نفت عراق - عراق،کانون بحران-۴
نبرد برسر نفت کویت
صدام حسین، دیکتاتور عراق، مهارناپذیر نشان میداد و از استراتژی حفظ رژیمش توسط آمریکاییها برای گسترش تجاوز به همسایهها استفاده میکرد. جورجبوش که جانشین ریگان شده بود، صدام را متوهمتر کرد و در همین وضعیت بود که صدام به بهانههای گوناگون دستور حمله به کویت و اشغال این کشور را صادر کرد. صدام معتقد بود که کویت متعلق به عراق است و ...
بیل کلینتون نیز در سال ۱۹۹۸ همانند جورج بوش پدر در سال ۱۹۹۱ عمل نمود و در نقطه اوج درگیریها در جمع بازرسان آمریکایی سازمان ملل تاکید کرد که موضوع در یک حمله احتمالی به هیچ وجه بر سر سرنگونی صدام نیست. این فرضیه که در آن زمان هم مثل امروز موضوع منحصرا یا به طور اهم بر سر امنیت کویت بوده است، صحت نمییابد. در جنگ بالکان در یوگسلاوی سابق کشتارهای فجیعتر مشابهی، گرچه نه از لحاظ کمیت، در انظار مردم جهان انجام گرفت بیآنکه سازمان ملل گامهای قابل قیاسی نظیر آنچه در خلیجفارس برداشت، برداشته باشد.
مخاصمات جنگی در فاصله زمانی ۱۷ ژانویه و ۲۸ فوریه ۱۹۹۱ که در آن از جبهه عراق ۱۰۰ هزار و از جبهه متفقین ۲۰۰ نفر کشته برجا ماند و تنها برای متفقین ۱۰۰ میلیارد دلار خرج برداشت (که بخش بسیار بزرگی از آن از سوی عربستان سعودی و کویت تقبل شد)، فقط نقطه اوجی در نبرد بر سر کنترل منطقه خلیجفارس بود. به احتمال قریب به یقین، اینکه آرامش روزی به زور اسلحه به منطقه بازگردد، ناممکن است. به هر حال این بزرگترین عملیات نظامی از زمان جنگ جهانی دوم بود، آمریکا به تنهایی ۵۵۰.۰۰۰ سرباز روانه منطقه کرد. چون اساسا موضوع بر سر یک سوم کل ذخایر انرژی فسیلی جهان بوده و هست.
باری به اوضاع آغازین جنگ دوم خلیجفارس بازگردیم. از میانه سالهای سی قرن بیستم اختلافهایی بر سر تعیین خط مرزی بین کویت و عراق وجود داشت. عراق حتی دلیل میآورد که کویت در گذشته بخشی از امپراتوری عثمانی بوده است، پس به قلمرو عراق تعلق دارد. جرقههای محترقه این قضایا دو عامل بود. یکم، کشمکش بر سر حوزه نفتی موزی شکل رومیلا بود که ۳ کیلومتر از انتهایش در خاک کویت قرار داشت. عراق کویت را متهم میکرد که نفت متعلق به عراق را از زیر زمین میمکد، آن هم به ارزشی بالغ بر ۴/۲ میلیارد دلار. این حوزه لقمهای چرب و نرم بهشمار میرفت؛ حوزهای سرشار از نفت، مجموعا با ظرفیت استخراجی ۵ میلیارد بشکه. عراق خواهان جبران خسارت نامبرده در بالا بود. دوم، عراق معتقد بود که کویت میزان استخراج نفت تعیین شده از سوی اوپک را مراعات نکرده، بلکه پنهانی از مرز آن تجاوز میکند تا بهای بینالمللی نفت خام را کاهش دهد و به عراق لطمه زند. این اتهام در عین حال شامل امارات متحده عربی هم بود. نفت در آن زمان بشکهای ۱۸ دلار بود. قیمت ۲۵ دلاری که صدام درصدد رسیدن به آن بود، از نظر صاحبنظران با به وجود آوردن کمبودی ساختگی میتوانست امکانپذیر باشد. مساله برای عراق حیاتی بود، زیر این کشور در هر صورت باید اقساط ۸۰ میلیارد دلار بدهی ماجراجوییهایش در ایران را بازپرداخت میکرد. ایران طرف دیگر جنگ نیز از روی حکمت، خواهان قیمت بالاتر نفت بود، در حالی که کشورهای حوزه خلیجفارس به پول باد آورده فکر میکردند. به هر حال مشتریهای آنها یعنی کشورهای صنعتی، به هنگام هر تهدید افزایش بها، تلاش شدیدی کردند تا از وابستگی به انرژی بکاهند. از مجموع ۸۰ میلیارد دلار بدهی عراق، ۳۰ میلیارد آن بدهی به کشورهای حوزه خلیجفارس بود. صدام حسین طی نطقی آتشین به مناسبت نشست سران کشورهای عربی در ۲۸ ماه مه ۱۹۹۰ در بغداد سناریوی تهاجمش را به نمایش گذاشت. وی در حالی که روی سخناش با کویت و شیخنشینهای امارات متحده عربی بود با صدای پرطنینی گفت: «شما بیش از حد استخراج میکنید و با این عمل به پایین آمدن قیمت کمک میکنید. سقوط قیمت نفت حتی به اندازه یک دلار در هر بشکه برای عراق به معنای زیانی بیش از یک میلیارد دلار در سال است. این یک جنگ اقتصادی تمام عیار است که شما علیه کشور من در پیش گرفتهاید... در حالی که از سوی اوپک استخراج روزانه ۵/۱ میلیون بشکه نفت برای کویت در نظر گرفته شده است. این کشور به زیان ما روزانه ۱/۲ میلیون بشکه استخراج کرده است... برادران، این موضوع باید یک بار به روشنی کامل بیان شود، زیرا امروز موضوع کاملا بر سر کشمکش دیگری است. تهاجم تنها به وسیله تانک و توپ و کشتی صورت نمیگیرد. امروزه تهاجم از راههای موذیانهتر و خبیثانهتری انجام میگیرد، مثلا تولید افزون نفت یا تبعیضهای اقتصادی و سایر وسایل فشار، تا ملتی را به بردگی درآورند.» صدام باید از مدتها پیش مصمم بر حمله به کویت بوده باشد. مطمئنا فقط اینگونه نبوده است که این عمل برای جهانیان بهصورتی ناگهانی پیشامد کرده باشد و او تلاش نکرده باشد خود را قبل از این اقدام از لحاظ سیاسی مطمئن ساخته باشد. بهگونهای که بعد از جنگ معلوم شد، صدام اساس را بر رای مثبت آمریکا یا حداقل سکوت این کشور قرار داده بود.
تا دوران ریاست جمهوری گورباچف، شوروی حامی به واقع قابل اعتمادی برای عراق بود، به ویژه در شورای امنیت سازمان ملل متحد که در آنجا همه تصمیمها باید با اکثریت کامل به تصویب برسد. به واسطه فروپاشی در حال شکلگیری و باز شدن درهای کشور به روی غرب توسط گورباچف، این قدرت فقط تا حدی میتوانست نقش حامی را ایفا کند. به همین جهت هم شوروی بعدها به حمله برای عراق رای مثبت داد. بعدا معلوم شد که موضعگیری آمریکا در طول اوجگیری گام به گام کشمکش، بسیار سوالبرانگیز بوده است.
ارسال نظر