نگاهی به سنت وقف در عصر صفوی
نام زنان بر کاروانسراها و مدارس
زهرا حیدریان- روی کار آمدن سلسله صفوی و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، این سلسله را در جایگاه خاصی از تاریخ ایران قرارداد. با توجه به اهمیت این عصر، جای شگفتی نیست این روزگار از نظر اقتصادی و بازرگانی نیز بسیار غنی باشد و زنان نقش مهمی در آن داشته باشند. در واقع زنان به عنوان نیمی از جمیعت این دوران در سه شکل زندگی کشاورزی، دامپروری و زندگی شهرنشینی به خوبی در نقشهای اقتصادی در حد توانشان اثرگذار بودند.
نمایی از یک بنای عصر صفویه
زهرا حیدریان- روی کار آمدن سلسله صفوی و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، این سلسله را در جایگاه خاصی از تاریخ ایران قرارداد. با توجه به اهمیت این عصر، جای شگفتی نیست این روزگار از نظر اقتصادی و بازرگانی نیز بسیار غنی باشد و زنان نقش مهمی در آن داشته باشند. در واقع زنان به عنوان نیمی از جمیعت این دوران در سه شکل زندگی کشاورزی، دامپروری و زندگی شهرنشینی به خوبی در نقشهای اقتصادی در حد توانشان اثرگذار بودند. اوج اقتدار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این عصر را میتوان دوران حکومت شاه عباس اول دانست. آشکارترین دستاورد تکاپوهای او، اقتدار فراوان دولت مرکزی و اوج شکوفایی اقتصادی و فعالیتهای تجاری بود؛ او به خوبی درک کرده بود که بدون حمایت جدی اقتصادی، ساختار دینی مجال نخواهد داشت تا با آسودگی به فعالیتهای درآمدزا در راه پرورش ساختار فرهنگی و سیاسی بپردازد و به اهداف مهم خود دست یابد.
بی تردید بخش قابلتوجهی از شکوفایی ساختار دینی و اقتصادی این عصر، با ساختار اوقاف و درآمدهای ناشی از آن پیوندی تنگاتنگ داشت. زیرا دوران فرمانروایی صفویان، دوران شکوفایی و رونق موقوفات بود و صفویان از درآمد حاصل از موقوفات شهرهای مهم و مذهبی، به خوبی در ساختار نهاد دینی، سیاسی و اقتصادی خود بهرهبرداری میکردند.
سنت زیبای وقف، در میان ایرانیان همیشه اهمیت و جایگاه ویژهای داشته است. این سنت در عصر صفوی پیوند عمیقی با ساختار دینی جامعه برقرار کرد. از کارکردهای ساختار وقفی یک جامعه، عدالت اجتماعی و شکوفایی ساختار آموزشی، علمی، دینی است. در عصر صفوی، تحولات ساختار وقف، بر سایر جنبههای حیات سیاسی و اجتماعی و ساختار دینی تاثیرگذار بود و ساختار دینی با توجه به درآمد موقوفات، در بخش اقتصادی بیشترین حضور را داشت. آنچه در این دوران بسیار حائز اهمیت است و محور اصلی موضوع این نوشتار قرار دارد؛ حضور زنان دراین عرصه اجتماعی است. یکی از راههای ظهور حیات اجتماعی زنان، مشارکت عمیق آنها در امور خیریه و عالمالمنفعه است. حضور و فعالیت زنان در این عرصه اجتماعی و مذهبی، با وجود محدودیتهای شدید اجتماعی آن دوران، بسیار قابلتوجه است. گاه این محدودیتها چنان است که قانون نیز آنها را از بیرون آمدن از خانه و حضور در جامعه منع میکند؛ ولی با این وجود زنان این عصر، به امور عامالمنفعه و خیریه، از جمله اوقاف علاقه خاصی نشان میدهند.
