رشد چپگرایی در ایران

صادق هدایت

آزادی نسبی پدیدار شده در سال‌های نخست دهه ۱۳۲۰ که با تغییر شاه فراهم شد و پهلوی دوم بر سر کار آمد، راه را برای زاد و رشد احزاب ایرانی فراهم کرد. شرایط سیاسی داخلی و ماشین تبلیغاتی نیرومند کمونیست‌ها موجب شد چپگرایی در ایران به‌ویژه در میان نخبگان جای خاصی باز کند. یرواندآبراهامیان پژوهشگر تاریخ معاصر ایران معتقد است که رشد حزب توده در این دهه فوق‌العاده بوده و برای اثبات ادعای خود به گزارش سفیران انگلیس و آمریکا در تهران اشاره می‌کند. وی در این بخش از نوشته‌اش به نفوذ فوق‌العاده حزب توده در مطبوعات و هنر و کارگران اشاره می‌کند. یادآور می‌شویم که یرواندآبراهامیان را می‌توان چپگرایی دانست که در لایه‌های پنهان این مسلک را ترویج می‌کند.

در جامعه ما دو طبقه عمده وجود دارد: آنهایی که ابزار اصلی تولید را در دست دارند؛ و آنانی که مال و منال چندانی در اختیار ندارند. گروه دوم، شامل کارگران، دهقانان، روشنفکران مترقی، بازرگانان و صنعتگران است. آنان کار می‌کنند اما حاصل کار خود را دریافت نمی‌کنند و گرفتار ظلم و ستم گروه کوچکی هستند. اگر ساختار اجتماعی کاملا دگرگون شود و ابزارهای اصلی تولید به‌طور مشترک در اختیار مردم قرار گیرد، این طبقه در برابر چیز اندکی که از دست می‌دهند چیزهای زیادی به دست می‌آورند... وقتی ما می‌گوییم قصدمان مبارزه با استبداد و دیکتاتوری است، نه به اشخاص خاص بلکه به ساختار طبقاتی پدیدآورنده مستبدها و دیکتاتورها نظر داریم. در شهریور ۱۳۲۰، بسیاری از مردم فکر می‌کردند با برکناری رضاشاه نظام دیکتاتوری یک شبه پایان می‌یابد. ولی اکنون به اشتباه‌مان به خوبی پی برده‌ایم؛ چون با چشمان خود می‌بینیم که ساختار طبقاتی به وجود آورنده رضاشاه، هنوز باقی است. بدتر آنکه این ساختار طبقاتی هنوز هم رضاشاه‌های کوچک‌تری- الیگارشی‌هایی به شکل زمین‌داران فئودال و سرمایه‌داران استثمارگری که به واسطه مالکیت بر ابزار تولید، جامعه را کنترل می‌کنند- پدید می‌آورد.

این هدف‌گذاری [مبنی بر جذب همه گروه‌ها] بسیار موفق بود. تا سال ۴۶-۱۹۴۵/۲۵-۱۳۲۴، حزب توده به جایی رسید که نامش را می‌شد نام با مسمایی تلقی کرد. افزون بر کرسی اصفهان، شش کرسی دیگر در مجلس و سه وزیر در کابینه داشت: آموزش، بهداری و بازرگانی. روزنامه اصلی‌اش رهبر، به رکورد بیش از ۱۰۰۰۰۰ شمارگان دست یافته بود که سه برابر میزان روزنامه نیمه‌دولتی اطلاعات بود. حزب همچنین مدعی بود که شمار اعضای اصلی‌اش به ۵۰۰۰۰ نفر و اعضای وابسته به ۱۰۰۰۰۰ نفر رسیده بود. در بیش از ۷۸ شهر مختلف یعنی در همه شهرهای دارای جمعیت بیش از ۱۰ هزار نفر شعبه دایر کرده بود. در آیین‌های گرامیداشت روز جهانی کارگر و سالگرد انقلاب مشروطه در شهرهای عمده جمعیت زیادی را به خود جلب می‌کرد- طوری که در مراسم حزب در تهران ۴۰ تا ۶۰ هزار نفر حضور می‌یافتند. حزب همچنین ائتلاف‌هایی را با دیگر گروه‌های مترقی همانند حزب ایران، سوسیالیست و حزب جنگلی‌ها برقرار کرد.

