دولتمردان انقلابی؛ نمونه حسن ارسنجانی

دکتر حسن ارسنجانی

محمدصادق جنان‌صفت

در تاریخ ایران همواره شاهد ظهور و بروز مردان انقلابی هستیم که دو ویژگی دارند: اول اینکه در دولت‌ها نقش ایفا کرده و از امکانات دولت برای نشان دادن خود استفاده می‌کنند و دوم اینکه، همه نیروی فکری و تبلیغاتی خود را در مسیر انقلابی‌گری معطوف به تقسیم ثروت موجود می‌کنند. از این مردان انقلابی دست‌کم در سده حاضر چندین نفر را می‌شناسیم که با استفاده از فضای سیاسی داخلی و شرایط بین‌المللی، این دو ویژگی را به رفتار و گفتار خودشان داده‌اند. ترفند این انقلابیون دولتی یکسان است: آنها به گروه‌ها و اقشار ثروتمند جامعه حمله کرده و آنها را عامل بدبختی سرزمین معرفی می‌کنند و از اهرم هیجانات توده‌های فقیر استفاده می‌کنند تا دهان مخالفان را ببندند. این انقلابیون در هر دوره ثروت مهم و قابل دسترس موجود را برای تقسیم کردن هدف قرار می‌دهند. یکی از مهم‌ترین انقلابیون دولتی در روزگاری نه‌چندان دور بدون تردید «حسن ارسنجانی»، وزیر کشاورزی اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه ۱۳۴۰ است. او به خوبی تشخیص داد که تنها ثروت قابل توجه در دهه ۱۳۴۰، اراضی زراعی ایران است و جمعیت تهیدست روستایی نیز همان ابزار فشار است. او همانند همه انقلابیون دولتی علیه ثروتمندان حرف زده و آنها را نکوهش و تاکید کرده است که آنها قانون و نهادهای قانونی را برای امیال مادی خود به کار گرفته‌اند. در این شماره از صفحات روزگار، نگاهی از سر اشاره به ویژگی‌های حسن ارسنجانی، انقلابی دولتی و گفتار و تمایلات او داریم.

حمله به مالکان و قانونگذاران

انقلابیون دولتی برای پیشبرد هدف‌های خود همواره با مانعی به نام نهادهای نظارتی مواجه می‌شوند که با استفاده از اختیارات قانونی می‌خواهند دست‌کم در یک محدوده معین سدی در برابر انقلابی‌گری بگذارند. حسن ارسنجانی نیز این را می‌فهمید و در گفت‌و‌گوهایش با رسانه‌ها این بحث را مطرح می‌کرد. او در روز ۲۰ دی ماه ۱۳۴۰ و پس از آنکه موفق شد هیات دولت را در تصویب «لایحه اصلاح قانون اصلاحات ارضی» همراه کند، معاونان، مدیران کل و روسای ادارات دولتی وزارت کشاورزی را جمع کرد و در نکوهش قانون مصوب مجلسین سنا و شورای ملی گفت: «قانون مصوب مجلسین نقض غرض است. قانونی است که برای تثبیت مالکیت در ایران به وجود آمده است. زیرا تمام کسانی که در مجلسین این قانون را تصویب کردند از مالکان بزرگ ایران بودند. از همان کسانی بودند که برخی از ایشان املاک خود را با املاک خالصه اطراف تهران یا در قزوین و در جاهای دیگر عوض کرده بودند و بعد از شهریور ۱۳۲۰ به محاکم مراجعه کردند، اعمال نفوذ کردند و در نتیجه هم عوض را گرفتند و هم معوض را. چنین کسانی در مجلس می‌خواستند قانون اصلاحات ارضی را بنویسند و بر اساس مالک شدن زارع اظهارنظر کنند.»

