تجدید روابط سیاسی تهران- لندن

کمپانی رویال داچ‌شل

آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه دولت وینستون چرچیل که در زمان مسوولیتش با چالش‌های ملی شدن صنعت نفت دولت دکتر محمد مصدق در ایران مواجه شده بود، در بخشی از خاطرات خود به تشریح حل سیاسی این چالش‌ها پرداخته است. وی در این بخش از خاطراتش به حفظ منافع بریتانیا در ایران و راه‌حل‌هایی که برای این امر به کار گرفته‌اند، اشاره می‌کند که در شماره امروز منتشر می‌شود.

حفظ منافع ما در تهران، به عهده دولت سوییس بود و من از دولت سوییس تقاضا کردم اطمینان یابد که این گفته‌های من به گوش وزیر خارجه ایران رسیده است. پاسخ بیانات من به صورت اعلامیه‌ای که از طرف وزیر خارجه ایران انتشار یافت، داده شد. از این رو با ثبات و استحکام در راه تجدید روابط پیش رفتیم. من تصمیم گرفتم بهترین راه افتتاح روابط بیانیه مشترکی است که دو دولت (انگلیس و ایران) منتشر کنند. به کمک آقای هندرسن این بیانیه را تهیه کردیم و در روزهای اول ماه دسامبر، وزیر مختار سوئیس به من گفت که ایرانی‌ها طرز بیانی را که من پیشنهاد کرده بودم پذیرفته‌اند. روز پنجم دسامبر، بیانیه منتشر شد. دو دولت تصمیم گرفته بودند: «بدون تاخیر، دوباره روابط سیاسی برقرار کنند و سفرای کبار مبادله نمایند. وزیر مختار سوییس گفت که این خبر، در تهران با احساس آسایش خاطر پذیرفته شد. من نیز از این واقعه‌ شادمان بودم و از آنان‌که به این پیشامد کمک کرده بودند، از آمریکایی‌ها و سوییسی‌ها سپاسگزار بودم.درباره انتخاب «کاردار»ی به تفکر پرداخته بودم. آقای «دنیس رایت» یکی از اعضای جوان وزارت خارجه بود که هوشی سرشار از امور اقتصادی، از جمله مسائل صنعت نفت دانشی بسیار داشت. مطمئن بودم مردی که می‌خواهیم، همان اوست. او را با تعلیمات کافی مجهز ساختم و سودمندتر از آن، به او اختیار دادیم که هر چه زودتر و ارزان‌تر، به ایرانی‌ها پیشنهاد فروش مقداری ساز و برگ راه‌آهن بدهد. ایرانی‌ها به این وسائل احتیاج مبرم داشتند.رایت، در چند روز اول دچار مشکلاتی شد و کوشش‌هایی صورت گرفت تا او را به دسیسه‌های سیاسی پایتخت ایران بکشند و گرفتار کنند. او در برابر نیرنگ‌ها و اخطارها شایستگی خود را اثبات کرد، انتصاب اویک موفقیت برجسته بود. ما، وارد سال نوشدیم، در حالی که روابط سیاسی انگلستان و ایران تجدید شده بود، ولی قرارداد نفت هنوز بسته نشده بود.مذاکرات مفصلی که پیش آمد، سه مرحله داشت اول، مذاکراتی که مربوط به دولت ملکه و «کمپانی نفت انگلیس و ایران» بود؛ دوم- شکل و ترکیب کنسرسیومی که ما می‌توانستیم بپذیریم، اگر بنا بود کنسرسیومی تشکیل شود، سوم- تقاضاهای اصلی کمپانی (نفت انگلیس و ایران) که از جمله آن غرامت بود. صرفنظر از تمام مسائلی که در روابط انگلیس و آمریکا وجود داشت، دلایل محکمی در دست بود که نشان می‌داد برای فروختن نفت ایران، می‌بایستی به کمپانی‌های نفتی بزرگ آمریکا سهمی داده شود. این کمپانی‌ها در سراسر جهان نفت تولید می‌کردند و در بازارهای دنیا ذی‌نفع بودند و می‌توانستند برنامه‌های خود را طوری تنظیم کنند که برای نفت ایران جا باز شود. وقتی نفت ایران دوباره جریان می‌یافت،‌این کار لازم و حتمی بود. همین ملاحظات درباره کمپانی «رویال داچ شل» و شرکت‌های فرانسوی که در «کمپانی‌ نفت عراق» سهیم بودند، مصداق داشت.ما معتقد بودیم نکته اصلی آن است که «کمپانی نفت انگلیس و ایران» در کنسرسیوم سهمی به مراتب بزرگ‌تر از دیگران به دست آورد، حصه‌ای که کمتر از نصف سهام کنسرسیوم نباشد.