زنان متمول جامعه عصر صفوی نقش مهمی در سوق دادن املاک و داراییهای خود به سوی فعالیتهای خیریه شهری از طریق اوقاف به عهده داشتند. این زنان عموما از نفوذ خود برای امور خیریه و آبادانی در ساختن ابنیه عمومی و عامالمنفعه سود میجستند. به علاوه برخی از آنها در جهت تداوم آموزش و فرهنگ و کمک به تقویت علم و دانش نیز تلاش میکردند به طوری که تعداد بسیاری از نهادهای آموزشی عصر صفوی به همت زنان مرفه این عصر دایر شده بود.
طبیعی است که در نظام قشربندی صفویه اکثرا زنان درباری به سنت وقف جهت ثواب اخروی روی میآوردند. چون این زنان در مقایسه با اقشار عادی جامعه از نظر مالی از وضع خوبی برخوردار بودند، به همین علت سنت وقف در میان این اقشار از جایگاه مهمتری برخوردار بود و بیشتر به آن توجه نشان میدادند.
شاردن سیاح فرانسوی عصر صفوی در مورد سنت اوقاف در این عصر مینویسد: «...[آنها] نخست کاروانسرایی را بنا و وقف سکونت رایگان و ابنالسبیل میکردند، سپس گرمابه، قهوه خانه، بازار و باغ بزرگی پدید میآوردند و آنها را به اجاره وا میگذاشتند و بعدا مدرسهای بنا میکردند و مال الاجاره ابنیه مذکور را وقف آن میکردند.» به نوشته فیگوئروا سفیر اسپانیا اعزامی به دربار شاه عباس اول، زنان ثروتمند عصر صفوی در کارهای خیر و عامالمنفعه از مردان دستودلبازتر بودند، به طوری که بسیاری از کاروانسراها و ساختمانهای عامالمنفعه از صدقات زنان که معمولا فقیرتر از مردان بودند، ساخته میشد.
در ابتدا سنت وقف صرفا به منظور ایمان قلبی و ادای فرایض مذهبی و تکالیف شرعی یا ثواب اخروی، مورد استقبال زنان متمول عصر صفوی واقع میشد. بعضی زنان نیز در جهت کمک به رفاه و آسایش مردم به اینگونه اقدامات مبادرت میکردند. ولی اتفاق میافتاد که برخی زنان از طریق وقف میتوانستند تضمینی برای جلوگیری از مصادره اموالشان توسط دولت و قوانین ارث به دست آوردند. همچنین با این اقدام در مهمترین امور مذهبی میتوانستند جایگاه مهمی در امور سیاسی و سرمایهگذاریها کسب کنند. توجه به اوقاف و امور خیریه در این دوران به حدی بود که گاهی یک زن سعی میکرد حتی اگر شده با وقف یک سنگاب، در امور خیریه و عامالمنفعه شرکت کند. از این نمونه بانویی بود به نام «شامیر» که تنها اثر بر جای مانده از وی، سنگابی است در صحن امام زاده اسماعیل واقع در خیابانهاتف اصفهان که مربوط به سال ۱۰۴۹ قمری است. سنت وقف به جز پایتخت صفوی در دیگر شهرها نیز رواج بسیاری داشت از این نمونه میتوان به شهر اردبیل اشاره کرد. زنان شهر اردبیل در بیشتر از ۲۵ درصد از فعالیتهای اوقاف شرکت داشتند و املاک و داراییهای خود را وقف مقبره شیخصفیالدین و شاه اسماعیل میکردند. بنفشه خاتون، یکی از زنان سلطان حیدر، پدرشاه اسماعیل چند روستا از توابع تبریز را وقف آرامگاه اردبیل کرد. همچنین فخر جهان خاتون، خواهر شاه اسماعیل نیز یک قطعه از مراتع خود را وقف کرد. همسران و دختران حکام صفوی که سهم مهمی از املاک و زمین در آذربایجان داشتند، آنها را به آرامگاه وقف میکردند.
