همسایهها - خوب یا بد سپهسالار-۲
تاسیس صندوق عرایض
میرزاحسینخان که بعدها سپهسالار اعظم در دوره ناصرالدین شاه شد، کارها و اقدامهای متعددی انجام داده است که حوزههای فرهنگ، اجتماع و سیاست داخلی و خارجی را شامل میشد. از جمله فعالیتهای وی ساخت مسجد و مدرسه سپهسالار، تاسیس صندوق عرایض و نوشتن کتابچه تنظیمات است. نویسنده متن حاضر معتقد است بخش عمدهای از فعالیتهای وی با هدف تضعیف جایگاه روحانیت بوده است... شدت قحطی بهحدی بود که به نوشته ابوالقاسم طاهری فقط در مشهد بیستوچهارهزار نفر و در کل خراسان صدهزار نفر تلف شدند و تلفات قحطی در سراسر ایران در حدود یکونیممیلیون نفر برآورد میشد. لازم به ذکر است که بمبئی در زمان ماموریت میرزاحسینخان، مرکز تجارت خاندان یهودی ساسون بود که دایرهالمعارف یهود، آنها را منشا تاثیرات عظیم در هندوستان و سپس انگلستان و چین میداند و مینویسد آنان به همین دلیل به روچیلدهای شرق و سلاطین تجارت مشرق زمین شهرت دارند. احمد اشرف، شرکت ساسون را از جمله کمپانیهای خارجی معرفی میکند که در عصر قاجار در ایران فعال و به صادرات تریاک مشغول بودند: «شرکت دیوید ساسون به تجارت خارجی و واردات و صادرات میان بریتانیا و ایران و به خصوص صادرات تریاک اشتغال داشت و در شهرهای بوشهر و اصفهان دارای نمایندگان تجارتی بود.» حال، آیا میتوان تلاش میرزاحسینخان و تاکید وی بر منافع صادراتی آن و حضور او در کنار ساسونها در بمبئی و نقش بعدی ساسونها در صادرات تریاک به ایران و افزایش نهصد درصدی صادرات این محصول در دوران صدارت او، همگی را اتفاقی دانست؟ این امر وقتی معنادارتر میشود که بدانیم وی پس از ماموریت سهساله به بمبئی با ثروتی بالغ بر ۱۵۰هزار روپیه ــ که آن زمان رقمی افسانهای بود ــ به ایران بازگشت. آیا این پول توسط کمپانی ساسون و بابت دلالی کشت تریاک در ایران پرداخت نشده بود؟ مخبرالسلطنه هدایت در اینباره مینویسد: «میگویند مکنت ارفعالدوله و میرزاحسینخان سپهسالار و امثال اینان از کجاست؟ بمبئی، تفلیس، اسلامبول برای مامورین دولت گنج بادآورده است، بدبخت ملت با این زمامداران!» میرزاحسینخان خود در توجیه نحوه کسب این ثروت عظیم مدعی شد در بمبئی یکیدو نفر از تجار ایرانی از دنیا رفتند و مبلغ زیادی از مال آنها به او رسید! و همچنین مدعی شد آقاخان محلاتی، باجناق وی ـ که بررسی کارنامه و عملکرد او مقالی جدا و مجالی سوا میطلبد ـ به نیت او در شرطبندی اسبدوانی شرکت کرد و برنده شد و پول هنگفتی به او داد!
امیرکبیر که این رویهها را از کارگزاران خود بههیچوجه نمیپسندید، با شنیدن گزارشهای مربوط به مالاندوزی میرزاحسینخان برآشفته شد و تصمیم به عقوبت وی گرفت؛ اما اجل او را مهلت نداد. اعتمادالسلطنه دراینباره مینویسد: «این قضایا [اسبدوانی و شرطبندی در آن، همچنین مصادره یک کرور روپیه مایملک حاج هاشم نمازی شیرازی در بمبئی] را میرزاتقیخان اتابک اعظم در تهران شنیده، قصدش این بود که پس از مراجعت میرزاحسینخان از بمبئی او را تنبیه کند لکن او وقتی به تهران آمد که میرزاتقیخان از میدان صدارت و حیات بیرون رفته بود.»
