تاریخ ایران
برخورد چشماندازها؛ عکس و تجدد در ایران عصر ناصری(بخش پایانی)
ترجمه: زرین ایزدیار ـ مریم خان احمدی
هنگامی که امینالدوله ـ صدراعظم دربار ـ جهت انجام یک ماموریت دیپلماتیک عازم اروپا شد، شاه از او خواست تا با استخدام یک عکاس حرفهای زمینه را برای آشنایی ایرانیان با هنر عکاسی فراهم آورد.
علی بهداد، دانشگاه UCLA
ترجمه: زرین ایزدیار ـ مریم خان احمدی
هنگامی که امینالدوله ـ صدراعظم دربار ـ جهت انجام یک ماموریت دیپلماتیک عازم اروپا شد، شاه از او خواست تا با استخدام یک عکاس حرفهای زمینه را برای آشنایی ایرانیان با هنر عکاسی فراهم آورد. متعاقبا امینالدوله، «کارلیان» عکاسی که اسم و رسمی هم نداشت را استخدام کرد و در سال ۱۸۵۹ به ایران آورد. کارلیان عکاسی را با تدریس، آموزش و همچنین فروش تجهیزات عکاسی به ایرانیان گسترش بخشید. او میاندیشید آموزش روش پیشرفتهتر عکاسی به ناصرالدین شاه، شاه جوان را قادر میسازد تا علاقهاش به عکاسی را دنبال کند و به مرور عکسهای بهتری بگیرد.شاه خودش به پسری به نام «غلامحسینخان» به عنوان دستیار شخصیاش عکاسی آموخت تا بتواند از خود و حرمسرایش عکسهای خصوصی تهیه کند. اوج تعلق خاطر ناصرالدین شاه به عکاسی زمانی نمایان گشت که او موسسه عکاسی ـ عکاسخانه مبارکه همایونی ـ را در یکی از ساختمانهای کاخ گلستان بنا نهاد. وی از کارلیان خواست دو تن از ملازمان قصر به نامهای «حکیمالممالک» و «آقا رضاخان» را آموزش دهد تا مسوولیت موسسه جدید عکاسی را به عهده گیرند. از آن پس بایگانی حجیمی از عکسها ایجاد شد و عکاسان دربار و سایرین تمام رویدادهای رسمی مانند سفرهای سلطنتی، گردهماییهای نظامی، تصاویر افراد مهم (رجال) و لحظات تاریخی بارگاه قاجار را به تصویر کشیدند.از همان ابتدا، هنر عکاسی در ایران با دانش شرقشناسی و زیباییشناسی عجین شد. تصاویر نامانوس قاجار آشکارا مدیون تصویرسازی سنتی شرقی است. همانطور که پیشتر اشاره کردم قاسم میرزا، اولین عکاس ایرانی، از اعضای یکی از انجمنهای شرقشناسی فرانسوی بود. ناصرالدین شاه هم به عنوان یک پادشاه متجدد مجذوب تکنولوژیهای غربی، ادبیات و نقاشی اروپایی بود. با چنین رونماییهایی از هنر غربی، اولین عکاسان ایرانی با ارزشهای زیباییشناختی شرقشناسی آشنا شدند؛ ارزشهایی که آنها را در مسیر تکرار دیدگاههای موجود خاورمیانه، مردم و فرهنگش قرار داد. با وجود اینکه شرقیها و شرقگراها نمیتوانستند در مقابل قدرت دلالتهای شرقشناسی مقاومتی داشته باشند، اما دیدگاهها و شناخت غربی که از شرق حاصل شده بود در قرن نوزدهم چندان نمودی پیدا نکرد. از سویی دیگر، آنچه از لابهلای متون میتوان برداشت کرد این است که شرقشناسی نباید به عنوان نیرویی سیاسی، ذهنی و یکجانبه تصور شود بلکه شرقشناسی مجموعهای از نظریات مشخص، بیانهای زیباییشناختی و فعالیتهای روشنگرانهای است که توسط شرقیها درونی شده است. عکسهای دوره قاجار گواهی هستند بر چگونگی شیوهای که شرقیها، شرقشناسی را درونی کرده و در نتیجه آن در تولید تصورات خیالی از حرمسرا نقش ایفا کردند. «شرقی» در مسیر تجددیافتگی خود به فرض انگارههای یک شرقشناس از خودش، همسرش، مردمش و کشورش میپردازد. مقصود من از اشاره به ماهیت عکسهای ناصرالدین شاه تقلیل دادن چنین مجموعه تصاویر باارزشی به نوع محدودی از شرقشناسی نیست. وجه اجتماعی معرفی عکاسی به ایران توسط ناصرالدین شاه بیانگر نیروهای درونی سیاسی ایران و همین طور دغدغههای ایدئولوژیک است. به گمان من، عکاسی ابزاری کارآمد در اختیار شاه قاجار بود تا بتواند نوعی وقایعنگاری تصویری از قدرتش به ثبت برساند و این از طریق متحدسازی قدرت حکمرانیاش در دوران هژمونی سلطنتی رخ داد.