رجال - خوب یا بد سپهسالار-۳
چهار تعهد سپهسالار به انگلستان
به عقیده نویسنده متن حاضر میرزاحسینخان سپهسالار که بعدها در دوره ناصرالدین شاه قاجار نیز تا مقام صدراعظمی ارتقا یافت از سوی دولت انگلستان حمایت میشد و آنها بودند که وی را به صدارت رساندند، اما در مقابل نیز سپهسالار تعهداتی به ایشان نیز داشت... این متن از سایت زمانه اخذ شده است.
منابع مختلف تاریخی به نقش انگلیس در رویکارآوردن سپهسالار برای تحقق اهداف و منویات استعمار اشاره کردهاند. سرهنری راولینسون، وزیرمختار انگلیس در ایران، صریحا اشاره میکند که «با معرفی و اصرار دولت انگلیس میرزاحسینخان به صدارت ایران رسید.»
دولت انگلستان ــ به استناد منابع مختلف ــ برای حمایت از صدارت سپهسالار از او قولهایی گرفته بود. راولینسون ضمن اشاره به برخی مفاد تعهدات میرزاحسینخان مینویسد: «در پروگرام میرزاحسینخان صدراعظم ایران که برای احیای مملکت ایران طرح شده بود مخصوصا این نظر را داشت که منافع ایران را با منافع انگلستان توام کند. برای اینکه آن را عملی کند، در آن پروگرام دو ماده اساسی وجود داشت: یکی امتیاز رویتر و دیگری مسافرت پادشاه ایران به مملکت انگلستان.»
البته راولینسون همه واقعیت را بیان نمیکند. او به قبول حاکمیت انگلستان در اختلافات مرزی ایران با انگلیس در سرحدات هند (در بلوچستان و سیستان) اشاره نمیکند، در حالیکه در این دو منطقه نیز همه اختلافات وفق نظر نماینده امپراتوری حل شد.
احمدخان ملکساسانی که خود سالها در وزارت امورخارجه به کار اشتغال داشته، مطلب را با شفافیت بیشتری بازگو میکند. او میگوید: «در موقع تعیین میرزاحسینخان به صدارت، انگلیسیها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان از او قول گرفتند: اول، قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان؛ دوم، قبول حکمیت مامور انگلیس راجع به حدود سیستان؛ سوم، دادن امتیاز منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دو رویتر؛ چهارم، بردن ناصرالدینشاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراتوری انگلیس.
صدراعظم دستنشانده هم هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.»
در تایید این مطلب، محمود محمود نیز از سپهسالار بهعنوان «شخص برجسته و معروف»، «که خدمات بزرگ و مساعدتهای مهم نسبت به دولت انگلستان انجام داده است» یاد میکند و دوران صدارت او را با این تعابیر توصیف میکند: «دولت ایران به واسطه رویکارآوردن میرزاحسینخان سپهسالار نهایت درجه دوستی و اخلاص را نسبت به دولت انگلیس اظهار داشت. [او] تمام تقاضاهای آن دولت را صمیمانه انجام میداد.»
محمود در ادامه میافزاید: «مدت انگلیسمداری میرزاحسینخان قریب به دهسال طول کشید. در این مدت صمیمانه و از روی عقیده و ایمان، موافق با سیاست انگلیس بود. هر تقاضایی دولت انگلیس داشت با خلوص نیت آن را قبول میکرد و انجام میداد.»
و سرانجام میگوید: «در این دوره، انگلیسدوستی دولت ایران به اعلادرجه رسید. میرزاحسینخان سپهسالار بیاندازه دلباخته سیاست انگلیس بوده و آرزوی قلبی او بود که ایران کاملا تحت نفوذ دولت انگلیس قرار بگیرد.»
مهدی بامداد ریشه انگلیسخواهی میرزاحسینخان را به دوران سفارت او در عثمانی باز میگرداند و معتقد است: «در ایامی که در اسلامبول وزیرمختار و سفیرکبیر و از طرفداران سیاست انگلستان بود، با لرد لایارد که سالها در میان طوایف بختیاری زندگانی کرده بود [و] در این اوقات او هم سفیرکبیر انگلیس در اسلامبول بود، نهایت دوستی را داشت و همین قسمتها او را در ابتدا به صدارت رساند.»
اما سردنیس رایت، سفیر اسبق انگلیس در ایران، علت تعلقخاطر سپهسالار و همفکران او به انگلستان را به ترس آنها از تهدید روسها منتسب میکند: «کسانی از جمله میرزاحسینخان مشیرالدوله صدراعظم عقیده داشتند که مشارکت مالی و اقتصادی انگلیسیها در ایران این حسن را خواهد داشت که چون سپری، استقلال ایران را از تهدید روسها حفظ خواهد کرد.»
اگر این نظر را بپذیریم، باید بگوییم: سپهسالار، مانند کسی است که از ترس افتادن از یکسوی بام (حفظ استقلال ایران در برابر توسعهطلبیهای روسیه) بهقدری عقب رفت که از سوی دیگر آن سرنگون شد و با انعقاد قرارداد رویتر، در برابر توسعهطلبیهای انگلیس تسلیم شد و ایران را تمام و کمال به یک انگلیسی بخشید. بگذریم از اینکه هیچکدام از این اقدامات رویه دولت انگلستان را تغییر نداد و این کشور حاضر نشد در برابر واکنش شدید دولت روس به امتیازنامه رویتر، حق حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را، آنسان که میرزاحسینخان مشیرالدوله انتظار داشت، تضمین کند. این مساله، در واقع عدم صحت محاسبات مشیرالدوله را نشان میدهد.
صدارت سپهسالار و قحطی ایران
پیش از این گفته شد که ابتدای صدارت سپهسالار با قحطی سنگینی که در ایران واقع شد مقارن افتاد. مردم این قحطی را به فال بد گرفتند. سپهسالار برای رفع این ذهنیت و جلب حمایت مردم به ترفندی دست یازید که البته این اقدام او نیز هرچه بیشتر بر مشکلات افزود: «رسیدن هنگامه قحط و ازدحام فقرا و درماندگان، این صدراعظم تازه را سرگردان و از کارهای دیگر باز داشت.
بهعنوان انفاق یا خودنمایی و جذب قلوب، هر روزه پیش از آنکه به دربار برود در میدان مشق تهران مبلغی پول میبرد و به هر فقیر یک قران میداد. اشتهار اعانه صدراعظم و بینانی سایر بلاد ایران، فقرا و بیچارگان را از هر طرف به پایتخت دولت کشید، درحالیکه این شهر به حد کفاف خود آذوقه نداشت.» البته وجدان عمومی در مقصر دانستن میرزاحسینخان اشتباه نمیکرد؛ چون در واقع حمایت و تشویق اول بار او از کاشت تریاک در ایران بود که موجب گردید در مدتی کوتاه، تولید آن در کشور به قدری زیاد شد که بخش زیادی از اراضی کشاورزی به جای کشت سایر محصولات حیاتی به تولید این ماده مخدر معطوف گردید و همین امر یکی از عوامل قحطی مزبور بود.
ارسال نظر