روزگار نابسامان و دولتمردان ناکارآمد

حمدالله مستوفی نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» در بخشی از کتاب به نقد قرارداد معروف ۱۹۱۹ به خصوص کردار و رفتار وثوق‌الدوله پرداخته است. این نقد در عین اینکه نحوه عملکرد دولتمردان ایران در حدود یک قرن پیش را نشان می‌دهد، همچنین تصویری از اوضاع و احوال کشور در آن دوره ارائه می‌دهد. اما اینکه می‌نویسید «افراد قوای تامینیه از گرسنگی در حالت احتضار» بودند مسلما اغراق شاعرانه است، زیرا آن روزی که شما کابینه جدید خود را تاسیس کردید، از قحطی دیگر اثری باقی نبود. مگر اینکه به قول اصولیین، به استصحاب قائل شده خواسته باشید قحطی و گرسنگی دوره‌های قبل از خودتان را به دوره خود نسبت بدهید.

می‌گویید:

«خزانه تهی» بلی! در سایه اقدامات شما که در وزارت‌های مالیه خود معمول و به کار انداخته‌اید، در گذشته و حالیه و آتیه، همیشه تهی خواهد بود.

در اول کابینه‌ای که بعد از خلع محمدعلی‌میرزا به مجلس شورای ملی معرفی شد، شما وزیر مالیه بودید. انتخاب شما برای وزارت مالیه، به این نظر بود که اشتباها در شما، هم اطلاع و بصیرت و هم آزادیخواهی، هر دو را سراغ کرده بودند.

ولی شما به جای اینکه در انتخابات خود همان نظریه را که سایرین در انتخابات شما معمول داشته بودند به کار ببرید و مانند یک وزیر دلسوز اشخاص بصیر امین را وارد کار کنید، چرخ‌های بزرگ مالیه را به دست مردمان بی‌سابقه غیربصیر امتحان نداده، سپردید و سر آنها را که همگی برآوردگان شما بودند، به مواجب‌های اداری گرم و از جهل یا اطاعت یا همدستی آنها با خودتان استفاده کرده تا توانستید کیسه خود و کلاه دولت را پرنمودید. بعد از کناره‌جویی شما هم هر کس وزیر مالیه شد همان شالوده و همان منتخب‌های شما در کار بودند و به طور غیرمستقیم با شما همراهی می‌کردند.

شوستر آمریکایی به اعانت قانون ۲۳ جوزا، خواست سرانجامی به مالیه کشور بدهد. شما وزیر امور خارجه بودید. در جلسه سری مجلس شورای ملی با او ضدیت کرده،‌ سرمشق اقدام به علاءالدوله دادید و سفارت روس را در ضدیت با او، جری کرده و بالاخره بعد از قبول اولتیماتوم روس،‌ با ناصرالملک همدست و آمریکایی‌ها را از کار خارج و بلژیکی را سرکار آوردید.

این گمرکچی‌ها هم از قانون ۲۳ جوزا استفاده کرده، اختیار را به دست گرفته و تا توانستند در دخل و خرج عامه حیف و میل نمودند.

دولت و مجلس و عامه، جنگ‌های بین‌المللی و مشغله دولتین روس و انگلیس را که از بلژیکی‌ها حمایت می‌کردند مغتنم شمرده، قانون ۲۳ جوزا الغا به دست بلژیکی‌ها را از مالیه مملکت کوتاه و قانون جدیدی به اسم قانون تشکیلات مالیه نوشته و از مجلس گذراندند، ولی کابینه آقای مشیرالدوله که تقریبا این قانون را پیشنهاد کرده بود، بیش از چهل روز دوام نیاورد و کابینه عین‌الدوله هم که در تحت نظر او این قانون از مجلس می‌گذشت، براثر استیضاح مشهور دموکرات‌ها رفت و در کابینه مستوفی‌الممالک که وزارت مالیه آن به عهده شما مفوض بود، مع‌الاسف باز قرعه‌ اجرای این قانون و شالوده‌ریزی مالیه این مملکت به اسم شما بیرون آمد.