ناصرالدین شاه مجبور بود پیش از آنکه تبدیل به یک پادشاه متجدد شود با شرقشناسی آشنا شود. ناصرالدین شاه پس از دریافت قدرت عکاسی، آگاهانه از آن در راه آفرینش تصویری از عظمت حکمرانی خود استفاده کرد. از اولین لحظهای که عکاسی وارد ایران شد، ناصرالدین شاه عکاسان اروپایی و ایرانی را برای عکسبرداری از دربار پادشاهی، افراد والامقام دربار و بناهای باشکوه ایران استخدام کرد.این تصاویر و کارت پستالهای منتشر شده پس از آن به سراسر ایران فرستاده شدند و توسط اشخاص عالیرتبه به صورت کلکسیون جمعآوری شدند تا وفاداریشان را به شاهان قاجار نشان دهند. این تصاویر توسط مقامات دولتی در اماکن عمومی نصب شدند تا دلالت بر حضور شاهانه او داشته باشد.«لیلا دیبا» اینگونه استدلال میکند که در دوران اولیه قاجاریه نقاشی پرتره از شاهان «نقش اساسی در تمرین قدرت در قرن نوزدهم بازی میکرد.» در فضاهای مختلف، حیاطها و دروازهها، این نقاشیها «رساننده حس شکوهمندی و توانمندی» بودند «که میبایست از فاصله مناسب رویت شوند و موقعیت شاه مورد تملق و چاپلوسی قرار گیرد.» آرزو میکنم در بحثهای آتی در زمینه عکاسی، به عکسهای نمایش داده شده از قدرت پادشاهی قاجار خصوصا از دوره ناصرالدین شاه بیشتر پرداخته شود.عکسها به سرعت تولید شدند و به سادگی در حجم انبوه باز تولید شدند و نقش تمامکنندهای در تمرین قدرت سلسله پادشاهی ایران در قرن نوزدهم بازی کردند. این عکسها چه آنهایی که توسط خود ناصرالدین شاه گرفته شدند و چه آنهایی که توسط سوروگین برداشته شدند شکوه و عظمت پادشاه را نمایش میدادند. این تصاویر شاه قاجار را در ردای بلند او به تصویر میکشد در حالی که چهرهای جدی و نگاهی دنبالهدار به خود دارد و به گونهای اقتدار «مستبدانه» او را نشان میدهند. تعجببرانگیز نیست که بدانیم شاه در این تصاویر از شیوه نقاشان شرقشناس در نشان دادن سوژههای خود، به عنوان «سلطان مستبد شرق» به معرفی خود میپردازد.به گمان من، اینگونه میتوان نتیجهگیری کرد که چگونه ارتباط هنر و فنآوری عکاسی با مناسبات استعماری و قدرتهای سلسلههای پادشاهی قرن نوزدهم میلادی زمینه را برای ایران فراهم ساخت تا به ایجاد دو استدلال وابسته به هم دست یابد. از یک منظر، عکسهای بایگانی کاخ گلستان روشهای پیچیدهای را نمایش میدهند که بیانگر اثبات اهمیت عکاسی برای ساختار داخلی قدرت در ایران به جهت فراهم آوردن تصاویری از قدرت سلسله پادشاهی میباشد.ناصرالدین شاه از عکاسی به منظور نمایش خودش به عنوان شمایلی با دیدگاههای شرقی و ایجاد تصویری از قدرت جوهری سلطنت استفاده کرد، درست زمانی که کشور به صورت غیرمستقیم تحت قوانین استثمارگران اداره میشد. از طرف دیگر، مثالهایی از عکاسی که به آنها اشاره کردهام، اشاره به مسلک شرقی به عنوان یک سیستم فکری و بیانی هنرمندانه در خلق یک مجموعه واژگان زیباییشناسی و نمادهای خلاقانه برای عکاسان خاورمیانه دارد.
چه ایرانیان و چه اروپاییان، عکاسان اولیه ایران به شدت تحتتاثیر آنچه بودند که مسافران، نقاشان و عکاسان اروپایی، سالیان قبل از خاورمیانه به تصویر کشیده بودند. این عاریت گرفتن سبک، دلالت بر این نکته داشت که تصاویر در فضایی که بر پایه استعمارگری بنا شده است به تصویر کشیده شدهاند. به بیان دیگر، یک رابطه تنگاتنگ بین این جلوههای زیبا و مبحث استعمارگری در ایران وجود دارد.
ارسال نظر