بازی قوام با توده‌ای‌ها

لاله فرزین‌فر

قوام‌السلطنه

توده‌ای‌ها در تمامی برنامه‌های خود، بالاخص جشن‌ها و میهمانی‌ها برای دولت قوام تبلیغات می‌کردند. آنها هیاتی را مامور تدوین کتاب «راه حزب توده ‌ایران» نمودند که برای توجیه و تفسیر علل همکاری با قوام و بزرگ دانستن او در عالم سیاستمداری و سیاست‌شناسی نوشته شده بود. سرانجام زمانی نیز رسید که شورای مرکزی حزب توده اعلام کرد «مخالفت با قوام‌السلطنه، ‌کمک به امپریالیسم و تضعیف جبهه جهانی دموکراسی است.» به نظر می‌رسید هر دو طرف از معامله رضایت دارند: حزب توده در عرصه سیاست و اجتماع ایران یکه‌تاز شده بود آن هم به بهای جانبداری از سیاستمداری که تلخی دوران سیاه نخستین دوره صدارت او در سال ۱۳۰۱ هنوز از ذهن روشنفکران ایرانی زدوده نشده بود و به قول فرخی یزدی ـ شاعر آزاده ـ به «خانواده خیانت» تعلق داشت. با این همه نیروی سومی‌ هم در کار بود. نیرویی فراتر از هر حزب و گروه و شخصیت سیاسی که شاه به شدت از ‌آن فرمان می‌برد.

دولت انگلیس سیرصعودی حزب توده را در ایران از نزدیک نظاره می‌کرد و از مدت‌ها پیش آماده بود تا در مقابل آن سد‌سازی کند. کشمکش میان شاه دست نشانده و قوام‌ از همان زمانی که قوام سه وزیر توده‌ای را وارد کابینه خود کرد شروع شد. شاه نه فقط نسبت به وزیران توده‌ای کابینه قوام، بلکه به اعضای غیر توده‌ای آن، به خصوص مظفر فیروز، معاون سیاسی و پارلمانی نخست‌وزیر به شدت بدگمان بود.

او در مصاحبه‌های خود به صراحت اعلام می‌کرد قوام نه تنها در نجات آذربایجان از دست روس‌ها نقشی نداشته، بلکه عامل اجرای یک طرح پنهانی برای تقسیم ایران به مناطق نفوذ روس و انگلیس است. انگلیس نیز برای تضعیف دولت قوام و تفرقه‌افکنی درون حزب توده از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد. تقویت نیروهای مسلح در عراق و تشویق عشایر و ایلات به شورش علیه حکومت مرکزی از جمله مهم‌ترین اقدامات دولت انگلستان بود. در نتیجه این تحریکات، عشایر مسلح کرمان، فارس و سیستان به دفاتر و چاپخانه‌های حزب توده حمله بردند و آنها را غارت و ویران کردند.

زمانی که زمزمه‌های یک کودتای آمریکایی برای برکناری قوام بر سر زبان‌ها افتاد، نخست‌وزیر دریافت که خطر بالای سرش رسیده است. حمایت از حزب توده دیگر هیچ نفعی به حال قوام نداشت پس بار دیگر بر آن شد تا مواضع سیاسی خود را با یک چرخش کامل، تغییر دهد. در روزهای ۲۴ و ۲۵ مهر سال ۱۳۲۵ قوام استانداران توده‌ای تهران، اصفهان و کرمانشاه را عزل کرد و وزیران توده‌ای را از کابینه کنار نهاد. سپس اعلام کرد که با ایالات شورشی جنوب به توافق رسیده و به اغلب خواسته‌های آنان پاسخ مثبت داده است. بعد هم استعفا کرد. به این ترتیب، عمر کابینه ائتلافی او ۷۵ روز بیشتر دوام نیافت و همزمان با اخراج وزرای توده‌ای، دوره چهارساله سرکوب حزب توده آغاز شد.

شاه ۲۷ مهر ماه همان سال بار دیگر نخست‌وزیر نادم را مامور تشکیل کابینه کرد ولی این بار در میان وزرای قوام‌السلطنه از توده‌ای‌ها یا طرفداران شوروی خبری نبود. طی چند هفته آینده، سیاست «گردش به راست» قوام کامل‌تر شد. او دست به توقیف اعضای حزب توده و فعالان اتحادیه کارگری زد. نشریه‌های چپ را ممنوع‌ اعلام کرد و چهره‌های ضد کمونیستی را به استانداری مناطق حساس منصوب نمود.

بر پایه برآورد مقامات انگلیسی، در سرکوب خونین جنبش‌های کارگری این زمان بیش از ۵۰۰ شورشی کشته شدند، ۱۰۰۰۰ کرد به شوروی گریختند و ۳۰۰ تن از رهبران حزب توده دستگیر و زندانی شدند که آوانسیان، کامبخش، امیرخیزی و ایرج اسکندری از جمله آنها بودند.

با این حال، شعبه‌های استانی و اتحادیه‌های وابسته به حزب توده همچنان به حیات خود ادامه دادند و دولت مانع از فعالیت این حزب در میان روشنفکران نمی‌شد. شاید به این دلیل که قوام امیدوار بود روزی دوباره بتواند حزب توده را علیه شاه به کارگیرد.

شاید هم نمی‌خواست با غیرقانونی اعلام کردن حزب، مخالفت روس‌ها را برانگیزد و شاید به این استدلال غربی اعتقاد داشت که گذاشتن یک سوپاپ اطمینان آشکار برای نارضایتی‌های عمومی، عاقلانه است.