او به حمله خود ادامه داد و تاکید کرد: «... در مملکت ما فئودالیته بعد از نهضتی که رضاشاه آغاز کرد ضعیف شد و تقریبا از میان رفت ولی فئودال‌های قدیم به صورت نیم‌فئودال در این مملکت باقی ماندند و با در دست داشتن مقداری از املاک نفوذ خود را از طریق انتخابات مجلس به وسیله زارعین که به حرف‌شنوی از این مالکان ناچار بودند حفظ کردند، مجلس را در دست گرفتند تا آنجا که بخشدار هر محل با نظر ایشان باید انتخاب می‌شد.» ارسنجانی انقلابی، پس از این حملات از در دیگری وارد شده و به نکوهش مالکان ادامه داد و از ترفند همه انقلابیون برای تهییج مردم استفاده کرد و گفت: «هیچ شریعتی در دنیا اجازه نمی‌دهد که یک نفر از طریق مشروع یا نامشروع که من وارد بحث آن نمی‌شوم مالک ۱۵۰ روستا باشد، ۱۰۰ ده داشته باشد، ۵۰ ده داشته باشد، عده زیادی زارع اسیر و برده‌ این شخص باشند و در بدترین شرایط زندگی کنند.» این انقلابی حرفه‌ای که لباس یک تکنوکرات بر تن کرده بود با زیرکی تمام سعی می‌کند میان قشر و طبقه مالک آن دوران شکاف ایجاد کند و به همین دلیل می‌گوید: «... من اطمینان قطعی دارم تام مالکان ایران به جز چند نفر معدود که عده آنها از ۱۵۰ نفر تجاوز نمی‌کند و عبارت از همین مالکان بزرگ هستند که ده‌ها پارچه و یا بیش از صدپارچه ملک دارند در اجرای اصلاحات ارضی به ما کمک خواهند کرد». پس از این حرف‌های شکاف اندازانه، ارسنجانی در هیات یک انقلابی تمام مالکان را تهدید کرده و می‌گوید: «... توصیه من به مالکان ایران، مالکان اراضی مزروعی این است که از تشبث و از تحریک خودداری کنند زیرا این کارها پیش‌ نمی‌رود، دولت مصمم به اجرای قانون است...»

بزرگ‌نمایی در ابعاد ملی

انقلابیون دولتی که امکانات تبلیغاتی ارزان، پرحجم و بی‌دردسر برای پیشبرد هدف‌های خود دارند، وقتی طرح خود را معرفی می‌کنند، آن را در بزرگ‌ترین و مهم‌ترین طرح نمایش می‌دهند. این انقلابیون ذهنیت خود را به جامعه انتقال داده و به مرور گونه‌ای صحبت می‌کنند که گویی اگر طرح آنها اجرا نشود، زمان از حرکت می‌ایستد و رکود و سکوت حاکم می‌شود. حسن‌ارسنجانی، انقلابی دولتی دهه ۱۳۴۰ نیز چنین بود. او باور دارد که: «اگر ما توفیق پیدا کنیم لایحه اصلاحات ارضی را به معنای خود اجرا کنیم، خط فاصلی در تاریخ ایجاد کرده‌ایم. یعنی تاریخ ایران درآینده دو فصل خواهد بود، پیش از اصلاحات ارضی و بعد از اصلاحات ارضی...» این انقلابی دولتی در جای دیگر می‌گوید: «...من تصور می‌کنم کار دفورم اصلاحات ارضی در صورتی که انجام شود بزرگ‌ترین کاری است که مملکت‌ ما از لحاظ اجتماعی بعد از مشروطیت کرده و از نظر اقتصادی شاید بزرگ‌ترین کاری است که بعد از ملی شدن نفت در ایران انجام شده باشد...» وی اما چند روز بعد از این مرحله عبور کرده و می‌گوید: «من این را می‌خواستم بار دیگر بگویم که کار اجرای اصلاحات ارضی از ملی شدن نفت به مراتب مهم‌تر است برای اینکه در کار صنعت نفت قشر معین از جامعه می‌توانست به آن علاقه‌مند باشد، اما در مورد اصلاحات ارضی عواید آن به میلیون‌ها مردم این مملکت می‌رسد...»

