در غیاب بخش خصوصی نیرومند و متشکل در آغاز دهه ۱۳۰۰ و دوران حکومت رضاشاه، علی‌اکبر داور به کمک برخی تکنوکرات‌های همراه خود در هر حوزه‌ای دخالت می‌کرد و شرکت‌های پرشماری تاسیس و آنها را گسترش می‌دهد. در این بخش از خاطرات وکیلی، چگونگی توسعه شرکت‌های دولتی در پنبه، پوست و پشم را توضیح می‌دهد. تقاضا از داور

در مقابل فعالیت و کارهای زیادی که انجام می‌دادم درک کرده بودم که داور انتظار دارد، روزی من از ایشان تقاضایی بکنم و با قبول و انجام آن قدردانی خود را نشان دهد، من‌هم چنین فکری نداشتم. اداره نوغان و پیله جزو وزارت دارایی بود و با شباهنگ آشنا بودم و سابقه دوستی داشتم.

یک‌وقت فهمیدم که شباهنگ دیگر به اداره پیله‌ نمی‌رود و از کار برکنار شده‌ است. چندی گذشت از بیکار ماندن ایشان ناراحت بودم.

همین روی در اطاق داور پس از اتمام کارها گفتم: من از آقا یک تقاضا و خواهش شخصی دارم. دیدم داور با خوشحالی عینک را بالا زده گفت: هر چه هست بفرمایید و امیدوارم بتوانم انجام دهم.

گفتم: آقا می‌دانید که مدتی است شباهنگ بیکار و از اداره پیله کنار رفته است. ایشان علاوه بر اینکه با من دوست هست پدر زن شما نیز می‌باشد. بیکار ماندن ایشان در انظار خوش آیند نیست. اکنون اگر میل ندارید در یکی از ادارات دولتی کاری به ایشان داده شود، اجازه بدهید در یکی از شرکت‌های خصوصی مشغول کار شود.

داور تکانی خورده دومرتبه با تعجب پرسید: تقاضای شما همین بود؟

گفتم: بلی و خیلی ممنون می‌شوم اگر موافقت بفرمایید.

داور نگاهی به من نموده،‌اندکی به فکر فرو رفت و گفت: اگر میل شما این است و مصلحت می‌دانید مانعی ندارد. تشکر نموده همان روز به شباهنگ تلفن کردم و او را با خوم بردم در شرکت‌ سهامی خشکبار که مرحوم بوداغیانس اداره می‌کرد در آنجا به سمت بازرس مشغول کار شد.

تهیه ۱۵ میلیون ریال در سه ساعت

یک روز صبح داور مرا خواست و گفت: امروز یک میلیون و نیم تومان پول لازم داریم، خزانه‌داری اطلاع داد که موجودی ندارد، آیا ممکن است شما این مبلغ را تا قبل از ظهر تهیه کنید؟ گفتم: در شرکت مرکزی که چنین پولی نداریم، ولی سعی می‌کنم، بلکه تهیه شود.

به شرکت قند تلفن کردم هرچه سفته از شرکت‌های شهرستان‌ها دارند فورا در بانک ملی نزول کنند و مبالغی هم برات به عهده همان شرکت‌ها به وعده‌های ۳۰ تا ۶۰ روز بفروشند. سپردم هر چه سفته نزول می‌شود و هر چه برات می‌فروشند همان ساعت به حساب جاری خزانه انتقال بدهند قبل از ظهر بیش از یک میلیون و نیم تهیه شده بود، با تلفن به‌داور اطلاع دادم.

ظهر که اغلب در وزارت دارایی با هم ناهار می‌خوردیم، داور گفت: متشکرم، ولی میل دارم بدانم چطور تهیه نمودی؟ جریان را شرح دادم، گفت: اگر این تکلیف را به هر کدام از روسای ادارات می‌کردم با وجود حسن نیت روزها معطلی داشت آخر هم به نتیجه نمی‌رسیدم.

امنیت

وظیفه خود می‌دانم حقایق را بنویسم و برای نسل آینده بگذارم.

درسال‌های آخر دوران قاجار در هر قسمتی از ایران راهزنان و سارقین مسلح و گردنکشان و یاغی‌ها زندگی را به مردم این کشور سخت و غیرقابل تحمل نموده بودند و امنیتی وجود نداشت.

راه بین تبریز- تهران اغلب توسط سارقین مسدود بود. مسافرین از راه پهلوی و باکو و تفلیس رفت و آمد می‌کردند.

برای مسافرت به خرمشهر از راه بغداد و بصره می‌رفتند.

هر هفته پست تهران- قزوین را سارقین می‌زدند. در راه مشهد زوار همیشه گرفتار سارقین بودند. به هر طرف ایران نظر می‌انداختید ناامنی حکمفرما بود.

رضاشاه چنان اشرار و سرکشان را سرکوب و قلع و قمع کرد که در تاریخ ایران چنین امنیتی برقرار نبود.

داور معتقد بود از امنیت و ثباتی که ایجاد شده باید حداکثر استفاده برای پیشرفت امور کشور بشود.شرکت شعبه‌های زیادی در نقاط دوردست مانند ماکو- یوله کردی- جلفا- مهاباد- سقز- اهواز- گرگان تربت حیدریه- قوچان- نیمه‌ور- سبزوار- کاشان- یزد- دزفول بهبهان و به‌عبارت دیگر در کلیه نقاط تولید پنبه و پشم و پوست در ۱۴۳ محل در سراسر کشور دایر کرده بود.

در اغلب این نقاط بانک وجود نداشت و اداره مرکزی هر ماهه برای پرداخت خریدها به تمام این شعبات توسط قاصد یا با اتومبیل کرایه یا با اسب و قاطر هر مرتبه بین ده تا پنجاه هزار تومان پول نقد می‌فرستاد.

در مدت پنج سال ده‌ها میلیون تومان فرستاده شد یک مرتبه هم راهزنی و سرقت مشاهده نگردید.

تشکیلات

در شرکت مرکزی و شرکت‌های تابعه چند نفر مامور مطالعه و بررسی بودند که کارها را منظم، سهل و ساده و سریع نمایند.

یکی از رسوم اداری این دستگاه بزرگ عبارت بود از اینکه هر روز رییس شعبه مجبور بود در اوراق مخصوص چاپی خلاصه گزارش تمام کارهای روز قبل را نوشته به مرکز بفرستد این گزارش‌ها در مرکز با دقت رسیدگی می‌شد.

به‌علاوه هر روز پنجشنبه صورتی از موجودی نقد و حساب بانک‌ها و موجودی جنس و مقدار خریداری و تهیه و حمل شده را تلگرافا به مرکز اطلاع می‌دادند. اداره مرکزی در تهران همیشه از وضعیت کالا و پول شعبات اطلاع کامل داشت.

چون هریک از محصولات مشخصات مخصوص به خود داشت برای جمع‌آوری و تهیه هرکدام نقشه و برنامه جداگانه ریخته شده بود. اداره کردن این شعبات از جهت فرستادن پول و نظارت در عملیات آنها و دقت در کمیت و کیفیت اجناس خریداری شده و نگاهداری و حمل آنها در موعد معینی کار پردردسری بود و احتیاج به مراقبت مداوم داشت.