عقب‌ماندگی علمی ایران نسبت به کشورهای غربی در اواخر دوران قاجار خود را در هر حوزه‌ای نشان می‌داد. یکی از نشانه‌ها، فقدان متخصص در طب و پزشکی بود که این مساله راه را برای ورود پزشکان اروپایی از جمله فرانسوی به دربار شاه هموار می‌کرد. در بخش دوم پرونده محرمانه بیماری‌های مظفرالدین شاه، درباره اشنایدر و فعالیت این پزشک فرانسوی را می‌خوانید. در آخرین مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ چون دکتر تولوزان پا به سن کهولت گذاشته بود از دولت فرانسه تقاضا کرد پزشک دیگری به جای تولوزان بفرستد و دکتر فوریه (Feuvrier) به ناصرالدین شاه پیشنهاد شد که قرارداد یک ساله‌ای با حقوق سالانه ۰۰۰/۱۸ تومان با وی در سال ۱۸۸۹ به امضا رسید و این قرارداد مجددا به مدت دو سال در ایران تمدید شد. دکتر فوریه پزشک ماهر و عکاس برجسته‌ای بود که خاطراتش نیز از نکات حائز اهمیتی در مورد دوران ناصری برخوردار است. بعد از دکتر فوریه به‌رغم مخالفت‌های دکتر تولوزان جهت استخدام یک پزشک دیگر فرانسوی برای دربار ایران، نمایندگی فرانسه در تهران موفق شد دکتر اشنایدر را به خدمت دربار ایران درآورد.

در پایان اضافه کنیم که چند تن دیگر از پزشکان فرانسوی در همین فاصله زمانی در ایران مشغول به کار بوده‌اند که از جمله آنها می‌توان از دکتر سورل (Sorel) پزشک درجه دوم ارتش فرانسه و پزشک خصوصی شاهزاده ظل‌السلطان حاکم اصفهان، دکتر بونگران (Bongrand) پزشک نظامی ارتش فرانسه و پزشک خصوصی شاهزاده نائب‌السلطنه، دکتر بوسیر (Bussiere) پزشک نظامی که در سال ۱۹۰۲ به عنوان حکیم‌باشی گمرکات خلیج فارس منصوب شد و درمانگاهی نیز در بوشهر تاسیس نمود، دکتر روش(Roche) پزشک خصوصی شاهزاده شعاع‌السلطنه والی‌فارس از ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۰، دکتر هیبنه (Hybnnet) دندانپزشک مظفرالدین شاه، دکتر کالزوسکی(Clazouski) چشم پزشک ظل‌السلطان و دکترراتول (Ratold) در تبریز و سپس معلم طب در دارالفنون نام برد.

دکتر اشنایدر کیست؟

«ژان اتین ژوستین اشنایدر» در ۲۶ ماه ژوئن سال ۱۸۵۴ در شهر متز از توابع بخش آلزاس لوران متولد شد. دوره تحصیلات ابتدایی تا اخذ دیپلم را در زادگاهش به پایان رساند و برای ادامه تحصیلات عالی خود در رشته پزشکی به پاریس آمد و پس از به پایان رساندن دوره دکترای طب از دانشکده پزشکی پاریس در سال ۱۸۷۳ در بخش بهداری (بخش ٧) وزارت جنگ فرانسه در پاریس مشغول به کار شد. برای کسب تخصص در طب به مدت دو سال از ۱۸۷۷ تا ۱۸۷۹ کارآموز بیمارستان معروف نظامی وال‌دوگراس پاریس بود. اواخر سال ۱۸۷۹ به عنوان پزشک در فوج پیاده نظام پاریس در ماموریتی سه ساله عازم تونس شد.

در این فاصله یعنی در نهم دسامبر ۱۸۸۰ با ماری ژونو پیوند زناشویی بست. در بازگشت خود به فرانسه در اوایل سال ۱۸۸۳ در بخش بهداری وزارت جنگ در پاریس در سمت پزشک درجه دوم به طبابت ادامه داد، در این هنگام دوره ماموریت دکتر فوریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه رو به اتمام بود که نایب‌السلطنه و وزیر قشون ایران در جست‌وجوی جایگزین کردن دکتر فوریه به سفارت فرانسه در تهران مراجعه کرده متقاضی پزشک دیگری از فرانسه می‌شوند. در پی تبادل گزارش‌های متعددی بین سفارت فرانسه در تهران و وزارت امور خارجه این کشور وزیر امور خارجه فرانسه از همتای خود در وزارت جنگ تقاضای اعزام پزشکی برای دربار ایران می‌کند تا به این گونه برخی از منافع فرانسه در ایران حفظ شود.

