تصمیم‌سازان اقتصادی شاه از زبان محمد یگانه-1

بازخوانی خاطرات مردان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در هر حوزه از زندگی جامعه ایرانی یک ضرورت تمام‌عیار است. این کار دو فایده دارد: نخست اینکه اگر خاطرات این‌گونه افراد به درستی و از سر دقت و درس آموختن باشد از تکرار اشتباه‌ها کاسته و بر نقاط قوت تصمیم‌گیری می‌افزاید. دومین فایده بازخوانی خاطرات و نوشته‌های تاریخی، آشنا شدن با وضعیت و شرایط دوره‌های گوناگون حیات یک سرزمین است تا معلوم شود که کدام حرکات درست و کدام گام‌ها در بیراهه برداشته شده است.این بازخوانی در صفحه تاریخ‌اقتصاد روزنامه دنیای‌اقتصاد، مختص به مسائل و بحث‌های مرتبط به سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، شناخت منافع مادی گروه‌های اجتماعی و نقش سیاست‌های اقتصادی است که منجر به پدیدار شدن وضعیت کنونی شده است. در میان شمار قابل توجهی از مدیران اقتصادی که در رژیم گذشته از تصمیم‌گیران بودند، محمد یگانه که در ۴ منصب رییس کل بانک مرکزی، وزیر دارایی، وزیر مشاور و وزیر آبادانی و مسکن فعالیت کرده است، جذابیت‌های خاص خود را دارد. این مدیر ارشد اقتصادی که در دوره‌ای در سازمان ملل متحد نیز شاغل بوده و ۲۳ سال برای نهادهای مختلف آن فعالیت داشته است، به مدت ۱۳ سال نیز در ایران مناصب یاد شده را داشته است. آنچه در ادامه از خاطرات وی می‌خوانید از کتاب «خاطرات محمد یگانه» است که از جمله کتاب‌های منتشر شده تحت عنوان طرح تاریخ شفاهی است که از صفحه‌های آخر این کتاب گزیده شده و درباره تصمیم‌سازان و نحوه تصمیم‌گیری اقتصادی در دوره رژیم گذشته است.

***

آقای یگانه مذاکرات نخستین جلسات شورای عالی اقتصاد منتشر شده و در دسترس هست، اما مذاکراتی که در دهه آخر رژیم گذشته صورت گرفته، منتشر نشده است. من می‌خواهم از جنابعالی تقاضا بکنم که جزئیات خاطراتی را که شما از این جلسات دارید برای ما شرح بفرمایید تا حدودی طرز تصمیم‌گیری درباره امور اقتصادی کشور و نقشی که شاه در این مذاکرات ایفا می‌کرده روشن بشود. یک چند نمونه را برای ما ذکر بفرمایید که دقیقا به خاطر می‌آورید.

البته خیلی خاطرات در این سال‌ها من در این شوراها شرکت کردم. ولی اگرچه اسم این شورای اقتصادی جنبه شورا داشت، ولی در عمل بیشتر جنبه ابلاغ دستورات و اوامر را داشت تا اینکه مسائل در اینجا مطرح بشود. در هر حال این شورای اقتصاد که آن به صورت قانونی به وجود آمده بود و در قانون برنامه و بودجه وجود داشت و برنامه پنج‌ساله و غیره و ریاست آن جلسه را و اجلاسیه‌های اینها را شاه به عهده داشتند.

حالا من نمی‌دانم از نقطه‌نظر قانون اساسی چه جنبه‌ای داشت، هیچ‌وقت من مطالعه نکردم و مطالعه هم نشده بود. ولی بیشتر شورای اقتصاد همین‌طور که قبلا عرض کردم، برای ابلاغ دستور و اوامر شاه بود و در عین حال آگاهی ماموران عالی‌رتبه دولت در سطح وزرا از اینکه نظرات ایشان چیست و دنبال چه کارهایی بایستی بروند و کارهای خودشان را با هم تلفیق بکنند و هماهنگ بکنند، از این قبیل. در این باره برای اینکه این کارها هم این دستورات هم روی اصولی جلو برود که بسته به شرایط آن زمان داشت، طوری کرده بودند که از طرف آقای هویدا و دولت آن روز که قبلا یک جلسه مقدماتی تشکیل بدهند و مطالبی را که بایستی ببرند به حضور شاه آن مطالب قبلا درباره آنها مذاکره بشود و معلوم بشود که اولا کدام مسائل را بایستی ببرند پیش او و درباره آنها چه حرف‌هایی، چه پوزیسیون‌هایی، چه موقعیت‌هایی این وزرا دارند و بعد از اینکه نظرشان با همدیگر هماهنگ شد و اختلافات خودشان [را] با همدیگر حل کردند و غیره ببرند پیش شاه و سعی هم می‌شد که اگر گرفتاری‌هایی دارند این گرفتاری را خیلی کوچک جلوه بدهند و در حضور شاه فقط آن مسائلی مطرح می‌شد که ایشان علاقه داشتند یا قبلا گفته بودند در نامه‌های مختلف‌شان و غیره دستوراتی یا اوامری داده بودند. یا اطلاعاتی خواسته بودند. پس در این جلسات به این ترتیب مطالبی می‌رفت که یا مورد علاقه وی بود یا اینکه به نحوی از انحاء دولت تشخیص می‌داد پیش ایشان برود.

آن وقت وزرا هم دستورات خودشان را می‌گرفتند و می‌رفتند دنبال کار و اگر یکی از وزرا در این صحبت‌ها از مسیر خودش خارج می‌شد در این صورت، خوب، یا در همان جلسه فوری آقای هویدا یا رییس سازمان برنامه یا وزیر مشاور آقای اصفیاء اشاره می‌کردند که بله قربان اجازه داده بشود که این مساله مورد مطالعه بیشتر قرار بگیرد تا بروند با همدیگر صحبت‌هایشان را بکنند و بعدا بیاورند یا اینکه اگر شخصی جوابش را می‌داد اگر در جهت شاید خوشایندی بود اشکالی نداشت، ولی اگر در جهت ناخوشایندی بود در این صورت ممکن بود مورد سوال قرار بگیرد.

در این باره بایستی بگویم که به طور کلی خود شاه علاقه‌مند به این بود که تا حدی که می‌توانستند دست به حقایق پیدا کند، ولی در عین حال به هیچ وجه دوست نداشت وقتی که ایشان تصمیمش را گرفت یا ایشان یک نظر به‌خصوصی دارد، آن نظر به خصوص مورد challenge قرار بگیرد آن هم در ملا عام، کسی می‌توانست برود پشت در با او حرف‌هایی را بزند نظرات خودش را بگوید ولو اینکه در جهت خلاف نظرات باشد، ولی در ملا عام در میان گروه این به صلاح نبود و مقاومت می‌شد و فوری قطع می‌کرد حرف آن شخص را.