یکی از مهمترین زنان واقف عصر صفوی زینب بیگم بود. او چهارمین دختر شاه طهماسب اول صفوی، عمه شاه عباس اول و مقتدرترین زن خاندان دربار او بود. این بانو بناها، راهها و پلها و کاروانسراها و بیمارستانهای متعددی از خود به جای گذاشت. از آن جمله کاروانسرایی در راه قزوین به ساوه ساخت که به کاروانسرای بیگم معروف بود. دلاواله مینویسد، این بانو به شدت مراقبت داشت که تمام ملزومات زندگی در این کاروانسرا بینقض باشد. اسکندر بیکمنشی نیز او را زنی خیر و بلندنظر در طول حیاتش معرفی میکند و مینویسد، بازار امیر چخماق یزد را وقف مزار خویش کرد. بنا به نوشته تاریخ یزد: «کاروانسرای عالی امیر چخماق.... در هیچ دیار مثل آن نیست.... قریب سی و پنج صفه و گنبد ساخته و در هر گنبد ایوانی متصل به آن و حوضی وسیع از مرمر تراشیده و آب خیرآباد دهوک در آن جاری کرد.»
زینب بیگم علاوه بر ساخت کاروانسرا مدرسهای را نیز به نام خود در نزدیکی محله چرخاب و چهارسو بنا کرده بود که پس از ویرانی آن با صلاحدید علمای مذهبی از مصالحش در بنای مسجد رحیم خان استفاده کردند. علاوه بر آن حمام سه سوق نیز در اصفهان توسط این بانو وقف شده بود.
از دیگر زنان واقف عصر صفوی میتوان به مریم بیگم اشاره کرد. او دختر شاه صفی و خواهر شاه عباس دوم و عمه شاه سلیمان بود. او از آخرین بانوان قدرتمند عصر صفوی به شمار میرود و در دربار شاه سلطان حسین از اعتبار و نفوذ بسیاری برخوردار بود. نقشهای سیاسیاش در دربار بسیار قابل توجه بود. از مدارس مهم عهد صفوی در اصفهان، مدرسه مریم بیگم معروف بود. مساحتش تقریبا چهار جریب و موقوفه بسیاری برای طلاب و لوازم آن معین کرده و از شهرهای دیگر از اصفهان نیز ملک خریده و وقف مدرسه کرده بود تا جایی که در تبریز و بسطام و قزوین و غیره هم موقوفه داشت.
در وقفنامه این مدرسه تاکید شده بود که طلاب مدرسه باید همیشه مشغول تحصیل علوم دینی، فقه و تفسیر و مقدمات آن باشند، شب و روز در حجره خود به مباحثه و مطالعه و عبادت مشغول باشند و اگر یک سال بر احدی بگذرد و در حال او ترقی در علم دیده نشود، باید از مدرسه اخراج شود. سفیر اسپانیا در سفرنامهاش کاروانسرایی را توصیف میکند که به نفقه مادر شاه عباس (خیرالنساءبیگم) ساخته شده بود. او معتقد است این کاروانسرا بدون شک بزرگترین منزلگاهی بود که در طول سفرش دیده بود و ساختمان آن به قدری بزرگ بود که با همه کثرت مسافران جاده اصفهان به خوبی میتوانست همه آنها را جای دهد و شاید نزدیک هزار نفر همراه با چهارپاهایشان را جای میداد. مدخل این کاروانسرا حیاطی بزرگ بود که بیش از صد پای مربع مساحت داشت و اطراف آن حجرههایی وجود داشت که به اندازه دو پا از زمین بلندتر بود و زنان میتوانستند در آن محفوظ از دید نامحرمان به سر برند و در زمستان بخوابند.
دلارام خانم، مادر بزرگ یا جده شاه عباس دوم نیز از زنان واقف این دوره به شمار میرود. او مدارسی را تاسیس و موقوفاتی نیز برای آن قرار داد. مدرسه جده بزرگ در بازار اصلی اصفهان واقع بود و نهرآبی از وسط آن میگذشت و اطراف صحن آن کاشیکاری و در آن دو طبقه حجرات طلبهنشینی بود. زنان خیر صفوی غیر از بنای کاروانسرا و مدارس به ساخت مساجد نیز اقدام میکردند به طوری که مسجد ایلچی در محله احمدآباد اصفهان در دوره شاه سلیمان صفوی به وسیله زنی به نام صاحب سلطان بیگم ساخته شده است. بر سر در مسجد در قسمت فوقانی محراب نام این بانو ذکر شده است.
