رکود و زوال به‌جای پیشرفت

یاکوپ ادوارد پولاک

گروه تاریخ اقتصاد- سفرنامه پولاک، شرحی تاریخی در وصف فرهنگ، اقتصاد، سیاست و شیوه‌ها و آداب زندگی مردم ایران در دوره قاجار است. یاکوب ادوارد پولاک (۱۸۹۱- ۱۸۱۸)، فرزند یک خانواده بسیار فقیر یهودی بود. او تحصیلات خود را در رشته‌های پزشکی و مردم‌نگاری در دانشگاه‌های وین و پراگ به پایان رساند اگرچه خود، تخصصش را داروسازی عنوان کرده است‌. یاکوب در عهد ناصرالدین شاه به دعوت امیر کبیر برای تدریس در دارالفنون به ایران آمد او به همراه شش استاد اتریشی دیگر نقشی اثرگذار در آموزش علوم مدرن به ایرانی‌ها داشت. یاکوب همچنین یکی از بنیانگذاران ساختار نوین علم پزشکی و ترجمه و تالیف کتاب های مرتبط با این رشته در ایران بود. او در سال ۱۲۳۷ شمسی برای نخستین بار تخم چغندر قند را به ایران آورد و در گسترش کشت و عمل‌آوری این محصول در این کشور نقشی بسزا داشت. دکتر پولاک در سال ۱۲۳۴شمسی پس از دکتر کلوله و قبل از استخدام دکتر طولوزان، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و پس از ۱۰ سال اقامت در ایران به اتریش بازگشت. در اینجا بخش نخست فصل «صنعت و تجارت» از کتاب «سفرنامه پولاک» نوشته یاکوب ادوارد پولاک با ترجمه کیکاووس جهانداری را می‌خوانید:

***

صنعت و تجارت

صنایع ایران را هرچند با صنایع دول اروپایی نمی‌توان قیاس کرد، اما روی هم رفته صنعت بی‌اهمیت هم نیست و قسمت اعظم احتیاجات داخلی را تامین می‌کند. هرگاه در نظر بگیریم که از جانب دولت کوچک‌ترین اقدامی برای ترویج و ترفیع کار و پیشه انجام نمی‌گیرد و حتی برخلاف آن یک نظام نامعقول گمرکی واردات کالای خارجی را به ضرر مصنوعات داخلی مملکت تشویق می‌کند و از سوی دیگر در این مملکت جاده و وسایط ارتباطی وجود ندارد، ذخایر فلزات در دل خاک مدفون مانده است و آهن ر ا به قیمت گزاف باید از خارج وارد کرد، هرگاه نقایص ابزارها و ماشین‌ها، فقدان سرمایه، نرخ سرسام‌آور بهره و ناچیزی اعتبارات را از خاطر دور نداریم، آن وقت به آسانی از اینکه می‌بینیم باز بعضی از محصولات صنعتی داخلی از عهده رقابت با فرآورده‌های مشابه خارجی برمی‌آیند، غرق حیرت می‌شویم.

از دو قرن پیش- از هنگامی که شاردن به ایران آمده- در کار صنایع ایران پیشرفتی رخ نداده است که هیچ، بلکه می‌توان گفت زوال و انحطاط نیز در ارکان آن بروز کرده است. در برابر رقابت اروپاییان که هر لحظه شدیدتر می‌شود ساختن بسیاری از اقلام و اشیای دیگر صرف نمی‌کند و فروش مواد خام بیشتر مقرون به صرفه است. از طرف دیگر به سبب جنگ‌های داخلی چندین ساله، مراکز صنعتی مانند اصفهان و یزد و کرمان به‌خصوص زیاد آسیب دیده است. صنایع و پیشه‌ها نیز به همراه کارگران از بین رفت، چه در هیچ کجای دنیا مانند ایران بعضی از رشته‌های صنعت به شهرهای معین بستگی انفکاک‌ناپذیر ندارد.

