نــگـــاه - اسب تروای ویلسن و ادیب پیشاوری-۱
مبارزه با شعر علیه آمریکا
اشارات ادیب به حضور و نقش آمریکا در جنگ جهانی اول را بررسی میکنیم: ۱. میدانیم که آمریکاییها، مدتها پیش از آنکه در آوریل ۱۹۱۷ گام در میدان جنگ با آلمان گذارند، با ارسال مقادیر انبوه اسلحه و خواربار از راه دریا و توسط کشتیهای به ظاهر تجاری خویش، متفقین رایاری میدادند و اعلان محاصره دریایی از سوی آلمانها -- که به غرق شدن کشتی مشهور آمریکایی «لوزیتانیا» انجامید -- در حقیقت برای جلوگیری از همین امر بود.
ادیب، پس از ذکر اعلان محاصره دریایی از سوی آلمان، خطاب به مستر ویلسن، رییس جمهور آمریکا و با زدن کنایه به کمکهای عظیم تسلیحاتی و غذایی وی به متفقین از طریق دریا، بانگ برمیدارد که:
دورویی مکنای نکوهیده مرد!تو هرگز به گرد دورویی مگرد
چو با دشمنم، دوستی افکنیبود با من، این دوستی، دشمنی
اگر بخردی، ورکه دیوانهایتو دشمننژادی، نه بیگانهای
۲. غرق شدن لوزیتانیا همراه حوادث دیگر، بهانه خوبی به دست دشمنان آلمان - بهویژه انگلیس - داد که آمریکا را به جنگ با وی بکشانند و پیکر خسته و فرسوده متفقین را از زیر ضربات مرگبار قیصر خلاصی بخشند. ادیب، از آمریکاییها به عنوان «قومیزر آکن، درم توز و دریا سپار» یاد میکند که دیو انگلیس مغزشان را تباه ساخته و آنان را به گرداب ستیز با ارتش آلمان افکنده است:
شنیدم که جادوی مردم فریب دگر باره، پیمود ره بر وریب
به جادوگری، کار بستن گرفتبدین شاخ، از آن شاخ، جستن گرفت
نداری مگر آن کهن داستانبه یاد ای شگفت از گه باستان؟
«فرو مانده مردم به گرداب درزند چنگ در هر گیا، ناگذر»...
چو بار تواناش، بی تار و پودشد از بس که مردی و کوشش نمود
غمیشد ز جنگی که سرهنگ شاه همیکرد با فر و فرهنگ شاه
برانگیخت قومیدگر، از کنارزرآکن، درم توز، دریا سپار...
شه آگه شده کاژدهایی دگردمان اندر آمد گشاده زفر
جهاندار بیدار دل، پیش از اینهمیدید در پرده نقشی چنین
که مرد، از چهایدون مدارا کند سرانجام، کین آشکارا کند
هم از آز، دارد به دل آذریهم از رشگ، اندر جگر اخگری
همش دیو، در مغز، خایه نهادبه حیلت، چو خون، در تنش ره گشاد...
بخندید از وی، خردمند شاهکه مرد از پیخویشتن کند چاه...
چنین گفت: کای دیده بردوخته به ماتمت چون مرغ پر سوخته
گرت دیده، باز و گشاده بدیز بلجیک و صربیت یاد آمدی
ز روز لهستانیان ترس گیر! هم از صحف رومانیان درس گیر!
گرت مغز، پر هوش و پر فکرت استهمه کارهای جهان، عبرت است...
اگر گنج قارون برآکندهایکه بنیاد گیتی بدان کندهای
چو قارون، فرو در زمینت کنمتبرزین زنم تاز زین است کنم
به زیر کلندم، وگر خارهای نه سی پارهای، بلکه صد پارهای!