این دفعه هم مثل دفعه سابق باز پارتی‌های بی‌سواد خود را سرکار آورده، چرخ‌ها را طوری تند و کند ساختید که به جای عایدات به خزانه‌ دولت وارد شود، راه را نزدیک کرده به توسط بعضی از چرخ‌ها به جیب‌های شخصی بریزد، وزرای مالیه که بعد از شما بر سر کار آمدند نیز اگر مثل شما منفعت‌پرست بودند که هرگز به قطع نانی که شما برای آنها پخته بودید راضی نمی‌شدند و اگر عفیف و صالح بودند از عهد‌ه‌ گرگ‌هایی که شما تربیت کرده و مزه دخل را به آنها چشانده بودید برنمی‌آمدند.

در اینجا نمی‌خواهیم وارد جزئیات فن مالیه شده، معایب کار را ذکر کنیم، والا مدلل می‌کردیم که تمام حیف و میل‌های دخل‌و‌خرج این مملکت از شالوده‌ای است که شما در دو نوبت وزارت مالیه خود ریخته‌اید و تمام بی‌نظمی‌های مالیه توسط پارتی‌های شما و به اجازه خود شما به عمل آمده است. برفرض اینکه بعضی از کارکنان مالیه هم در دوره کناره‌جویی‌ شما می‌خواستند یکی از خطاهای شما را اصلاح کنند و با جنگ‌های زیادی که با پارتی‌های شما می‌کردند به این اصلاح موفق هم می‌شدند، مجددا که شما بر سرکار می‌آمدید کرده‌های آنها را خراب و آب را به مجرای سابق خود برمی‌گرداندید و ما به عنوان مثل اجاره تجدید تریاک را شاهد قرار می‌دهیم.

همه کس این حساب را کرده است که اگر مصرف تریاک را در این مملکت روزی صدهزار مثقال یعنی اقل مایکون فرض کنیم، باز تقریبا سالی چهارمیلیون باید فایده مادی قانون تجدید باشد. شما به جای اینکه راه‌های حیف و میل کارکنان این عایدی را سد کنید و دولت را به منافع واقعی خود برسانید در دوره ریاست وزرای سابقتان عایدات آن را به هشتصدهزار تومان، ‌یعنی خمس حداقل اجاره دادید و شرایطی از مستاجر پذیرفتند که همین خمس را هم در مقام عمل به عشر مبدل می‌کرد.

بعد از شما کابینه مستوفی‌الممالک به ضرر این معامله که معنا و مادتا اظهر من الشمس است، برخورده، اجاره را الغا و بعد از کشمکش‌های زیاد و محاکمه‌های اداری ضرر مستاجر را پرداخت و عمل را مجددا امانی کرد، ولی شما در نوبت ثانوی ریاست وزرای خود مجددا به همان مستاجر سابق که بعضی از اعضای کابینه شما هم با او شرکت دارند، با همان شرایط که هشتصدهزار تومان اسمی را عملا نصف می‌کند، اجاره دادید.

می‌نویسید:

«عایدات مالیاتی لاوصول» مسلما عایدات مالیاتی لاوصول بوده و تا آخرین اثر انگشت‌های شما در ادارات مالیه وجود داشته باشد، باز هم لاوصول خواهد بود. با این تجزیه که در اداره تشخیص عایدات به عمل آورده و این اشخاص بی‌اطلاع کم‌سابقه که در آن اداره ریخته‌اند، توقع دارید عایدی مملکت بهتر از این تعیین شود؟ آیا منتظرید خزانه‌داری کلی که جز صدور احکام پیشکاری و مفتشی برای کاندیداهای شما شغلی نداشته و هیچ‌گونه اختیاری برای آنها باقی نگذاشته‌اید بیشتر از این مالیات وصول کند؟ یا اداره محاسباتی که از آن جز یک ماشین لغو حواله‌سازی چیز دیگری نساخته‌اید، بهتر از این بتواند از صاحب جمعان دولتی حساب بخواهد؟ یا کمیسیون تطبیق که از قسمت اعظم حواله‌جات روحش هم خبر ندارد، بیش از این خود را در جمع و خرج دولت ذی‌دخل دانسته و منافع دولت را حفظ کند؟ یا محاکماتی که اعضای رییسه آن بی‌اطلاع یا از قیمت‌های قوم و خویش‌های شما ایمن نباشند، در محاکمه خود می‌خواهید زیادتر از این بی‌طرفی اختیار کنند؟ یا اعضای وزارتخانه را بهتر از این محاکمه کرده و برای آنها مجازات تعیین نمایند؟