پنبه محصول داخلی تا کمی پیش از این به کار ساختن منسوجی زمخت و محکم به نام کرباس می‌آمد که مانند پارچه‌های خشن کتانی ما پوشاک طبقه متوسط را تامین می‌کرد، ولی قسمت اعظم آن برای پوشش چادر مصرف می‌شد. در قم، سمنان و آباده نزدیک شیراز کرباس بافی پیشه و شغل اهالی آنجا شده است؛ از این گذشته در هر خانه‌ای هم به اندازه احتیاج خود کرباس می‌بافند. یک لوله که به آن توپ می‌گویند شش تا هشت متر است. پارچه بهتری را که به آن قدک می‌گویند در یزد، اصفهان و کاشان و به مقدار کمتر در بوشهر می‌بافند؛ این پارچه ریز و یک‌نواخت بافته می‌شود و از نظر رنگ بسیار ثابت است و به همین دلیل در ایران نیز مانند قفقاز برای تهیه لباس تابستانی ساکنین شهرها بسیار مطلوب است و خواهان دارد. پیش از اینها پنبه طبیعی زردرنگ را در تهیه آن به کار می‌بردند و به آن «قدک خودرنگ» می‌گفتند؛ اما چون الیاف این نوع پنبه شکننده است نمی‌توان از آن به سهولت و راحتی نخ یکنواخت تهیه کرد و به این دلیل فعلا ترجیح می‌دهند که قدک را از نخ انگلیسی که از طریق بوشهر وارد می‌شود، ببافند. با این تمهید قیمت آن پایین آمده ولی جنس قدک دیگر همچون سابق مرغوب نیست. قلمکار که منسوجی است لطیف با نقش گل‌های ریز درهم پیچیده که به طرح‌های اسلیمی بی‌شباهت نیست، سخت مورد توجه قرار دارد و همچنین است چیت‌های احرامی که راه‌راه‌هایی با نقش گل و به رنگ‌های گوناگون بر آن طرح کرده‌اند. تهیه این پارچه‌ها بسیار پرزحمت است و خرج بسیار در بردارد چه هر رنگی را باید با دست و به صورت تک تک بر پارچه بزنند و بعد با پوشاندن آنها با صمغ سقز مانع در هم دویدن رنگ‌ها بشوند. اغلب چیت‌های مصرفی ایران را کارخانه‌های منچستر تامین می‌کنند و این چیت‌ها به‌خصوص در آن دیار مطابق سلیقه ایرانی‌ها و برای فروش به مشرق زمین تولید می‌شود. این کالا یا مستقیما از انگلستان با وساطت تجارتخانه یونانی برادران رالی به ایران فرستاده می‌شود یا چند دست می‌گردد و از طریق قسطنطنیه، طرابوزان و تبریز به‌عنوان امتعه آلمانی، فرانسوی، سوئیسی به کشور وارد می‌گردد. از پشم گوسفند و بز و شتر (کرک) ایرانیان شال، قالی، نمد و برک می‌بافند.

برای بافتن شال فقط لطیف‌ترین پشم نقره را به کار می‌برند. مراکز اصلی بافت شال ایران در کرمان و مشهد قرار دارد (شال کرمانی، شال مشهدی). شال ایرانی که معمولا سه متر طول و ۴/۱ عرض دارد غالبا از نظر نقش و رنگ به شال‌های کشمیری شبیه است اما از نظر قابلیت انعطاف و ریزی بافت سخت از آنها عقب است. قیمت جنس مرغوب شال بین بیست تا سی تومان است در حالی که قیمت شال‌های هندی به دو تا سه برابر این رقم می‌رسد. در مشهد شال‌هایی می‌بافند به قیمت هشت تا ده تومان. در کرمان نوع نازکی از شال بافته می‌شود که به پارچه‌های کشمیر اروپایی شباهت دارد و به آن «شال کوسه» می‌گویند به قیمت پنج تا شش تومان. برحسب نقوش و رنگ‌های مختلف می‌توان شال را به انواع زیر تقسیم کرد: لاکی، لاجوردی، بوته‌ای، شاخ گوزنی، احرامی، ترمه، زنگاری. مقدار متوسطی از شال ایرانی به قسطنطنیه و اسکندریه صادر می‌گردد. در داخل مملکت پارچه شال را به حاشیه‌های باریک می‌برند و بسیاری از آن را در مغزی و دور لباس‌ها به کار می‌برند.

فرش ایران بیشتر بر اثر دوام و ریزبافی خود ممتاز است تا به خاطر رنگ‌های زنده و جاندارش. فرش‌های بزرگ‌تر که به آن قالی می‌گویند شش متر طول و سه متر عرض دارد؛ قیمت چنین فرشی بین ۱۲ تا ۴۰ تومان است.