بدین‌سان بخش هفتم وزارت جنگ فرانسه دکتر اشنایدر را به وزارت امور خارجه معرفی کرد و این وزارتخانه هم به نوبه خود سفیر کشورش را در تهران از چنین پیشنهادی آگاه ساخت. سرانجام در دیداری که سفیر فرانسه با ناصرالدین شاه دارد شرایط استخدام دکتر اشنایدر برای جانشینی دکتر فوریه به پادشاه ایران اعلام می‌گردد.بنابراین در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۳ قراردادی در شش ماده بین نظرآقا فرستاده ویژه و وزیرمختار ایران در فرانسه به نیابت شاهزاده نایب‌السلطنه (وزیر قشون ایران) با دکترژان اتین ژوستین اشنایدر رتبه اول بخش بهداری ارتش فرانسه به مدت دو سال با حقوق سالانه ۲۰۰۰۰ تومان و هزینه مسافرت ۴۰۰ تومان در پاریس به امضا رسید.

دکتر اشنایدر در اکتبر همان سال وارد ایران شد و قرارداد وی تا ژوئیه سال ۱۹۰۷ هر سال طبق ماده‌های ٥ و ٦ قرارداد مذکور تمدید شد و وی با داشتن مشاغل متفاوتی چون: پزشک مخصوص مظفرالدین شاه، رییس بهداری قشون ایران، رییس مدرسه آلیانس فرانسه و عضو شورای‌عالی معارف انجام وظیفه نمود. در اینجا به چکیده چند گزارش از سفارت فرانسه در تهران مربوط به دکتر اشنایدر اشاره می‌شود تا بهتر به شناخت وی در ایران پی ببریم:

وزارت امور خارجه فرانسه در نامه‌ای به تاریخ ٢٢ سپتامبر ۱۹۰۵ اعلام می‌دارد که دکتر اشنایدر پزشک مخصوص مظفرالدین شاه که او را در مسافرتش به اروپا تحت مراقبت قرارداده بود در بازگشت به ایران در بادکوبه دچار بیماری سختی شده است. سفیر فرانسه در تهران در گزارشی به تاریخ ۱۶ اکتبر ۱۹۰۶ به وزارت امور خارجه کشورش اطلاع می‌دهد که دکتر لیندلی (Lindely) به جانشینی دکتر اشنایدر به سمت دکتر دربار ایران منصوب شد و دولت ایران موضع مطلوبی نسبت به وی گرفته است. با وجود این جایگزینی پادشاه ایران همچنان روابط صمیمانه با دکتر اشنایدر دارد، ولی وی از دربار کنار گذاشته شده است و آن نفوذ و اعتبار گذشته خود را دیگر ندارد؛ بنابراین دکتر اشنایدر چاره‌ای جز انتظار نخواهد داشت تا فرصت مناسبی فراهم آید و توجه شاه را به خود دوباره جلب نماید و اعتبارش را به دست آورد، امری که برای وی به سبب شناخت عمیقی که از خلق‌و‌خوی ایرانیان دارد به سهولت میسر می‌گردد.

با این حال دکتر اشنایدر ترجیح می‌دهد گوشه عزلت برگزیند و از برخورد با شاه دوری ورزد. به لحاظ منافع شخصی‌اش البته وی حق دارد که فرصت را مغتنم شمرده در مورد بازنشستگی‌اش به مشورت پردازد.

وی همچنان ناخوش است. آنچه مسلم است همان حیله و نیرنگ‌هایی را که دکتر اشنایدر برای برکنار کردن دکتر ادکوک (Adcock) از دربار ایران به کار برده بود اینک دکتر لیندلی بر ضد دکتر اشنایدر انجام می‌دهد و حتی امکان دارد این پزشک انگلیسی مشکلات مالی نیز برای اشنایدر به وجود آورد. خاطرنشان می‌شود که دکتر اشنایدر می‌گوید که وی خسته، فرسوده و مضطرب وضعیت خود می‌باشد و به خوبی تغییر موضع سیاسی کنونی دربار ایران را نسبت به خود درک می‌نماید.

به نکته دیگری اشاره می‌شود که دکتر اشنایدر خواهان این است که در این سن و سال پیش خانواده‌اش به پاریس برگردد و به گرفتاری‌هایی که پسرش به وجود آورده رسیدگی کند؛ یعنی بازگشت به فرانسه را امری ضروری می‌داند که ازدواج دخترش مزید بر آن است.