زندگی ایرانیان از نگاه دو زن اروپایی

دی مری شیل، دختر یک بارون ایرلندی و همسر جستن شیل، وزیر مختار انگلیس بوده است. او در ۲۹ اکتبر ۱۸۴۹ به همراه همسر و چهار خدمه به ایران سفر کرد . سفر این گروه ۳ سال و ده ماه به طول انجامید. شیل در این مدت به نوشتن خاطرات سفر خود و جریان امور و اتفاقات داخلی ایران پرداخت و اثر خود را به عنوان «جلوه هایی از زندگی و آداب و رسوم ایران » در سال ۱۸۵۶ میلادی منتشر کرد.

«آدم‌ها و آیین‌ها در ایران» نیز عنوان سفرنامه کارلا سرنا (Carla Serena) جهانگرد مشهور ایتالیایی است.او در دوران ناصرالدین شاه قاجار و در ماه نوامبر سال ۱۸۷۷ و مقارن با سی امین سال سلطنت ناصرالدین شاه به ایران آمد و در سفرنامه اش اوضاع زندگی اجتماعی و اقتصادی زنان ایران را به دقت نشان داده است.

ربابه گودرزی- به گفته کارلاسرنا در سال ۱۲۹۴ ه. ق پس از سیر و سیاحتی دور و دراز و خسته کننده در قفقاز به شهر باکو می‌رسد و بیمار می‌شود، چون ضعف مزاج مانع از آن بوده است که برای بازگشت به اروپا بار دیگر راه تفلیس را پیش گیرد. برای رهایی از هوای ناخوش باکو و اعاده سلامت به توصیه کسانی، مصمم می‌شود که به سواحل ایران که هوایش شبیه ناپل ایتالیاست سفر کند.وی در اواسط دوره ناصر الدین شاه به ایران می‌آید و راجع به ایران مطالب بسیاری را در سفرنامه خود منعکس می‌کند.

سفرنامه‌نویسان اروپایی کم و بیش زنان را مورد توجه قرار داده و مطالبی درباره آنها نگاشته‌اند. این دو سفرنامه نیز از این جهت برای بررسی انتخاب شد که نویسندگان هر دو سفرنامه زن هستند، و نگاهشان نسبت به دیگر سفرنامه نویسان مرد متفاوت بوده است از آن جا که سفرنامه نویسان از سرزمین‌های دور دست به ایران می‌آمدند، تفاوت بسیاری میان شیوه‌های زندگی زنان ایرانی با زنان وطن خودشان مشاهده می‌کردند. از این رو برخی مسائل برایشان جالب می‌نمود و آن را در سفرنامه خود ثبت می‌کردند به نمونه‌هایی که این دو سفرنامه نویس زن، به آن توجه نشان داده و برجسته کرده‌اند اشاره می‌شود از مهم‌ترین و شاید جالب ترین مسائلی که این دو زن به آن توجه نشان داده و بسیار راجع به آن سخن گفته‌اند، مساله حجاب و پوشش زنان ایرانی است. لیدی شیل و کارلاسرنا بیش از یک صفحه به لباس زنان ایرانی اختصاص داده، و به شرح آن پرداخته‌اند. علاوه بر آن در لابه‌لای مطالب دیگر هم باز اشاراتی به نوع لباس زنان دارند. این همه اشاره به لباس زنان نشان از تفاوت‌هایی است که با ایرانیان مشاهده و وانمود می‌کنند که زنان ایران چندان از این پوشش راضی نیستند. لیدی شیل در فصل سوم کتاب خود درباره پوشش زن ایرانی این‌گونه می‌نویسد:

«کاملا در پوشش ضخیمی فرو می‌روند تا مبادا نظر دیگران به سوی آنها جلب شود. این پوشش که زن ایرانی در آن ملبس می‌شود و از نوک پا تا سرش را فرا می‌گیرد به صورت زیر است: یک چادر بلند که تمام بدن را در بر گرفته و روبنده‌ای به شکل پوشش کتانی سفید رنگ، که آن را روی چادر به سر می‌کند تا تمام صورت او را بپوشاند و در جلو دارای دریچه مشبکی است که برای دیدن و نفس کشیدن تعبیه شده است. پس از آن چاقچور است که آن را به جای چکمه و شلوار به پا می‌کنند و پیراهن و زیر پوش خود را در آن جا می‌دهند...».