این صنعت نیز رو به زوال است. فرش‌هایی که دویست سال پیش بافته شده است بر فرش‌های امروزی از نظر شکوه وجلال طراحی و زنده بودن رنگ‌ها بسیار برتری دارد. قالیچه‌ای که بیشتر برای نماز گزاردن به روی آن به کار می‌رود بین چهار تا ده تومان می‌ارزد. بهترین فرش‌ها در سنقر وکلیایی نزدیک کرمانشاه بافته می‌شود. فرش‌های درجه دوم را چادرنشینان کردستان، همدان، میانه تهیه می‌کنند و به قیمت ارزان عرضه می‌دارند؛ اینها می‌دانند که زمینه فرش‌های خود را با به کار بردن کرک شتر چطور به رنگ قهوه‌ای کم‌رنگ درآورند و به آن جلوه‌ای خاص بخشند. هرگاه فرش «کیس» داشته باشد، نیمی از بهای خود را از دست می‌دهد، زیرا این عیب اصلاح‌پذیر نیست و آن موضع‌ به زودی سائیده شده و به اصطلاح «می‌رود». صرف‌نظر از این، واقعا دوام فرش‌های ایران حیرت‌انگیز است. در سال دوم اقامتم در تهران می‌خواستم سه فرش زیبای مستعمل را از یک نفر ایرانی بخرم. چون قیمت خواسته شده قدری به نظرم زیاد می‌آمد به رخ فروشنده کشیدم که این فرش‌ها دیگر کهنه شده است، وی بلافاصله در جوابم گفت: « به‌هیچ‌وجه چنین نیست و او خود این فرش‌ها را بیش از شانزده سال نیست که خریده است.» در این معامله با هم کنار آمدیم و پس از هشت سال استفاده باز همان قیمت را برای آن فرش‌ها به من پرداختند. تجارت فرش با خارج از مملکت در قفقاز و قسطنطنیه چندان قابل ملاحظه نیست زیرا وزن زیاد فرش باعث می‌شود که قیمت حمل‌ونقل آن در سطح بالایی قرار گیرد و از طرف دیگر خریداران خارج مانند ایرانیان چندان طالب دوام فرش نیستند و به همین دلیل قیمت‌ها به نظرشان گران می‌آید و از آن گذشته قطع این فرش‌ها با اندازه اتاق‌هایشان تناسب ندارد. البته بر حسب سفارش مخصوص می‌توان فرش را به اندازه دلخواه و نقش مطلوب به دست آورد، اما در این صورت اقلا باید هشت ماه تمام منتظر ماند زیرا کار بافتن فرش با تانی فوق‌العاده پیشرفت می‌کند.

فقط از طریق تمرین بسیار در دیدن و لمس کردن انواع گوناگون شال و فرش می‌توان قیمت نسبتا دقیق آنها را دریافت. در مورد ایرانیان همان طور که یک بار دیگر هم ذکر شد قیمت‌گذاری روی شال و فرش و اسب یک امر مربوط به آموزش و پرورش محسوب می‌گردد؛ اما فردی اروپایی نباید به قضاوت شخصی خود متکی شود، بلکه باید به فروشنده یا دلالی قابل‌اطمینان رجوع کند. چشم و احساسی مجرب لازم است که بتوان به کمک آن یک شال ایرانی را از شالی هندی تمییز و تشخیص داد.

ایرانی‌ها در کار تهیه و ساخت نمد از انواع گوناگون با نقوش زیبا و کتیبه‌های دلپسند، آن هم با پشم رنگ کرده مهارت خاص دارند. نمدهای ساخت یزد هر چند که بیش از ۵/۱ اینچ ضخامت دارد دارای نرمی و انعطاف فوق‌العاده است؛ نمدهای کوچک ساخت همدان که از موی بز تهیه شده چنان شفاف و صیقلی است که به ابریشم می‌ماند. نمد در پوشش کف اتاق، پوشش سر (کلاه نمدی)، لباس و جل اسب و غیره مصرف دارد، اما به علت وزن زیاد نمد صادرات آن با رونق نیست.

بعضی از قبایل چادرنشین مانند کردها منسوجی رنگارنگ و نازک و سبک، اما بسیار پردوام می‌بافند که در مورد انسان و اسب هر دو مصرف دارد و به آن گلیم کردی و زین پشته می‌گویند. هر قطعه آن چهار تا شش تومان می‌ارزد.