کمپانی‌های دیگر، از جمله شرکت‌ «رویال داچ شل» که چهل درصد آن انگلیس است، می‌بایستی «سود» خود را در کنسرسیوم، «بخرند».لازم بود نمایندگان این کمپانی‌ها، درباره قرارداد نفت با دولت ایران گفت‌وگو کنند تا ترتیب تولیدو فروش نفت را براساس شرایطی که شبیه شرایط قراردادهای نفتی دیگر شرق میانه باشد، بدهند. لازم بود در مورد نوع پولی که می‌بایستی به ایرانی‌ها پرداخت گردد، قرارهای رضایت‌بخش گذاشته شود. اینها، شرایط ما برای مذاکره بود، شرایطی که به دست «سرویلیام فریز» رییس «کمپانی‌ نفت انگلیس و ایران» تکمیل شد و به تصویب دولت ملکه رسید. این شرایط، در مذاکرات آتی چندان تغییر نکرد.مرحله دوم گفت‌وگوها، مربوط به کمپانی‌های نفت بود و جریان آن دقیقا به اطلاع دول آمریکا و انگلستان می‌رسد. مذاکراتی که برای تشکیل کنسرسیوم صورت می‌گرفت، خواه ناخواه بی‌اندازه پیچیده و بغرنج بود. درباره نتایج مالی احتمالی طرح‌های گوناگون، اختلاف نظرها وجود داشت. میبایستی در این باره تصمیم گرفته می‌شد که «کمپانی‌های نفت انگلیس و ایران»، در عوض اینکه قسمتی از منافع خود را در نفت ایران تسلیم کمپانی‌های دیگر می‌کند، چقدر باید بگیرد. کمپانی‌های نفتی، با توجه به پیچیدگی این مسائل، آنها را با سرعت قابل ملاحظه‌ای بین خود حل کردند. شرکت‌هایی که به کنسرسیوم ملحق شدند، موافقت کردند که در ابتدای کار، به «کمپانی‌ نفت انگلیس و ایران» ۳۲ میلیون لیره انگلیسی بدهند، به علاوه بابت نفتی که صادر می‌کنند، پولی که در مدت بیست سال مجموعا ۱۸۲ میلیون لیره انگلیسی خواهد شد، به کمپانی‌ بپردازند.مرحله سوم، گفت‌وگو با دولت ایران بود، که در ضمن مذاکره، آمریکا ۲۲ میلیون‌دلار به عنوان پیش پرداخت و به منظور کمک، به او پرداخته بود. این یک ضرورت سیاسی بود که خواست‌های ایران در مورد حاکمیت بر مناطق نفت‌خیز، برآورده شود و در عین حال به کنسرسیوم،‌ نظارتی را که برای عملیات خود لازم می‌دانست داده شود. منافع ایران، به دقت مورد توجه قرار گرفت. قرار شد «شرکت ملی نفت ایران» در خارج از منطقه‌‌ای که برای کنسرسیوم کنار گذاشته شد، به عملیات ادامه دهد و در داخل منطقه کنسرسیوم، بعضی از کارها را به عهده گیرد و در هیات مدیره کمپانی‌هایی که کارشان استخراج و تصفیه نفت است نماینده داشته باشد. قرار شد اموال غیرمنقول در منطقه کنسرسیوم، متعلق به «شرکت‌ ملی نفت ایران» باشد، ولی تا زمانی که قرارداد نفت دوام دارد، کنسرسیوم از آنها مجانی و آزادانه و هر طور که خود می‌خواهد، استفاده کند.