کارلاسرنا نیز در مورد لباس زنان می‌نویسد: «لباس متحد‌الشکل زنان ایرانی در خارج از خانه کشتی‌های پارویی ونیز را به‌یاد می‌آورد. زنان در هر شرایطی باشند بدون استثنا خود را در چادر آبی پررنگی می‌پوشانند. شلواری گشاد پاها را نیز همچون جوراب می‌پوشاند. کرباس سبز و آبی و خاکستری یا قرمز و کفشی سرپایی لباس متحد الشکل آنان را تکمیل می‌کند....».

کارلاسرنا از کلمه متحد الشکل بودن بارها استفاده کرده است این مساله نشان از آن دارد که پوشش زنان در اروپا و کشور وی در طرح‌ها و رنگ‌های متفاوتی بوده و کمتر پوششی مانند لباس مدارس،پیدا می‌شود که به این صورت متحد الشکل باشد. بنابراین برایش جالب بوده و از آن بسیار یاد می‌کند.

شیل فرهنگ و تمدن دو هزار ساله ایرانیان را نادیده گرفته و فقط وجود حجاب و پوشش که از مظاهر اسلامی این فرهنگ است را مانعی بر سر راه تمدن و پیشرفت می‌خواند و چنان اروپاییان را متمدن می‌داند که گویی برای پیشرفت تمدن ایران تنها راه حل تهیه لوازم از اروپا است! در جایی دیگر کارلاسرنا نوع پوشش زنان روستایی را که کمی راحت تر از زنان شهری و آن را نوعی بی‌باکی زنان در مقابل مردان قلمداد می‌کند. عدم آگاهی از فرهنگ و آداب و رسوم ایران مانع از قضاوت درست در نزد این خانم اروپایی شده است و نمی‌داند که این نوع پوشش در زنان روستایی جزئی از فرهنگ آن منطقه به حساب می‌آید. نوع نگاه لیدی شیل به زنان ایرانی از بالا و کاملا تحقیر‌آمیز است چرا که وی زن سفیر انگلستان است و در ایران نیز از نفوذ فراوانی برخوردار بوده است و همین ارج و احترام به او، باعث شده وی خود را برتر از ایرانیان بداند و نگاهی محقر به زنان داشته باشد. در نمونه‌های بسیاری وی این کوچک شمردن زنان را نشان داده است مثلا زمانی که شیل با همسرش به تبریز می‌رسند و تشریفات مفصلی برای استقبال آنان در نظر گرفته می‌شود و چون در ایران آن روزگار رسم بر این نبوده که زنان در این مراسم شرکت کنند، هیچ زنی در این مراسم نبوده و به تبع شیل هم حضور نداشته است ولی وی علت عدم حضورش را بودن از طبقه پایین‌تر اجتماع یعنی نسوان می‌داند. و این تفسیر نادرست از عدم آگاهی وی به فرهنگ ایرانیان نشات می‌گیرد.