در کرمان منسوج ضخیم بادوامی که در عین حال نرم و قابل انعطاف است به نام «پتو» بافته می‌شود که آن را از طریق حلاجی غیر قابل نفوذ آب می‌کنند. من خود چنین پتویی را هشت سال تمام در تمام مسافرت‌های خود، در تمام چادرها، در کوه و بیابان همراه داشته و به هنگام خواب به عنوان زیر انداز از آن استفاده کرده‌ام و بعد آن را در وضعی کاملا قابل استفاده به اروپا آورده‌ام که در اینجا هم می‌توان گفت ده سال دیگر مانند فرش می‌توان از آن استفاده کرد. به هر مسافری که به ایران می‌رود می‌توان توصیه کرد که پتویی برای خود فراهم آورد زیرا این منسوج که در قیاس با حجم و اندازه‌اش سبکی حیرت‌انگیز دارد، بسیار مفید فایده است. هرگاه کسی خود را در پتو بپیچد کاملا در برابر شبنم و باران مصونیت پیدا می‌کند. از نظر رنگ، پتو یا به رنگ قهوه‌ای طبیعی است یا آبی، سبز و قرمز. قیمت آن بین سه تا شش تومان است.

پارچه نرم و چسبان دیگری هم از کرک لطیف شتر بافته می‌شود به نام برک. نرم و گرم و بادوام که نزد ایرانی‌ها جای فاستونی را گرفته است. بهترین برک مال افغانستان است که در قبیله هزاره بافته می‌شود ولی مع هذا در خراسان هم برک مرغوب تولید می‌کنند.

نوعی پالتو که به عبای عربی بی‌شباهت نیست از موی شتر در کرمان و اصفهان تهیه می‌شود که سر شانه آن را معمولا با الیاف طلا می‌آرایند؛ اما همه انواع آن سبک، کاملا غیر قابل نفوذ و محکم است. قیمت آن سه تا هشت تومان است، این عباها چه در زمستان و چه در تابستان در مسافرت فوق‌العاده مفید و به درد خور است، بسیار عملی‌تر از بارانی‌های ما است که از کائوچو ساخته شده، چه انسان را از آفتاب و باران و گرما و سرما حفظ می‌کند.

جوراب‌های مشهور ایران نیز از پشم بافته می‌شود. این جوراب‌ها از نظر قابلیت انعطاف، جاندار بودن رنگ‌ها و زیبایی طرح به شال کشمیر نزدیک است. جوراب شیراز و خوی از سایر انواع ممتاز است.

در جوار اجناسی که از موی بز و پشم گوسفند و کرک شتر در داخل مملکت تهیه می‌شود مصرف «ماهوت» نیز قابل اهمیت و ذکر است. ایرانی از طرز تهیه فاستونی آگاه نیست؛ کارخانه‌ای که حدود سی سال پیش در آذربایجان تاسیس شد به زودی از بین رفت. به همین دلیل همه پارچه‌ها از خارج، از قسطنطنیه از طریق طرابوزان و تبریز به دست تجار ایرانی وارد می‌شود. هرچند که این پارچه‌ها به نام پارچه هلندی یا به عبارت دیگر «ماهوت ولندیس» فروخته می‌شود همه ساخت اتریش است. به هنگام خرید ماهوت، ایرانی توجه چندانی به قیمت آن نمی‌کند؛ زیرا عادت کرده که حداقل از آن توقع شش تا ده سال کار داشته باشد؛ اغلب شنیده می‌شود که از بد شدن منسوجات اروپایی و به خصوص از کم‌دوامی آن شکایت می‌کنند. برای یک پالتو ۳ متر و یک چارک ماهوت مصرف می‌شود، اروپایی‌هایی که قواره پارچه‌ای به این اندازه با خود بیاورند به خصوص به رنگ‌های آبی، خردلی و سبز زیتونی می‌توانند با هدیه دادن آن جایی برای خود در دل‌ها باز کنند و ایرانی‌ها را وادار به مساعدت‌های مهم به خودشان بکنند.

