سفرنامه - گزارش فرنگ-بخش پایانی
ضعفهای نگاه میرزا صالح شیرازی
سیاحان ایرانی که به غرب رفتهاند، نگاه خود را تحت عنوان سفرنامهها به اطلاع افکار عمومی رساندهاند و بهگمان نویسنده، این سیاحان تجربه کافی برای تحلیل نداشتهاند. در این بخش از نوشته به عاقبت کار سه سیاح ایرانی پرداخته شده و یادآوری میگردد که آنها به فرقه فراماسیونی پیوستند.
مجامع فرماسونری، حلقه اتصال سفرنامه نویسان: در آغاز اوج استعمار بورژوازی غرب، نخستین سفیران ایران در اروپا، مانند؛ عسکرخان ارومی، میرزا ابوالحسن خان ایلچی و میرزا صالح شیرازی، یکی پس از دیگری و به آسانی در جرگه فرماسونی انگلستان درآمدند و بریتانیا را«ولایت آزادی» نامیدند، بی آنکه با صداقت بگویند میان«آزادی» مورد درخواست آنها با آنچه ایرانیان آن روزگار درمییافتند و به آن نیاز داشتند، چه تفاوتی وجود دارد.
فراموسونری ویژگی عمده این سفرنامه نویسان بود، هرچند که عضویت تنها در این مجامع، دلیلی بر نفی آنان نمیشود، ولی به هرحال یک علامت سوال جدی در مقابل این افراد قرار میگیرد.
میرزا ابوالحسنخان در لندن به وسیله«سرگور اوزلی» به عضویت لژ فراماسونری درمیآید و خیلی سریع مراحل آن را میگذراند و به «برادر بسیار ارجمند» ملقب میگردد. دراین باره نشریههای فراماسونری انگلستان در آن دوران چنین مینویسند: «بنا بر معتقدات و مراسم تاریخی فراماسونری، روز پانزدهم ژوئن۱۸۱۰ عالی جناب میرزا ابوالحسنخان به عضویت لژ فراماسونری درآمد. روزی که او فراماسون شد، سی و پنج نفر از اعضای اصلی لژ و پنج مهمان عالی قدر از لژهای معروف انگلستان که لرد مویرا و دوک سوسکس نیز جزو آنها بودند باشکوه و جلال زیادی مراسم را انجام دادند.»میرزا صالح نیز هنگامی که در لندن به سر میبرد، همانند ایلچی به حلقه فراماسونری میپیوندد و آنگونه که از عبارتهای او برمیآید به درجاتی نیز میرسد.
میرزا صالح شیرازی در این باره میگوید: «در صحن کلیسا مستر هریس نامی را که بزرگ خانه فراموشان بود و بنده را به دو مرتبه از مراتب مزبوره رسانیده، مرا دیده مذکور ساخته که یک هفته دیگر عازم ایران هستید و فردا فراموشخانه باز است، اگر فردا شب خود را به آنجا رساندی، مرتبه استادی را به تو میدهم و اگر نه، ناقص به ایران میروی.»
سفرنامهها بازتاب دوره اقتباس و تقلید مدرنیته تک بعدی: اقتباس از غرب به طور پراکنده در ایران، سالها پیش از مشروطه آغاز شده بود که نمونه کامل آن را در اخذ تکنولوژی نظامی و اقتصادی در اواخر دوره صفویه و اوایل دوره قاجاریه میتوان دید.
ولی به طور منظم تقلید از غرب با گسیل محصلان و افراد سیاسی به اروپا و استخدام مستشاران نظامی از کشورهای بیگانه برای بهبود بخشیدن به روند روبه انحطاط کشور، پس از شکستهای پیدرپی ایران از روسیه شروع شد و تا مشروطه ادامه یافت.
این بدان معنا نیست که بعد از مشروطه، اقتباس از غرب وجود نداشت؛ بلکه فراتر از آن نیز مشاهده شد که به طور طبیعی تکنولوژی هم جزء آن بود.
نخستین سفرنامهها نیز در این دوره به نگارش درآمده است که از مهمترین منابع آشنایی ایرانیان با اندیشههای اقتباسی از غرب میتواند باشد. البته نباید انتظار داشت که در این دوره، سفرنامه نویسان آشنا به مبانی و اصول حاکم بر تمدن غرب باشند؛ چراکه آنها در بهترین نگاه و با حسننیت شیفته ظواهر بودند و بس.
هرچند در بعضی از سفرنامهها تحولات سیاسی- اجتماعی غرب، مورد کاوش و توجه جدی قرار گرفته است، ولی بدون درنگ در پیشفرضها و تحلیل چگونگی و چرایی این تحولات، صرفا به بیان تاریخ تحولات بسنده شده است.
اقتباس و تقلید، تنها مشخصه اصلی این سفرنامهها نیست؛ بلکه رگههای غربزدگی را نیز در بعضی از آنها میتوان دید و در واقع این سفرنامهها در بعضی از موارد، الگوهایی برای دوره بعدی که همان غربزدگی است، میباشند. دوره غربزدگی از عصر مشروطه شروع شد و در دوره پهلوی به اوج خود رسید.
این دوره انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی را در برمیگیرد که همزمان با تلاش برای یافتن راهحلهای متناسب با اوضاع و احوال اجتماعی و نیز گسترش آگاهی جمعی در جهت لزوم انجام تغییرات در ساختارهای درونی کشور میباشد.
در این دوره، هرچند که سنت در رویارویی با تجدد خود را منفعل یافت؛ ولی سرآغاز نوینی در بازاندیشی آن شد و اگر بخواهیم با دید منطقی به قضایای مشروطه بنگریم، میبینیم که اگر در این دوره سنت در سازگاری با مقتضیات زمان و مکان محک نمیخورد، عالمان دینی در انقلاب اسلامی نیز، شاید دچار تردیدها و توقفهایی در ارائه چارچوبهای نظری و راهکارهای عملی در رویارویی با این اندیشهها میشدند.
ارسال نظر