داستانی که ناطق نوری تعریف کرد

روز گذشته بخشی از داوری علی اکبر ناطق نوری را درباره اختلاف موجود درباره فعالیت‌های علی‌اکبر رفوگران با برخی نهادها که بررسی آن به ناطق نوری سپرده شده بود خواندید. بخش آخر این نوشته با ادامه خاطرات ناطق نوری شروع شده است.

مسوولیت خیلی سنگین بود، بخشی از طرف حساب من، بچه‌های وزارت اطلاعات و بخشی دیگر تعزیرات حکومتی بودند. جهت رسیدگی به این پرونده، باید به مکان‌های «ورود ممنوع» وارد می‌شدم. تجربه بازرسی هم نداشتم و این اولین پرونده ارجاعی آقا به اینجانب بود. به اخوی‌زاده که در وزارت اطلاعات کار می‌کرد، گفتم دو سه تا از بچه‌های وزارت را که تسلط خوبی برای این‌گونه کارها دارند، شناسایی و به من معرفی کن.

من براساس معرفی حمید با شما آشنا و به شما اعتماد می‌کنم. این پرونده را در اختیار شما قرار می‌دهم، ولی نفرین خدا و رسول خدا بر شما باد اگر این کار را با گرایش خاصی پیگیری کنید و ملاحظه کسی را بکنید. اگر نارو بزنید روز قیامت من و آقا شما را نمی‌بخشیم. وقتی با زور به بعضی از ندامت‌گاه‌ها و زندان‌ها وارد شدند و درهای ورود ممنوع را باز کردند و وقت و بی‌وقت کار پیگیری می‌شد، باید با بعضی بچه‌های وزارت که خودشان بازجوهای پیچیده و زرنگ و پخته‌ای بودند، برخورد می‌گردید. گزارش متقن و مستدل تهیه شد. وزیر اطلاعات به ناطق گفت: کار شما بزرگ‌ترین ضربه را به ما زد. گفتم رفاقت سرجایش، اما من وظیفه و تکلیف خود را انجام می‌دهم.پس از گزارش به رهبر، سه جوان بازجو که این تخلفات را انجام دادند، دستگیر، توسط نیری محاکمه و حکم به اخراج و شلاق آنها داده شد. پس از آن علی‌اکبر ناطق‌نوری حکم بازرسی دفتر رهبری را گرفتند.

قریحه شاعری علی‌اکبر رفوگران سبب شد که بسیاری از داستان‌های عبرت‌آموز پدرش حاج‌میرزاعلی رفوگران را به صورت مثنوی‌های ۲۰ تا ۷۰ بیتی بسراید. توجه به بخشی از سروده‌های وی، بیانگر نگاه برخی از بازاریان مومن نسبت به مسائل کسب‌وکار و ویژگی شخصیتی آنها می‌باشد. توجه به خداوند در معامله و سوءاستفاده نکردن از جهل و فقر زن فقیری که ارزش جواهری که به زرگر می‌فروشد را نمی‌دانست و در آغاز زرگر تحت تاثیر خودخواهی، قیمت ناچیزی پیشنهاد می‌کند، اما مدتی بعد اخلاق و دین به او هشدار می‌دهد و او از رفتار خود پشیمان شده و قیمت واقعی را به آن زن می‌گوید، در نمونه‌ای که از پی می‌آید، مشهود است.

در جوانی پدر هر از چندی

تا پدرگونه گویدم پندی

قصه‌هایی به پند آمیزه

تا به گوش دل آید آویزه

خانمی رفت پیش یک زرگر

که فروشد به زرگر انگشتر

نیم میلیون اگر بدست آرم

مدتی خرج زندگی دارم

قیمتش بیش از سه میلیون بود

زود باید خرید و برد آن سود

گفت در دل خود که بیچاره

تو اسیری به نفس اماره

خوش به حال کسی که چون زرگر

کسوت عافیت کند در بر

ما در اینجا دو روزه مهمانیم

گر که موریم یا سلیمانیم

منزل آخرت فدا نکنیم

خویش را از خدا جدا نکنیم

در چنین فضای اعتقادی تجار سنتی مذهبی کسب و کار خود را پیش می‌بردند.

همچنین یک کتاب قصه به‌نام خداداد منتشر نمود. تم قصه بیان زندگی یک خانواده است که هر یک از اعضای خانواده پدر، زن، مادربزرگ و پسر خانواده در اثر ستم نهادهای رسمی دچار فاجعه‌های مختلف می‌شود. داستان از دوران رضاشاه شروع می‌شد و تا سال‌های پس از جنگ ایران و عراق ادامه می‌یابد. قصه سرشار از مفاهیم انسانی و در ترکیبی زیبا با حوادث تاریخی ایران، گذر تاریخ اجتماعی را در طی بیش از نیم قرن به ما نشان می‌دهد.

از فرزندان حاجی میرزا علی رفوگران، عباس آسیم در تاسیس کارخانه کارتن‌کار با تعدادی از تجار مذهبی شرکت داشت. وی از پایه‌گذاران آسایشگاه کهریزک بود. دوراندیشی و عزت نفس همراه با تجربه در بین اعضای هیات‌مدیره برجسته بود. او در تامین مالی فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت پهلوی با مبارزان روحانی و بازاری مثل هیات موتلفه همکاری داشت. وی در بهمن سال ۱۳۷۲ فوت نمود.

فرزندان علی‌اکبر رفوگران، فرنوش، فرناز و امیر در آمریکا تحصیل نموده و آنجا کار و زندگی می‌کنند. فریبا دکترای ادبیات فرانسه که مترجم برخی از کتاب‌ها از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی می‌باشد. به نظر می‌رسد میراث تحول تجارت به صنعت در میان خانواده رفوگران از اصفهان به تهران در طی سه نسل دچار محدودیت‌های مختلف در سطح درون خانواده مواجه بود.

از جهت ظرفیت‌های فردی و نگرش سنتی و تا حدی تقدیرگرایانه به اقتصاد از سوی حاج میرزاعلی رفوگران، گرایش سیاسی پسرش عباس و علایق غیراقتصادی پسرش حسین، عامل موثری در گسترش محدود فعالیت اقتصادی این خاندان بود. موتور محرک فعالیت صنعتی در میان خانواده، علی‌اکبر رفوگران بود که از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ به تاسیس و خرید سه کارخانه همت گماشت. وی نقش اساسی در تاسیس چهار کارخانه تولید خودکار، عطر بیک، مداد سوسمار و مرکب خودنویس داشته است.

محدودیت‌های نهادی، برخلاف بسیاری از خانواده‌های تجاری و صنعتی در اوایل ۱۳۵۸ اتفاق نیفتاد، بلکه مداخله برخی از نهادها و سوءاستفاده از قدرت در بین سال‌های ۱۳۷۷-۱۳۷۴ صاحبان بیک را دچار مشکل نمود؛ امری که پس از مدتی توسط مداخله و وساطت برخی از نهادها حل گردید.

در تاریخ معاصر ایران کمتر کارآفرینی همچون رفوگران یافت می‌شود که از یک سو شاعر باشد در عین حال اوتوبیوگرافی و قصه بنویسد و در کنار آن به فعالیت صنعتی بپردازد. به تعبیر خانم گیتی خوشدل رفوگران صاحب لیاقت‌های خاصی است که حتی یکی از آنها می‌توانست امتیاز ویژه‌ای محسوب شود.