بافت پارچه‌های ابریشمی در سراسر کشور رایج است؛ اما آن هم از زمان شاردن تاکنون بسیار از رونق افتاده است. مهم‌ترین کارخانه‌های ابریشم‌بافی در کاشان، یزد (که بهترین پارچه‌های ابریشمی از آن است)، اصفهان، تبریز و مشهد است. در کاشان ده سال پیش هنوز چهارصد دوک در کار بود، از آن زمان از رونق کارخانه کاسته شد؛ زیرا ابریشم به علت افزایش قیمت آن در اروپا به مقدار زیاد به آنجا صادر شد. روی هم رفته می‌توان گفت که پارچه ابریشمی ایران با دوام و به رنگ‌های شاد و زنده است. به این نکته ایرانیان واقفند که چگونه با به هم پیوستن دسته‌ای از الیاف ابریشم به هنگام رنگ کردن، نوعی نقش دلپذیر به دست آورند که با کم و زیاد شدن رنگ‌ها به شعله مانند می‌شود؛ اما از نظر شفافیت و یک دستی الیاف، حاصل کار آنان به پای محصولات اروپایی نمی‌رسد. تافته و قناویز ساده در مشهد و کاشان و چارخانه الوان برای مصرف ملحفه در یزد و اصفهان و برای پرده در گیلان از همه جای دیگر بهتر بافته می‌شود. اطلس (قطنی) را فقط در کاشان می‌بافند؛ ولی باید دانست که از ابریشم خالص نیست، بلکه آن را با پنبه مخلوط می‌کنند. در همان جا هم منحصرا پارچه «زربافی» که نقش گل طلایی در آن بافته شده است، تهیه می‌کنند؛ البته باید دانست که آن را با پارچه‌های زری قدیم ایران که بدان درجه از شهرت بود نمی‌توان قیاس کرد. از این گذشته باید از مخمل یاد کرد که نه تنها از نظر دوام بلکه از جهت نرمی و دلاویزی رنگ‌ها هم از محصول مشابه آن در فرانسه پست‌تر است؛ بعضی از رنگ‌ها فی‌المثل سورمه‌ای را ایرانی‌ها اصلا نمی‌توانند درست کنند و از همه بهتر از عهده تهیه رنگ‌های نارنجی و قرمز آتشین برمی‌آیند. پارچه ابریشمین مخصوصی در یزد تهیه می‌کنند به نام شال ابریشم، این پارچه را مطابق نمونه شال‌های هندی با نقش نخل و مارپیچ می‌بافند و به ظرافت حاشیه‌دوزی می‌کنند و می‌توان گفت که این تنها منسوجی است که مقداری از آن به روسیه و قسطنطنیه صادر می‌شود. در عوض صادرات الیاف ابریشم چنانکه در بالا ذکر کردیم یکی از منابع مهم درآمد مملکتی است. از پارچه‌های ابریشمی فقط محصولات یون و از همه بیشتر زری و حریر وارد می‌شود که روی هم رفته مقدار قابل ملاحظه‌ای هم نیست.

به کتان چندان رغبتی ندارند و فقط از آن دستمال جیب و کمربندهایی مخصوص گرم نگاه داشتن بدن تهیه می‌کنند. کشت کتان به بعضی از مناطق کوچک ناحیه مازندران محدود است.

مقداری از مواد رنگی که در کار نساجی مصرف دارد از محصولات داخلی تامین می‌شود؛ مانند روناس، کافیشه، نیل، پوست انار، مازو، زاج سیاه و قرمز دانه از طریق اروپا وارد می‌شود، اما به جای آن اغلب «کرم قرمز» را که در دامنه‌های آرارات به دست می‌آید به کار می‌برند. با اضافه کردن «لطر» معمولا قدرت قرمزدانه را در کار رنگرزی تقویت می‌کنند. زنان چادرنشین و عشایری طبق دستورها و نسخه‌های قدیمی و سنتی به تهیه رنگ می‌پردازند؛ به عنوان اسید، جوهر آبلیمو و اسید سولفوریک (عرق گوگرد) را به کار می‌برند که به زحمت تمام از سوزاندن گوگرد به دست می‌آید و قلیای آنان، پیشاب گاو است. خب دیگر با این نوع طرز تهیه مواد، طبیعی است که به سهولت نمی‌توانند همواره رنگ‌ها را عینا مانند هم و به صورت یکنواخت و یک جور تهیه کنند و به همین دلیل است که اغلب در فرش و شال که بافت آنها مدتی دراز و اغلب شش ماه طول می‌کشد در بعضی از مواضع اختلاف جزئی رنگ مشاهده می‌شود. در عوض می‌توان گفت که رنگ‌ها اصیل و ثابت است و خیلی بیش از رنگ‌های اروپایی در برابر پرتو سوزان آفتاب ایران مقاومت دارد. تمام شهرهای بزرگ که در آنها کارخانه‌های نساجی وجود دارد، خود دارای رنگرزی یا صباغی هستند و معمولا هر صباغی به تهیه یک رنگ معین می‌پردازد. به همین ترتیب نیز در همه‌جا سفیدگری‌های بزرگ وجود دارد، مثلا من خود در نزدیکی اصفهان در ساحل زاینده‌رود دیدم که تا چشم کار می‌کند نخل‌ها و پارچه‌ها را گسترانده‌اند.