۳. اعلام جنگ آمریکا به آلمان در آوریل ۱۹۱۷ تا مدتها اقدامیجدی و ثمره شایان ذکری به سود متفقین را به همراه نداشت؛ زیرا هنوز نه اعلامیه بالفور به سود صهیونیسم (نوامبر ۱۹۱۷) صادر شده بود که آژانس جهانی یهود را جهت کشاندن نیروهای عظیم آمریکا به نفع انگلیس متقاعد سازد و نه شکست کامل روس تزاری و صلح خفتبار وی با آلمان در برست لیتوسک (مارس ۱۹۱۸) رخ داده بود که آلمان با خیال راحت از جانب روسیه، قوایش را در مرزهای فرانسه و انگلیس تمرکز بخشد و دیپلماسی لندن برای جلب حمایت جدی آمریکا ناگزیر به روچیلد و وایزمن باج دهد و وعدههای مکررش به اعراب ساده لوحِ «پان عربیست» را زیر پا نهد. طبیعی است، زمانی که آژانس یهود موفق به دریافت وعده بالفور شده و انگلیسیها نیز - پس از صلح روسیه با آلمان - گرفتار حملات سخت آلمان شدند، نوبت آن رسید که میلیونها نظامیآمریکایی (با تحریک صهیونیسم) سپر بلای لندن شوند و در راه نجات وی از چنگ آلمان (و در حقیقت، برای پیریزی حکومت اسرائیل در قدس عزیز) سر و جان بازند! ادیب چه زیبا، صحنه را ترسیم کرده است:
چو شد روز روسی سیهتر ز قار نهان گشت خورشیدش اندر غبار
فرنسیس با یار آتش فروز نه شب بود آسوده از غم، نه روز
ز هولی که شه آورد تاختن نخفتند از سازِ کین ساختن
پیاین دو گرد آورنده سپاهز هر سوی در دشتِ آوردگاه
شتابید قیصر به فرخنده فالکه تا این دو تن را دهد گوشمال
چو این هر دو لشگر بیاراستندز آمریکیان یاوری خواستند...
به کشتی در افکند بیمر سپاهبه دریا درون کرد کشتی شناه
گرانتر سپاهی بیاورد مردکه یاریدهدشان به روز نبرد...
پیِمالش این سه نستوده رایبجنبید چون باد قیصر ز جای
نیز گوید:
از آن، پیش آورد آمریک راکه روشن کند روز تاریک را...
بداندیش شه کش جگر باد داغپراکنده اخگر به هر دشت و راغ...
چو باران شه، خواستاین شعله کشت زآمریکیان خواست زنهار و پشت
به گرز تو این پشت، خم باد و کوز۱۵نه آتش بماند نه آتش فروز!
۴. مارس ۱۹۱۸، دوران اوج تحرک آلمان بر ضد متفقین بود. در آغاز این ماه روسهای بلشویک - که سخت درگیر مشکلات داخلی بودند - به قرارداد خفتبار خویش با آلمان تن داده و پیمان ترک مخاصمه را در برست لیتوسک امضا کردند. با امضای این پیمان، نیروهای آلمان و اتریش در جبهه روسیه آزاد شدند و میلیونها سرباز آلمانی و اتریشی که از این جبهه بازگشته بودند، به همرزمان خویش در جبهه غرب، بالکان و ایتالیا پیوستند. از روز ۲۱ مارس ۱۹۱۸ حمله بزرگ نیروهای آلمانی در جبهه فرانسه آغاز شد و با پیشروی سریع آنها در تمام جبههها، پاریس در معرض خطر جدی قرار گرفت. در این عملیات آلمانها برای نخستین بار توپهای سنگین و دوربرد «برتا» را به کار گرفتند و گلولههای این توپها از اواخر ماه مارس از فاصله ۱۲۰ کیلومتری بر شهر پاریس باریدن گرفت. در برابر حملات سهمگین آلمان، چرخ دیپلماسی انگلستان -- خسته و کوفته از آن جنگ طولانی و مستمر -- با سرعت تمام به کار افتاد و به بسیج کلیه قوا و استفاده وسیعتر از نیروهای نظامیآمریکا پرداخت. حاصل این تلاش، بهویژه شرکت وسیع آمریکا در جنگ با آلمان آن بود که نخست پیشرفت نظامیآلمان در جبهه غرب در ماههای مه و ژوئن ۱۹۱۸ متوقف گشته و سپس در ماههای اوت، سپتامبر و اکتبر همان سال تهاجم بزرگ و همه جانبه متفقین به ارتش آلمان، طراحی و به مرحله اجرا گذاشته شد؛ تهاجمی که به شکست فاحش آلمان قیصری انجامید.
ادیب در باب این مرحله از جنگ میگوید:
سر از خواب مستی فرازید دیوبه پیکار جمشید یازید دیو
نه تنها، که از کنج هر دیو لاخکه بودی پر از غول شاخ
همیآمدند از پی یکدگربیاراسته با سلیح و کبر
از آن سوی هر هفت اقلیم، دیوبیامد به میدان کیهان خدیو...
پناه جهاندار باد اورمزداز این فتنه انگیز و، ز آن هوش دزد...