لیدی شیل از رسومی حرف می‌زند اصلا در ایران آن روزگار متداول نبوده و ابداعی خود لیدی شیل است و برای تفرقه‌افکنی بین شیعه و سنی آن را بیان کرده است. چون به هر حال اگر ارتجاع حاکم بر ایران، به اینگونه پدیده‌ها دامن نمی‌زد، آنوقت انگلیسی‌ها چگونه قادر به مبارزه با اتحاد مسلمین و یکپارچگی کشورهای اسلامی بر ضد استعمارگران بودند.وی در این مورد نیز زن ایرانی را بسیار حقیر نشان داده است اگرچه در آن روزگار زنان ایرانی از بسیاری جهات هنوز دارای فرهنگ و سواد کافی نبوده‌اند ولی تاکید شیل بر حقارت زنان ایرانی نشان از خودبرتربینی او دارد که زنان کشور خود را در مقایسه با زنان ایرانی برتر می‌داند. کارلا سرنا تنها در یک مورد زنان را مورد توهین قرار داده است و غیر از آن در هیچ جای دیگر نشانی از توهین وتحقیر به زن ایرانی دیده نمی‌شود وی می‌نویسد:«اگرچه زنان ایرانی فاقد هرگونه امتیاز و دراکه معرفی شده‌اند بسیاری از آنها برشوهران تسلط کامل دارند و زن صدراعظم مصداقی از این گروه است». علاوه بر توهینی که در این جمله مشاهده می‌شود این مساله جالب توجه است که تسلط بر شوهر در نزد کارلاسرنا از امتیازات زن ایرانی محسوب می‌شود در صورتی که شیل در کتاب خود این تسلط بر شوهر را جور دیگری تفسیر می‌کند. به همین جهت که اگر زنی، شعور و درایتی بیش از شوهر خود داشته باشد معمولا در منزل سمت فرماندهی پیدا می‌کند و نه تنها بر سایر زنان حرم، بلکه بر شوهر خود نیز امر و نهی می‌کند و امور املاک و دارایی او را هم قبضه می‌کند». شیل معتقد است که: «زندگی زنان رجال معمولا به بطالت و تجمل پرستی و با حالتی یکنواخت و بدون تنوع سپری می‌شود. در زندگی آنها هیچ یک از سرگرمی‌هایی که برای ما فراهم است، مثل مجالس تئاتر، اپرا، میهمانی‌های مجلل، کنار دریا و.... وجود ندارد، تا سیر زندگی آنها از یکنواختی بیرون بیاید». در صورتی که کارلاسرنا از میهمانی‌هایی حرف می‌زند که زنان با شرکت در آن مجالس، غرق در شادی و تفریح هستند و لحظاتشان را با حالت یکنواختی یا بدون تنوع که شیل از آن حرف می‌زند به سر نمی‌برند.کارلاسرنا حدود ۱۴ صفحه از میهمانی که در دربار شاهزاده خانم عصمت‌الدوله بوده حرف می‌زند و چنان با شوق و شعف از این میهمانی تعریف می‌کند که گویی تا به حال به چنین میهمانی‌هایی نرفته است.می توان از صحبت‌های هر دو سفرنامه‌نویس اروپایی این نتیجه را گرفت که هر کدام از این افراد در مسیر خود آنچه را که دیده و شنیده‌اند ثبت کرده و آن را به کل فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان تعمیم داده‌اند. مثلا شیل به چنین میهمانی که کارلاسرنا در آن حضور داشته، نرفته است.

یا اینکه چون شیل از یک طبقه بالای اجتماع در اروپا محسوب می‌شود و در ایران هم دارای نفوذ است این مراسم و میهمانی‌ها را در مقایسه با آنچه در کشور خود دیده چندان جذاب و مفرح و مورد قبول نمی‌داند و همین احساسی را که در ایران پیدا کرده به کل زنان ایرانی تعمیم می‌دهد. برعکس کارلاسرنا یک سیاح معمولی از طبقه نه چندان بالااست و از این‌گونه میهمانی‌ها لذت می‌برد و آن را با شور و شوقی مضاعف می‌پروراند.

شیل حمام رفتن زنان ایرانی، دیدار دوستان و خویشاوندان و زیارت بقاع متبرکه را نوعی وقت گذرانی می‌داند در صورتی که مجالس اپرا، میهمانی‌های مجلل و... در کشور خود را تنوع و برای لذت بردن از زندگی معرفی می‌کند. وی درک درستی از این واقعیت ندارد که هر کسی در هر منطقه و کشوری که زندگی می‌کند می‌تواند خود را به هر نحوی که دوست دارد سرگرم کند و از آن لذت ببرد و لزوما آنچه را که در کشور خود لذت و تفریح می‌خواند نمی‌تواند در ایران سرگرمی به حساب آید یا بالعکس.