روزنامه نیویورک تایمز که تحت تاثیر این نمایش‌ها قرار گرفته بود، مدعی شد که حزب توده و متحدانش در انتخابات سالم و عادلانه بیش از ۴۰ درصد آرا را کسب خواهد کرد. این روزنامه در ادامه افزود: «حزب، توده‌ها را برای نخستین‌بار به فکر و عمل سیاسی برانگیخته است.» بولارد نیز بر این نکته تاکید داشت که «حزب توده با توجه به کنترل نسبتا کامل مطبوعات و همچنین کارگران برای از میان بردن هرگونه مخالفت جدی، بسیار قوی است و عملا تنها نیروی سیاسی یکپارچه در کشور به شمار می‌رود.» همتای آمریکایی وی نیز گزارش کرد که «حزب توده تنها نیروی سیاسی فعال، بزرگ و دارای سازمان‌دهی مناسب در ایران است.» یکی از اعضای کابینه انگلیس نیز گفت که «نمی‌توان انکار کرد که حزب توده، به‌رغم انقلابی بودن، ممکن است حافظ منافع کارگران ایران باشد.» از سوی دیگر کنسول‌های بریتانیا در استان‌ها نیز به همین نسبت تحت تاثیر گسترش این حزب قرار گرفته بودند. به گزارش کنسول بریتانیا در آبادان، «امنیت پالایشگاه و چاه‌های نفتی، و ایمنی کارکنان انگلیسی در آبادان به رضایت و خواست مثبت حزب توده بستگی دارد.» مقامات انگلیسی بازدیدکننده از مناطق شمالی کشور گزارش دادند که «نفوذ حزب توده در گیلان و مازندران به‌گونه‌ای است که کنترل امور عملا در اختیار آنان است.» به نظر بریتانیا دیگر «سیاست در ایران به مبارزه بین گروه‌های دارا و ندار تبدیل شده است و در این میان چپ در ایران برای گروه دوم مبارزه می‌کند.» در این زمینه گزارش کنسول بریتانیا صراحت بیشتری داشت:

اوضاع و احوال طبقات میانی و پایین‌تر در مقایسه با روزهای پایانی و سیاه دوره رضاشاه چندان بهتر نشده است. دزد اصلی کشور را ترک کرده است، اما جای او را مشتی از دولتیان گرفته‌اند که همگی مانند رضاشاه، سخت از توده‌ها بهره‌کشی می‌کنند. مقامات محلی، پلیس و ژاندارمری نه‌تنها مردم کوچه و خیابان و کشاورزان را به همان شیوه‌های مرسوم قدیمی می‌چاپند، بلکه ترفندهای تازه‌ای ابداع شده است که به واسطه آنها، سوداگران عمده در قالب شرکت‌های انحصاری و کلاهبرداران خصوصی تحت حمایت مردم را می‌دوشند... تنها نگرانی آنان برنامه‌ریزی [حزب] توده برای ایجاد یک قیام سراسری است.

