ارنست هولتسر، تلگرافچی اصفهان نشین
محمد عاصمی - ارنست هولتسر اواخر سال 1863 از لندن و از راه برلن - پترزبورگ - استاراخان و تهران به اصفهان آمده و قریب بیست سال زندگی خود را دراین شهر گذرانده است.
او نه مستشرق است نه ایران شناس، نه نویسنده و مسافر و سیاح و نه سیاستمدار که خواسته باشد به تحقیقات علمی بپردازد و در فن ویژه‌ای مطالعه کند و در اشاعه مرام و مذهب و سیاستی بکوشد یا آنکه به قصد آگاهی رییسان و بالاتران خود، گزارشی از چگونگی اوضاع ایران بدهد.
«هولتسر» یک تلگرافچی متوسط الحال از شهرکوچکی در آلمان بود که به شغل خود وارد بود و کارشناس فن خود به شمار می‌رفت که ظاهرا یا بر اثر اتفاق یا به علت ارتباطات تجاری که کسان و همکاران او با دستگاه‌های بازرگانی یا سیاسی و نظامی انگلیس داشتند ماموریت یافت تا در تلگرافخانه اصفهان کار کند.
در این دوران، ارتباط تلگرافی بین لندن و هندوستان برای دولت انگلیس یک مساله حیاتی بود و کشیدن سیم تلگراف، ‌پس از گذشتن از سرزمین وسیع تزارها فقط از راه ایران میسر می‌شد.
در سال 1857 شورش عظیم هند شرقی آغاز شد و رساندن خبری از لندن به دهلی، دو سه ماه طول می‌کشید و از همین جهت ایجاد وسایل سریع ارتباطی که در اروپا داشت متداول می‌شد، برای انگلستان یک امر فوری و فوتی به‌شمار می‌رفت.
از این گذشته، پس از تصرف هرات توسط قوای ایران و جنگ ایران و انگلیس در سال 1857 که به اشغال جزیره خارک و لشکرکشی به بوشهر و خرمشهر منتهی شد، دولت امپراطوری انگلیس، ‌سیاست جهانگیری ظالمانه‌ را، پس از انعقاد قرارداد پاریس، به سیاست نفوذ مسالمت‌آمیز مبدل کرد و به فکرایجاد پایگاه‌های اقتصادی در ایران افتاد و کسب امتیازات متعدد، وسیله اعمال این روش جدید بود.
حکام در ایالات و ولایات، فعال مایشاء بودند و حتی حق داشتند حکم قتل صادر کنند. قسمت عمده درآمد کشور صرف خوش‌گذرانی شاه و درباریان می‌شد؛ بنابراین هر امتیازی که سودی برای این گروه همراه می‌آورد و درآمدی نصیب آنها می‌کرد، قابل‌تصویب به‌شمار می‌رفت و چه‌بسا، همین رجال قاجار، امتیازی کسب می‌کردند و آنها را به بیگانگان وا می‌گذاردند. البته هدف عمده این بود که پولی به دست آید تا صرف عیش و نوش شود.
نخستین مظهر این سیاست، کوشش انگلیس‌ها برای به دست‌آوردن سیم تلگراف درایران بوده است. در سال 1862 یک هیات نظامی انگلیسی به ایران آمد و مذاکره درباره سیم‌کشی بین خانقین، تهران و بوشهر با دولت ایران شروع شد و بعدا قراردادی منعقد ‌گردید که طبق آن کار سیم‌کشی توسط نظامیان انگلیسی و به خرج دولت ایران انجام گیرد. اداره سیم‌ها نیز، برای مدت پنج سال به افسران انگلیسی واگذار شد. سال 1866 سیم تلگراف ایران، به قفقاز متصل شد و درسال 1867، خط دیگری بین تهران و لندن کشیدند که در12 ژانویه 1870 قابل‌بهره‌برداری شد.
می‌دانیم که تلگرافخانه‌ها در طول و عرض کشور چه اهمیتی برای سیاست استعماری انگلیس داشت. دستگاه‌های تلگراف به‌منزله گوش و چشم شاه بودند و رییسان تلگرافخانه‌ها، در شهرها و در طول راه‌ها، فقط اخباری را به تهران و به رجال ایران مخابره می‌کردند که با سیاست دولت انگلیس توافق‌ داشت. آنها مشاور سران کشور در تمام ولایات بودند. به آنها حقوق برون مرزی تعلق می‌گرفت، تا بدان پایه که مجرمین در کنار آنها پناه می‌جستند و ماموران ایرانی حق دخول در محوطه تلگرافخانه‌ها را نداشتند. تلگرافخانه‌های انگلیس، محل امنی برای یاغیان و اشرار شده بودند. این وضع ادامه داشت تا سال 1930 که دولت ایران، تمام تاسیسات را تحویل گرفت.
با کسب امتیاز سیم‌کشی، راه برای اخذ امتیازات دیگر توسط بیگانگان، به‌خصوص دو دولت روس و انگلیس و بالاخص هنگام زمامداری میرزاحسین خان سپهسالار باز شد و اوج آن، قرارداد با رویتر درسال 1872 بود که اگرچه اجرا نگردید، اما اثرات آن با تاسیس بانک شاهنشاهی درسال 1889، کلیه منابع اقتصادی و مراکز سیاسی را در اختیار و تحت نفوذ عوامل بیگانه درآورد.