ادعای نجات محرومان

انقلابیون دولتی در هر سرزمین و در هر دوره‌ای خود را در قالب ناجی و رهایی بخش محرومان و تهیدستان می‌دانند و باور دارند که طرح‌های آنها رهایی بخش توده‌هایی فقیر است. حسن ارسنجانی انقلابی دولتمردی بود که نیک می‌دانست بایدچنین ادعای بزرگی کند تا جامعه ایرانی با روحیه‌ای که دارد به هیجان درآید. او در همه گفت‌وگوهای خود با رسانه‌ها از این ترفند استفاده می‌کند. او در ۲۰ دی ماه ۱۳۴۰ می‌گوید: «... یکی از آرزوهای من همیشه این بوده که روزی تمام مردم ایران به خصوص زارعان که ۱۵ میلیون از جمعیت کشور را تشکیل‌ می‌دهند، آزاد، سرفراز، ثروتمند و با نشاط ببینم. هر دفعه‌ای که به نقاط مختلف کشور می‌روم قیافه‌های پژمرده و سرهای به زیر دهقانان را که نگاه می‌کنم و وضع پژمرده زندگی آنها را که می‌بینم از خودم شرمنده می‌شوم...» وی در ۱۸ بهمن ۱۳۴۰ و در گفت‌وگوی مطبوعاتی برگ دیگری رو می‌کند و می‌گوید: «... من نامه‌ای از یکی از نقاط کردستان داشتم: زن مسن ۶۵ ساله‌ای خود را معرفی کرده نامه بسیار موثری نوشته بود که من شاید دست و پای لرزانی داشته باشم، ولی شش ستون دارم که من را نگه ‌می‌دارند. اینها شش اولاد من هستند که همه کار می‌کنند، چون ما به اهمیت اصلاحات ارضی در سرنوشت مملکت خود واقف هستیم، آماده‌ایم که هفت نفری هر جایی را که معین کنید راه بیفتیم و مجانی در خدمت وزارت کشاورزی و قانون اصلاحات ارضی قرار بگیریم...» وی دو روز بعد در یک مصاحبه رادیویی پا فراتر گذاشته و نجات ۱۵ میلیون ایرانی را ضرورت داشتن دموکراسی می‌داند و می‌گوید: «... اگر روزی ۱۵ میلیون جمعیت ایران آزاد شد و توانست رای خود را به صندوق بریزد آن روز مجلس آن مجلسی خواهد شد که قانون اساسی ایران پیش‌بینی کرده است...» چند روز بعد همین دولتمرد انقلابی می‌گوید: «... من به زارعان بیش از مالکان اعتماد دارم و می‌دانم که آنها بدهی خود را تا ریال آخر به بانک کشاورزی پرداخت می‌کنند...» او روز ۱۲ اسفندماه به زارعان ایرانی پیام می‌دهد

«...ما در زندان را شکستیم تا نور زندگی بر شما بتابد، علائم حیات را از خود نشان دهید و بدانید جشن امشب شما عزای رژیم ارباب و رعیتی است...»

ارسنجانی در تهیج روستانشینان تا جایی پیش می‌رود که گوی سبقت از ما توشه دونگ رهبر حزب کمونیست چین که انقلاب دهقانی در سرزمین خود را پیش‌برده بود ربوده و می‌گوید: «... اگر روزی طبقه‌ای برای نجات ایران پیش برود طبقه دهقان است.

در ایران غالب قدرت در دست دهقان است نه کارگر.» او در ۱۳ اسفند ۱۳۴۰ و در مراغه حرف دلش را می‌زند و می‌گوید: «... از یکی از روسای انقلاب‌های سوسیالیستی ایراد گرفته می‌شد چرا کلفت‌زاده‌ها و نوکرزاده‌ها را مصدر امور کرده‌ای و به جای آنها از اشراف‌زادگان با سواد استفاده نکرده است؟ در جواب گفته بود، آنقدر نوکرزاده‌ها را در سرکار نگه‌می‌دارم تا ملت خودش حکومت کند... ما باید اکثریت مردم ایران را آماده زندگی سیاسی کنیم...»

تحقیر و توهین به مخالفان

انقلابیون دولتمرد بدون توجه به اینکه منتقدان و مخالفان سیاست‌های آنها از کدام گروه سیاسی، فکری و اقتصادی جامعه‌اند و ماهیت مخالفت آنها چیست؟ همه نیروی تبلیغاتی خود را برای سرکوب مخالفان به کار می‌گیرند. آنها در این مسیر تا جایی پیش می‌روند که مخالفان و منتقدان را تا حد بازیچه دست دیگران، دارای منافع پلید و... معرفی کنند. حسن ارسنجانی، دولتمرد انقلابی دهه ۱۳۴۰ نیز از این قاعده مستثنی نیست و از ترفندهای گوناگون برای سرکوب مخالفان خود استفاده کرده و همه‌جور تهمت سیاسی و اقتصادی به آنها می‌زند.