پیشکار مالیه یا مفتشی که برای ولایت یا ایالتی کاندیدا می‌شود، وقتی می‌بینید که از شما گرفته تا ادنی ثبات ادارات مربوط باید همه را راضی کند و راضی نگه‌دارد و از طرف دیگر می‌داند که در مراجعت هم حسابی در کار نیست و کسی از او مواخذه و بازپرسی نخواهد کرد، می‌خواهید چه اندازه به فکر وصول مالیات دولت باشد؟ منتهای صحت عمل او این است که به مزد و مایه عمر خود را بگذارند که مردم از او رنجور نشوند.

رییس اداره‌ای که از علم و اطلاع و سابقه خود مستحضر است و می‌داند هیچ یک از جهات مرجحه در او نیست و به پشت هم اندازی و تملق خود را به مقام مدیری رسانده است برای حفظ مقام خود هم که باشد، همیشه از خود بی‌سوادتر و بی‌سابقه‌تری را پیش می‌کشد و چون رشوه‌گیری را از روسای خود سرمشق داشته و خودش هم رشوه می‌گیرد ناچار رشوه‌گیری زیردستان خود را هم تحمل کند. پس چون نیک بنگریم خواهیم دید تمام این رژیمان‌هایی که به اسم مامورین ادارات مالیه، در مرکز و ولایات مشغول تاخت و تاز رعیت و پرکردن جیب خود هستند، هیچ اصل و ریشه‌ای جز شخص شاخص شما نداشته، امروز هم پشتیبانی جز حضرت اشرف عالی ندارند.

مملکتی عایدات مالیاتش وصول می‌شود که مامور و مستخدمش، گذشته از ترس محاسبه و مجازات و مواخذه، به حقوق و مواجب آتیه خود هم مطمئن باشد.

مستخدم و ماموری که تا رشوه ندهد و عشوه نخرد و پشت هم‌اندازی نکند، به کار نرسد و بعد از وصول به خدمت هم، هیچ‌گونه دوام و بقایی برای خود نبیند حقوق وحدود اداری‌اش محفوظ نباشد و از همه‌ بدتر، هم قطار بد هم اسم و حیثیت او را لکه‌دار کند، چگونه می‌توان از او انتظار دلسوزی و صحت عمل داشت؟ زیرا می‌داند، دو ماه نگذشته، یک شخص مجهو‌ل‌الحال بی‌سابقه جای او را اشغال خواهد کرد و هر قدر هم در مدت کارش صحت عمل و دلسوزی به خرج داده باشد، با یک شارلاتان متقلب تازه وارد برابر، بلکه به واسطه عفت نفس از او عقب خواهد ماند.

در یک دکان بقالی هم استاد به شاگرد دوساله خود بیش از یک ساله اهمیت می‌دهد و بین شاگرد تازه وارد و شاگرد چهارماهه خود فرقی می‌گذارد. ولی از التفات شما، در تمام ادرات دولتی، به خصوص مالیه که از همه بیشتر در تحت امر مستقیم و غیرمستقیم شما بوده است، ابدا رعایت سابقه نمی‌شود و حال قسمت عمده اعضای آنها هم دیروز طبیب و کاسب و تاجر و شاعر بوده‌اند، امروز مدیر و رییس معاون هستند.