بنابراین، بیست سالی که «هولتسر» در ایران گذرانده، ‌دوران آغاز زوال حکومت قاجار است. دورانی که نفوذ بیگانگان «به طور مسالمت‌آمیز» و بدون جنگ رو به فزونی رفته و درنتیجه‌، فساد و بیحالی و زبونی و تمکین از اجانب، چرخ‌های کشور را از کار بازداشته است. «هولتسر» در مقدمه یادداشت‌هایش اشاره می‌کند که علت اساسی نوشتن این یادداشت‌ها همین است که:
«....... از چند سال به این طرف بسیاری عوامل بیگانه که اغلب به سبک اروپایی دارند دراین کشور نفوذ می‌کنند. عمارات کهن، عادات و آداب (حتی طرز لباس پوشیدن) تدریجا از بین می‌روند، ‌به طوری که تا چند سال دیگر بسیاری از آنچه را که شاردن Chardin و تاورنیه Tavernier به وصف آورده‌اند، ‌پیدا نتوان کرد...» به همین دلیل با دردست داشتن کتاب‌هایی به‌قلم شاردن و تاورنیه و پولاک Pollak، یادداشت‌هایی درباره اصفهان نوشته است.چه کسی نمی‌داند که ظل السلطان اصرار داشت آثارتاریخی ایران را که بانی‌شان رجال قاجار نبودند، نابود سازد ؟.... مطلبی که، فراهم آورنده این یادداشت‌ها نیز بدان اشاره کرده است.
«هولتسر» به حوادث تاریخی و سیاسی اشاره‌ای نکرده، یادی از قرارداد رویتر در سال 1872 نمی‌کند. ظاهرا از جنگ‌های اروپا و حتی تاسیس دولت آلمان در ورسای یا قحطی سال 1872-1871 خبری ندارد و این، بی‌توجهی ناظر بر‌این واقعیت است که به اهمیت و عواقب این وقایع پی نبرده و تنها به‌کار خود می‌پرداخته و محیط خود را مطالعه می‌کرده است.
«هولتسر» آدمی است که فقط درفن خودش کارشناس است. معلومات او درباره‌ تاریخ و فرهنگ ایران، به حدی محدود است که برای مردم تربیت شده قرن ما شگفت انگیز به نظر می‌آید. معهذا، کوشش و تلاش این مرد برای تفحص درتاریخ دوران انحطاط قاجار و تحقیق دراوضاع اقتصادی و اجتماعی و دانش عوام در آخرین دهه‌های قرن نوزدهم میلادی را که هم در یادداشت‌هایش و صد بار بیشتر در عکس‌هایی که از طرز زندگی و کار اصفهانیان و مشاغل‌شان و تجارتشان و کشاورزی‌شان و فرهنگ‌شان باقی گذاشته، بسیار ارزشمند است.
«هولتسر»، شرحی نسبتا مفصل درباره کاسب‌کار و پیشه‌ور اصفهان، مانند: برنج کوب، ‌آسیابان، آجرپز، ‌کاشیکار، نانوا، سقا، پنبه زن، ‌روغن‌کش، ‌کشاورز، بازرگانان، علما و ماموران دولتی می‌آورد که برخی از آنها برای ما تازگی دارد.
بسیاری از آداب و رسومی که امروز دیگر متداول نیست دراین یادداشت‌ها ثبت شده. شرح مراسم عروسی و عزا که خود ناظر آنها بوده، نکاتی دربردارد که با مطالعه رسوم بخش‌های دیگر، محقق را به نتایج مهمی می‌رساند. اطلاعات او درباره صنایع و آمار صنعتی، راهگشا در جهت مطالعه در علل افول صنعت ایران پس از ورود اجناس اروپایی بوده است.
زراعت پنبه و تنباکو و تریاک، بخشی از یادداشت‌های او را تشکیل می‌دهد. «هولتسر» هم تایید می‌کند که زراعت تریاک را دو تاجر هندی به ایران آوردند. و استعمال تریاک درآن زمان رواج نداشته است.‌ زوال صنعت قالی بافی او را به حیرت می‌اندازد و تاسف می‌خورد از اینکه چشمه‌های علاج بخش آب‌های معدنی درگذشته، با سنگ‌های مرمر زیبا محصور و مسقف بودند و اکنون همه ویرانند.
همه جا «هولتسر» از استعداد مردم اصفهان برای آموختن صنایع صحبت می‌دارد، به خصوص هنگامی که وضع مکتبخانه‌ها را شرح می‌دهد که بچه‌ها درگروه‌های بیست تا پنجاه نفری دراطاق‌های خراب، بدون کتاب و به چه زحمتی درس می‌خوانند و تاسف می‌خورد که تعلیم و تربیت در مدرسه جدی گرفته نمی‌شود و چنین نتیجه می‌گیرد: «خیلی کارها می‌شد کرد.»

ارنست هولتسر، تلگرافچی اصفهان نشین