وی در جایی می‌گوید: «... همین آقایان که خیال می‌کنند زندگی مرفهی دارند نوع دیگرشان که قدری متجدد شده‌اند، بنده در مسافرت‌های اروپا غالبا این‌گونه آقایان را دیده‌ام که مریض هستند... همین اشخاص از سر شب توی کازینو هستند و تا ۵ صبح بازی می‌کنند، آخر شب هم بلند می‌شوند و به خانه می‌روند و تا فردا ظهر می‌خوابند باز هم ۳، ۴ ساعت خود را آماده می‌کنند. برمی‌گردند توی کازینو. این پولی که برای آقایان باید بیاید از کجا باید بیاید؟

این پول نتیجه زحمت آن کارگر، پیرزن، پیرمرد، بچه، بزرگ و کوچکی است که توی ده کار می‌کنند... یک آدمی به اسم مباشر وجوه را به خارج انتقال می‌دهد و این آقایان زمین‌دار بزرگ که صد، پنجاه پارچه ملک دارند و کاری به مملکت خود ندارند این پول‌ها را در یک ساعت در قمار می‌بازند...». در جای دیگر او می‌گوید: «... اگر کسانی که پدر در پدر از امتیازات نامشروعی که در مملکت هست منتفع بوده‌اند ادعای مخالفت کنند بعید نیست و آنها را باید معذور داشت ولی کسانی که دنبال زندگی آزاد می‌گردند و ماسک آزادیخواهی به چهره زده‌اند چرا دروغ می‌گویند... اگر آزادی‌خواهی، آزادی مالکین بزرگ و آزادی پولدارها در خرید رای مردم است این آزادی مورد نفرت هر تحصیلکرده است...» او در یک مصاحبه رادیویی مخالفان خود را چنین توصیف می‌کند: «... کسانی که عقاید افراطی بعد از شهریور را تبلیغ می‌کردند می‌خواستند از تشتت فکری طبقه متوسط استفاده کنند... ما می‌دیدیم در شمال ایران مالکان عمده در منطقه خودشان مروجین حزب توده بودند...».

فداکار هستم و نمی‌ترسم

یکی دیگر از ویژگی‌های انقلابیون دولتی این است که خود را فدایی مردم جلوه می‌دهند و به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که مردم وامدار آنها هستند و باید از اینکه این انقلابی جان و مالش را در طبق اخلاص نهاده و پیشکش آنها می‌کند ممنون باشند. ارسنجانی در این زمینه نیز مهارت دارد و می‌گوید: «... در خاتمه عرایض خود باید توجه دهم یکی از علل مهمی که مرا تشویق کرد که در این مدت ۸ ماه یک دقیقه بیکار نمانم و با تمام مشکلاتی که وجود داشت دائم در راه انجام این کار بکوشم تشویق‌های شاه و نخست‌وزیر بود...».وی روز ۱۵ بهمن ۱۳۴۰ به رادیو می‌گوید: «اگر اقدام اجرا شدن قانون اصلاحات ارضی جرم است من این جرم را مرتکب می‌شوم تا نفعش به ۱۵ میلیون جمعیت ایران برسد، اگرچه ۲۰۰ نفر در این مملکت علیه من اعلام جرم کنند که همه آقایان ماشاءالله هزار ماشاءالله متنفذ هر کاری دلشان بخواهد می‌کنند... اگر روزی ملت ایران به حق خود رسید آن وقت بنده پای میز محکمه می‌آیم...»

ارسنجانی در یک نگاه

۱۳۰۱ در تهران در یک خانواده روحانی متولد شد و در ۱۳۲۰ به نام مستعار شیخ حسن محلاتی در روزنامه‌ها مقاله می‌نوشت. در هنگام تحصیل در دوره کارشناسی به بانک کشاورزی رفت و پس از تاسیس تعاونی‌های روستایی ریاست آنها را برعهده گرفت. او با نام مستعار «داریا» که وارونه ایراد بود مقاله می‌نوشت.در ۱۳۲۴ با همکاری ملک‌الشعرای بهار، احمدعلی سپهر مورخ‌الدوله و محمود محمود، حزب آزادی را تاسیس کرد. در ۱۳۲۵ به حزب دموکرات قوام‌السلطنه پیوست. در دولت حاجیعلی رزم‌آرا از مشاوران وی شد و برای حل مساله ارضی، از طریق فروش اراضی خالصه به کشاورزان طرحی داد.او در سال ۱۳۳۸ طرح اصلاحات ارضی قبلی را تغییر داد و در اوایل دهه ۱۳۴۰ در منصب وزیر کشاورزی مجری اصلاحات ارضی شد و پس از برچیده شدن دولت علی‌امینی کنار گذاشته شد. ارسنجانی در سال ۱۳۴۸ و در سن ۴۷ سالگی به علت سکته قبلی فوت کرد.