقاخان نوری، با اجازه ناصرالدین شاه در تهران فراموشخانه را برپا کرد و شماری از اعیان و شاهزادگان و برخی از جوانان روشنفکر که در دارالفنون تحصیل می‌کردند، وارد مجمع شدند و وی آنان را به آزادی‌خواهی و جمهوریت‌خواهی فرا می‌خواند. فراموشخانه هفت سال به گونه پنهان دایر بود و داوطلبان ورود به مجمع و اعضای جمعیت مبلغی به عنوان حق عضویت می‌پرداختند و از آنان خواسته می‌شد که رازنگهدار باشند.
کم‌کم این راز پنهان آشکار شد و مطالب مطرح شده در انجمن به گوش ناصرالدین شاه رسید و از شنیدن آن بسیار نگران شد و بی‌درنگ فرمان برچیده شدن فراموشخانه و دستگیری اعضای آن را داد. در فرمان شاه آمده بود که در صورت تجدید فعالیت فراموشخانه مجازات‌های سختی درباره موسسان و اعضای آن اجرا خواهد شد. به این سان ملکم‌خان و پدرش میرزا یعقوب سازمان فراموشخانه را برچیدند و ناصرالدین شاه به دارالفنون بدگمان و یکسره از این مرکز علمی دلسرد شد. ملکم خان را نیز به بغداد تبعید کردند، ولی ملکم‌خان پس از چندی به پشتیبانی میرزا حسین خان مشیرالدوله، وزیرمختار ایران در عثمانی، مورد عفو قرار گرفت و به استانبول رفت. ملکم در سفارت ایران اقامت گزید و در نوامبر۱۸۶۳، مامور کنسولگری در مصر شد و به قاهره رفت، ولی از این ماموریت دلشاد نبود و پس از چندی به استانبول بازگشت و میرزا حسین خان او را به سمت مستشار سفارت منصوب کرد. هنگامی که میرزا حسین خان در ۱۸۷۱ به صدارت رسید ملکم را از استانبول فراخواند و مقام مشاور صدر‌اعظم را به او داد.
ادامه دارد

چند چهره اثرگذار در روزگار قاجار