یکی دیگر از مسائل جالب که در هر دو کتاب به آن اشاره شده است مساله عزاداری زنان ایرانی در ماه محرم است. شیل در این مورد می‌نویسد: «در محل برگزاری تعزیه قسمتی از محل تماشاچیان به زن‌ها اختصاص داشت که اغلب آنان از طبقه پایین اجتماع محسوب می‌شدند و آنها در حالی که خود را کاملا درچادر پیچیده بودند، روی زمین می‌نشستند. قبل از آغاز نمایش، سعی و کوشش این زن‌ها برای پیدا کردن جای مناسب، واقعا دیدنی بود.»

اما کارلاسرنا جور دیگری به این مقوله می‌پردازد، وی می‌نویسد:

«سوگلی شاه با دقت به اجرای نمایشنامه تعزیه توجه می‌کرد و داستان را که پیدا بود به خوبی از آن آگاه است به تفصیل برای من توضیح می‌داد. او و همه اطرافیانش اندوهگین بودند، ناله و ضجه می‌کردند و به یاد مصائب شخصیت‌های مقدس مذهبی خویش اشک می‌ریختند.»

نکته مشابه دیگری که در هر دو سفرنامه دیده می‌شود، تعدد زوجات در بین مردان ایرانی است لیدی شیل در این باره می‌گوید:

«زنان روستایی وضع به مراتب بهتری از زنان شهری دارند چون اغلب خواسته‌های آنان به وسیله شوهرانشان اجابت می‌شود و طلاق در میانشان کمتر اتفاق می‌افتد و مردان هم بیشتر از یک زن نمی‌گیرند، ولی در شهرها موضوع به صورت دیگری است...».

اما کارلاسرنا در سفر خود به روستایی که برای قشلاق به آنجا رفته بود، با مرد دهقانی که سه زن به طور همزمان داشته، مواجه می‌شود و در مورد آنها می‌نویسد:

«صاحب خانه قشلاق ما سه زن داشت و این تجملی است که دهاتی‌ها کمتر خود را در داشتن آن مجاز می‌دانند. سالمندترین این زنان حکم مادر دوتای دیگر را داشت. از عجایب اتفاقات آنکه هر یک از زنها پسری شیرخواره داشت.....».

کارلاسرنا داشتن زنان متعدد را در روستا از تجملات می‌داند؛ چرا که معتقد است مردان روستا از چنان درآمد بالایی برخوردار نیستند که بتوانند مخارج چند زن را به عهده بگیرند، ولی اگر توانمندی پیدا کنند قطعا دارا بودن زنان متعدد را ترجیح می‌دهند. ولی شیل در مورد مردان روستایی به گونه‌ای حرف می‌زند که گویی خصلت آن مردان به گونه‌ای است که تمایلی به گرفتن زنان متعدد ندارند و از این لحاظ وضعیت زنان روستا بهتر از شهریان است.یکی از نقایص نوشته‌های این دو زن سفرنامه نویس این است که وقتی در مورد مساله‌ای خاص صحبت می‌کنند در میان صحبت‌هایشان به طور ناگهانی از موضوع اصلی خارج شده و به موضوع کاملا فرعی اشاره می‌کنند که این کار جذابیت خواندن سفرنامه را از خواننده سلب می‌کند، البته لیدی شیل خود به این مطلب واقف است و بعد از خارج شدن از بحث فرعی عذرخواهی کرده و دوباره به مطلب اصلی باز‌می‌گردد، ولی کارلاسرنا گویی خود از این کارش بی‌خبر است؛ چرا که هیچ اشاره‌ای به این قضیه نمی‌کند.از دیگرموارد مورد توجه در این سفرنامه‌ها در مورد زنان می‌توان به این موارد اشاره کرد که البته به خاطر تطبیق با واقعیت تیتروار به آنها می‌پردازیم. بحث ازدواج زنان ایرانی که به دو صورت عقدی و صیغه‌ای در ایران رواج دارد، بحث علاقه‌مندی خانواده‌های ایرانی برای به دنیا آوردن نوزاد پسر، شکل و شمایل زنان ایرانی از سر و صورت و چشمان، ابرو‌ها، دهان و.... گرفته تا نوع پوشش در خانه و در خارج از خانه حتی در موقع خواب از نوع آرایش زنان ایرانی و موارد بسیار دیگری برای سفرنامه نویسان اروپایی جذابیت ویژه‌ای داشته است.