تو را داد شاها! خداوند هورابا فرجمشید، بازوی زور
کزاین مرغ جادو، پر وبالهاکنی خرد، با زخم کوپالها
ز بن بر کنی بال نیرنگ او فسرده کنی آهن و سنگ او...
شها دشمن تو درشتی گرفتکه از دیو آمریک پشتی گرفت...
شرح ماجرا در شعر ادیب، همه جا با جزئیات آن آمده و مفصل است و دریغا! که ذکر آن در این مختصر نمیگنجد.
۵ . پیش از این به نتایج ورود آمریکا به جنگ با متحدین اشاره کرده، گفتیم که این امر، گذشته از شکست و فروپاشی کامل آلمان قیصری، به تجزیه و نابودی امپراتوری مسلمان عثمانی انجامید و افزون بر آن، سلطه سیاه استعمار را بر کران تا کران شرق - از هند، افغان و ایران گرفته تا عراق، سوریه، مصر و الجزایر - تجدید بلکه تشدید کرد. مهمتر از همه، راه را بر سیطره استعمار و صهیونیسم بر قبله اول و دوم مسلمین - قدس عزیز و مکه مکرمه - هموار ساخت. ادیب، از اقدام آمریکا (در مراحل پایانی جنگ) به حمایت از متفقین - که تغییر سرنوشت جنگ به سود متفقین وتثبیت و تشدید سلطه استعمار بر ممالک اسلامیرا به همراه داشت - به شدت غمین و خشمگین بود و از اینکه با این اقدام، آرزوهای خویش و ملتهای استعمار گزیده شرق را - مبنی بر نابودی استعمار انگلیس، فرانسه و ایتالیا - بر باد رفته میدید، نالههایی آتشین داشت.
یک جا، در چکامهای، ضمن شکوه از مظالم انگلیس در ایران، خطاب به خداوند متعال - که باطلگر سحر ساحران است - میگوید:
وای تو مرا بطالِ سحرِ ساحران را وعده ده وارهانمان یکسر از نیرنگ هر جادوزنی...
گو فرو کن بند بند اندر تنش، رمح۱۸ بلاگر که از آمریک خیزد، ور که باز از برلنی...
شاه جرمن، کوفت این پتیاره را، لیک از قضاحائل آمد در میانه کارافزا وِلسنی
گر نیاوردی زمانه پای ولسن در میاناز زمین کوتاه گشتی دست جور ساکسنی
جای دیگر، آمریکا را ریکاشه خوانده و همراه بریتانیا، هدف مرغوای (نفرین) خویش قرار میدهد، چنانکه شاه آلمان را به علت تلاش جدی برای سرکوبی آن دو، شایسته مروا (آفرین) میخواند: «بهر این ریکاشه کز آمریک خاست / دشمن خونخوار آمریکایمش / مرغوا چندان بر او بادا ز من / که به جان شه بود مروایمش».نیز خطاب به قیصر آلمان میگوید: «از دست خصم تو جهان، در روز شد اختر شمار / هم روز او بادا سیه، همه خانه ولسن تباه!» در قیصرنامه نیز از آمریکا با تعابیری چون جغد سخنگو، ددِ تازه رس، دیو نستوه و دژم روی دد یاد کرده و نسبت به امپراتوری تزاری که دیوی کهنسال بود، او را «دیو نو» میخواند و آرزو میکند که همچون روسیه متلاشی گردد:
امیدم چنان است کاین دیو نوچو دیو کهن، اندر افتد به گو
شود عبرتی دور و نزدیک راشود سومین روس و بلژیک را
وی بارها بر همذاتی و همنژادی هیات حاکمه آمریکا با انگلیس تاکید کرده و آن دو را دندانهایی زهرآگین و شرربار از دهان یک اژدها میشمارد (با این تذکر، که به روزگار وی، دندان انگلیس زهرآگین تر و شرربارتر از آن دیگری است). خطاب به آمریکا - و با اشاره به انگلیس - میگوید: «تو و وی اگر چه ز یک گوهرید / دو دندانِ دژخیم یک اَژدَرید / ولی زهر وی، سینه سوزندهتر / به گیتی در، آتش فروزندهتر.» جای دیگر، با ملاحظه نقش شوم و زیانبخشی که دولت آمریکا - به گونهای مزورانه - به سود استعمار و صهیونیسم در مراحل اخیر جنگ جهانی پیاه کرد، خاطرنشان میسازد که اگر آمریکا تا اواخر جنگ، «پس آهنگِ آشوب و فتنه جهان» بود، در پایان آن، «پیشاهنگ» آشوب گردید.
ارسال نظر