درمیان زنان واقف اکثریت این زنان، متمول و مرفه و وابسته به خاندان سلطنتی بودند که توان مالی و اقتصادی لازم را برای اقدام به این نوع امور خیریه دارا بودند و نسبت این زنان نیز به نسبت کل زنان جامعه عصر صفوی بسیار ناچیز بود. ضمن اینکه، همه اقشار مرفه جامعه این عصر به امور خیریه و عامالمنفعه اقدام نمیکردند و تعدادی از آنها با اهداف و اعتقادات خاص مذهبی یا نیات دیگر به این عمل اقدام میکردند چنانکه گاه میل به مصرف و تجملگرایی و نداشتن دوراندیشی بعضی زنان طبقه متمول جامعه را از این اعمال خداپسندانه بازمیداشت. این گروه فراغت و رفاه و تجملگرایی را تنها راه آرامش و کسب لذات در زندگی دنیوی میدانستند.در برابر این طبقه ممتاز گروه کثیری از زنان از اقشار ضعیف یا متوسط جامعه صفوی قرار داشتند و از محرومیتهای شدید اقتصادی، مالی و حتی فرهنگی و اجتماعی در رنج بودند و هرگز قادر به وقف یک ساختمان یا کاروانسرا یا مسجد و قنات ... که چشمگیر و درآمدزا باشد، نبودند مگر تعداد معدودی که با موقوفات کوچک و ناچیز خود که چندان قابل توجه نبود دراین عرصه مشارکت میکردند.بر طبق فهرستی که شیخ بهاءالدینالعاملی (شیخ بهایی) متوفی به سال ۱۶۱۲ م. از موقوفات شهر مشهد ارائه نموده است، بیشترین تعداد واقفان و موقوفات متعلق به مردان است. در این فهرست شیخ بهایی وقفیات منحصر به فردی ارائه میدهد و در راس همه مردان واقف، شخص شاه عباس اول قرار دارد که «جمیع اراضی عمارت آستانه مقدس واقع در اطراف مرقد مطهر و صحن مقدس و اراضی واقع در پایین پای مبارک و اطراف صحن مقدس» را وقف کرده است. همچنین در فهرستی که ملاجلال الدین منجم از درآمدهای حاصل از موقوفات از شهرهای مختلف ایران ارائه میدهد، نسبت زنان از درآمدهای حاصل از موقوفات اصلا قابل قیاس با مردان در آن دوره نیست.البته این نکته اساسی را نباید از نظر دور داشت که در این نوع فهرستها بیشتر به موقوفات اساسی و مهم اشاره شده که از نظر در آمد قابلتوجه بودند و گاه همه موقوفات و نام آنها ثبت نشده است؛ زیرا بعضی از موقوفات کوچک و ناچیز تلقی شدهاند و چندان درآمدزا محسوب نشدهاند. برای مثال ظروف چینی زیارتگاههای اردبیل یا قالیهای کوچک و کتابهای وقف شده برای حرم مطهر امام هشتم که ممکن است تعداد زیادی از آنها توسط زنان طبقه عادی جامعه وقف شده باشد. پس با توجه به موارد ذکر شده، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که نمیتوان به طور دقیق نسبت زنان واقف و موقوفات آنها را به مردان واقف در عصر صفوی مشخص و تعیین کرد. ولی با توجه به محدودیتهای اجتماعی و عرفی زنان و کمدرآمد بودن اکثریت زنان جامعه و فهرست نشدن بعضی از موقوفات کوچک در منابع، میتوان نسبت زنان را در موقوفات کمتر از مردان فرض کرد.
ارسال نظر