بازگشت به ایران و وزارت عدلیه
ناصرالدینشاه بهمنظور قدردانی از تلاشهای میرزاحسینخان در فراهمکردن زمینه تشرف شاه به عتبات، در بیستونهم رمضان ۱۲۸۷.ق در مسیر بازگشت از زیارت، در بغداد، او را به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد و وی به همراه شاه به تهران آمد.میرزاحسینخان در طول دوران وزارت عدلیه و اوقاف تمام تلاش خود را بر این متمرکز کرد که نظام قضایی سابق را که بر نفوذ روحانیت استوار بود برهم زند. لذا با نگارش کتابچه تنظیمات که آن را به تصویب و امضای شاه نیز رسانده بود، درصدد تعیین حدود و وظایف کارکنان دولت برآمد و کوشید محاکم شرع را که بهعنوان یک نهاد مستقل در نظام استبدادی آن عصر تنها و آخرین ملجا مردم مظلوم بود، تحت نفوذ دولت درآورد که در این صورت استقلال تاریخی و سنتی روحانیت شیعه از بین میرفت و آنها حقوقبگیر دستگاههای حاکم وقت میشدند. «او همان کسی است که برای اولینبار با ایجاد مسجد و مدرسه سپهسالار [مدرسه عالی شهید مطهری فعلی] و کوشش برای بهدستگرفتن حق انتصاب حکام شرع برای خود (بهعنوان وزیرعدلیه) بر آن شد که روحانیت شیعه را جزئی از نظام حکومتی و تحت سیطره قدرت حاکم قرار دهد. همین امر بعدا موجب تشدید فاصله روحانیت از دستگاه حاکم و شخص مشیرالدوله گردید.از اقدامات مثبت او در این دوره ایجاد سازوکاری برای اطلاع و رسیدگی مستقیم به شکایات مردم بود. لذا «به شاه پیشنهاد کرد صندوقی به نام «صندوق عرایض» در تمام شهرستانها نصب کنند و به مردم آگاهی دهند که شکایات خود را از حکام (استانداران، فرمانداران، بخشداران) و ماموران دولت در آن صندوق بریزند و مسوول مخصوص در هر شهر برای صندوق عرایض تعیین شود و در پایان هر ماه نامههای مردم را با پیک ویژه به تهران بفرستند و شکایات مردم مستقیما به نظر شاه برسد و دستورهایی بایسته داده شود.» شاه این پیشنهاد را پسندید و صندوق عرایض در تمام شهرها برپا گردید و ادارات، نامهها و شکایاتی را که مردم در صندوق عرایض میریختند، هرماه یکبار به تهران میفرستادند و شاه نیز به آنها پاسخ میداد. البته بهجز شکایات مشخص و معلوم، نامههای بیامضا، حاوی مطالب مسخرهآمیز نیز در صندوق عرایض ریخته میشد. از این رو صندوق عرایض پس از چندسال برچیده شد.
وزارت عسکری و صدارت اعظم
ناصرالدینشاه در سیزدهم رجب ۱۲۸۸.ق میرزاحسینخان را ضمن اعطای لقب «سپهسالار اعظم»، به وزارت عسکری منصوب کرد و مدتی بعد در بیستونهم شعبان همان سال، فرمان صدارت او را صادر و «نیک و بد جمیع امور دولت» را به وی محول ساخت.سپهسالار در همان روز نخست صدارت، دستورالعملها و بخشنامههایی خطاب به حکام بلاد و کارکنان دولت در سراسر کشور صادر نمود. گویی او پیشاپیش میدانست که حتما صدراعظم خواهد شد، لذا همه دستورها را از قبل نوشته و آماده کرده بود. بخشنامههای مزبور کارگزاران دولت را از رشوهخواری و قوم و خویشبازی برحذر میداشت! اکنون دیگر میرزاحسینخان مرد قدرتمند ایران بود، طوری که توانست حسامالسلطنه، فاتح هرات و عموی شاه را که زیربار دستورهای او نمیرفت، با موافقت شاه عزل کند. او همچنین توانست سایر مدعیان را هرچند برای مدتی کوتاه، برجای خود بنشاند. اعتمادالسلطنه در این زمینه مینویسد: «حکام بلاد در پای تلگراف فقط اسم حسین را که میدیدند دیگر از قوت و قدرت بیرون میشدند، جای اشتباهکاری و عذر نبود.»
ارسال نظر