اکثر هواداران حزب توده از گروه‌های مزدبگیر شهری و طبقه متوسط حقوق‌بگیر- به ویژه روشنفکران- بودند. به گزارش سفارت بریتانیا تا سال ۱۹۴۵/۱۳۲۴، شورای مرکزی اتحادیه‌های کارگری به رهبری حزب توده، سی‌وسه گروه وابسته با ۲۷۵۰۰۰ عضو داشت. این شورا ۷۳ درصد از کارگران بیش از ۳۴۶ کارخانه صنعتی مدرن کشور را در بر می‌گرفت. ضمنا در آن ۴۵۰۰۰ کارگر بخش نفت، ۴۵۰۰۰ نفر کارگر راه‌سازی، ۴۰۰۰۰ کارگر نساجی، ۲۰۰۰۰ کارگر راه‌آهن، ۲۰۰۰۰ نفر از بافندگان فرش، ۱۱۰۰۰ کارگر باراندازهای بنادر و ۸۰۰۰ کارگر بخش معدن عضو بودند. قدرت شورای مرکزی عملا در اردیبهشت ۱۳۲۵/ مه ۱۹۴۶ با سازمان‌دهی یک اعتصاب سراسری در صنعت کشور نمایان شد. به گزارش سفارت بریتانیا، شرکت نفت ایران و انگلیس هیچ چاره‌ای جز پذیرش هشت ساعت کار روزانه، پرداخت دستمزد روزهای جمعه، اضافه‌کاری، افزایش دستمزد و بهبود وضعیت مسکن نداشت، زیرا اتحادیه‌ها عملا کنترل بخش عمده‌ای از خوزستان و همچنین پالایشگاه، چاه‌های نفتی و خطوط انتقال نفت را برعهده داشتند. حزب توده این موفقیت را با ترغیب دولت به اجرای نخستین قانون جامع کار در خاورمیانه استمرار بخشید. در این قانون هشت ساعت کار روزانه، پرداخت دستمزد روزهای جمعه، بهره‌مندی از شش روز تعطیلی در سال از جمله روز جهانی کارگر، بیمه کارگران و بیمه بیکاری، تعیین حداقل دستمزد بر مبنای قیمت مواد غذایی در محل، لغو کار کودکان، و حق کارگران برای سازمان‌دهی اتحادیه‌های مستقل، وعده داده شده بود. کنسول‌های بریتانیا به‌طور خصوصی این امر را مورد تصدیق قرار دادند که کارفرمایان از جمله شرکت نفت، براثر «حرص و طمع»، «نخوت»، «استثمار» و رفتار تحقیرآمیز نسبت به کارکنان خود، کشور را بر لبه پرتگاه قرار داده‌اند: «ما هم‌اکنون شاهد پیدایش یک جنبش اجتماعی تازه هستیم. امتیازاتی که کارگران به دست آورده‌اند بسیار قابل ملاحظه است و آنان یقینا به این روند تا زمانی که کارفرمایان قدرت به تازگی کشف شده آنان را کاملا احساس کنند، ادامه خواهند داد.» این موفقیت موجب تسریع اقدام دولت محافظه‌کار بریتانیا در انتصاب یک وابسته کارگری در تهران شد. ماموریت اصلی این وابسته دیپلماتیک جدا کردن «افراد [کارگر] از حزب توده بود.»

نفوذ حزب توده میان طبقه متوسط حقوق‌بگیر نیز قابل توجه بود. حزب نه‌تنها طیف نسبتا گسترده‌ای از یقه سپیدها و پیشه‌وران را به سوی خود کشاند، بلکه بیشتر روشنفکران را نیز جذب کرده بود. در بین اعضا و هواداران- یا به تعبیری «همراهان»- چهره‌های سرشناس روشنفکری نیز به چشم می‌خوردند. فهرست آنان شبیه یک «نام نامه مشاهیر» ایران بود:

صادق هدایت، بزرگ علوی و صادق چوبک، سه تن از مهم‌ترین چهره‌های نثر مدرن ایران؛ احمد شاملو و نیما یوشیج، پیشگامان شعر نو؛ بهار، شاعر نامدار کلاسیک؛ سعید نفیسی، مهدی بامداد، محمد تمدن، مرتضی راوندی، یحیی آریانپور- تاریخ‌نویسان سرشناس؛ نوشین، لورتا و حسین خیرخواه، پایه‌گذاران تئاتر مدرن؛ غلامحسین ساعدی، نمایشنامه‌نویس؛ جلال آل‌احمد و به‌آذین، گزارش‌نویسان نامی؛ گلستان، یکی از نخستین کارگردانان سینما در ایران؛ و دیگر چهره‌های ادبی نظیر پرویز خانلری، نادر نادرپور، محمد تفضلی، محمد معین، فریدون توللی، فریدون تنکابنی و سیاوش کسرایی. همچنین در میان اعضای ارشد حزب حقوقدانان سرشناس، پزشکان، مهندسان، معماران، موسیقیدانان، هنرمندان، مجسمه‌سازان و استادان دانشگاه حضور داشتند. این روشنفکران عموما در باشگاه‌های حزب توده و همچنین کافه‌های نزدیک سینماها و تئاترهای تهران رفت‌وآمد داشتند. عمده‌ترین مراکز گردهمایی آنان تئاتر سعدی نوشین و کافه مورد علاقه هدایت و بزرگ علوی- فردوسی- بود. به نوشته نشریه تایمز لندن، حزب توده در اوج فعالیت «باهوش‌ترین و بهترین دانش‌آموختگان نسل جوان» را به خود جلب کرد.