سندیکاها عقب نشینی کردند

عکس:اعتصابات کارگری در معادن زغال‌سنگ

کمونیست‌های فرانسوی که برای مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم توانسته بودند حکومت را به دست گیرند، اما قادر به حفظ و تثبیت این قدرت نشدند. با تقلیل نفوذ کمونیست‌ها دوباره دولت فرانسه توانست در مشی عمومی سیاسی و اقتصادی خود تجدیدنظر کند. در پشت این خروج کمونیست‌ها از حکومت فرانسه نیز اعتصابات کارگران در معادن زغال‌سنگ نهفته بود که ژان پیرن در ادامه مطالعات جریان‌های بزرگ تاریخ معاصر به آن می‌پردازد.

کمونیست‌ها و دو گلیست‌ها مخالف رژیم جدید

همان‌طور که قاعدتا باید انتظار داشت، تمایل به طرف سیاست آزادی خواهی، مواجه با مقاومت شدید کمونیست‌ها شد. در ۱۹۴۸ اعتصابات بزرگ در معادن ذغال‌سنگ آغاز شد که ۵۰ ملیارد فرانک به دولت ضرر زد، ولی اغتشاشات انقلابی که به کمک کمونیست‌ها روز به روز دامنه می‌یافت، عقاید عمومی را از منویات کارگران برگرداند. علاوه بر این شکست اعتصابات بزرگ در ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ عکس‌العمل دامنه‌دار و نامطبوعی بین سندیکاها در طبقه کارگر ایجاد نمود. در ۱۹۴۶، سندیکاهای کارگران دارای ۶.۳۶۹.۰۰۰ نفر عضو بود (CGT) در صورتی که در ۱۹۵۱ عده اعضائش به زحمت به ۳.۶۱۵.۰۰۰ می‌رسید و عده طرفداران و مریدان نهضت «قدرت کارگر» به میلیون نمی‌رسید. سیاست «اتاتیست» به نحو قابل ملاحظه سازمان‌های سندیکایی را متزلزل ساخته بود، زیرا وقتی دولت خود عنوان کارمند و عضو موثر شد، به عینه مانند دستگاه شوروی‌ها، از نفوذ سندیکاها، به نحو قابل توجهی خواهد کاست تا مبادا، بدین وسیله از نفوذ و استقلال و قدرت عملش در دستگاه حاکمه کاسته شود، بدین منظور کلیه فعالیت‌های تعاون اجتماعی از قبیل صندوق اعانه و کمک تنخواه‌گردان برای تضمین خسارات و سوانح ناشی از کار و غیره را از آن سلب نموده به دستگاه‌های ملی احاله دادند.اعتصاباتی که در ۱۹۴۸ علیه تصمیمات مذکور اعلام شد، منتج به نتیجه نشد. بدین قرار، پس از اینکه سوسیالیسم زمام قدرت را به دست گرفت و به اصطلاح «سیاست دولت حاکم» را اعمال نمود، ظرفیت تحرکی و نفوذ خود را در طبقه کارگر که مدعی بود به اتکای آن رفورم‌های موردنظر خود را عملی خواهد ساخت، پاک از دست داد.

عقب‌نشینی سندیکاها

سیاست کمونیست‌ها این بود که قدرت سندیکایی کشور را علیه قدرت مقننه کشور برانگیزانند کما اینکه فعالیت فراوانی که در بسط اعتصابات ۱۹۵۳ به کار برده و می‌کوشیدند به آن یک جنبه انقلابی تمام عیار بدهند، روی همین زمینه بود، ولی می‌دانیم که نتیجه این اعتصابات که برای آن اهمیت مخصوص قائل بودند، نقش بر آب شد. از آن پس دولت به اندازه‌ای مقتدر شد که به هیچ وجه این قبیل اعتصابات نمی‌توانست به آن خللی وارد سازد و ترس از نهضت کارگری منتفی شد.کمونیست‌ها که سلاح اصلی‌شان سازمان سندیکایی بود، گرچه به صورت جناح مخالف قوی باقی ماندند، اما تهدید‌آمیز نبودند. دامنه اعتصابات انقلاباتی‌شان در پاره‌ای از اوقات محیط مسمومی در سیاست عمومی و اقتصاد کشور و بالاخره وضع اجتماعی فراهم می‌ساخت و از طرف دیگر تعداد قابل توجه کرسی‌ها که در پارلمان در اختیار داشتند، موضوع به دست آوردن اکثریت کافی در تصویب لوایح و تشیید مقررات قانونی را دشوار نموده بود، ولی پرواضح بود که کمونیسم، نفوذ و غلبه که در فردای جنگ، در کشور فرانسه احراز نموده بود، از دست داده است.

مخالفت دو گلیست‌ها

تقلیل نفوذ کمونیست‌ها به دولت فرانسه اجازه داده بود که در مشی عمومی سیاسی و اقتصادی خود تجدیدنظر نماید، ولی در همین اوان مواجه شد با مخالفت سرسخت «جمعیت قوم فرانسه» علیه رژیم که به دستیاری ژنرال دوگل ایجاد شده بود. نهضت RPF اساسا یک نهضت ملی و شبیه به فاشیسم بود گرچه ایدئولوژی آن دارای شدت کمتری از نهضت فاشیستی است. هدف اساسی این جمعیت در این بود که فرانسه را در ردیف دول بزرگ ردیف اول در اروپا درآورد. گرچه معتقد به همکاری با آمریکا و انگلستان است، ولی نه زیربار «حمایت» آمریکا می‌رود و نه معتقد است که به عنوان بلوک اروپایی سیاست دیرینه انگلستان را تحمل کند. می‌خواهد قدرت نظامی فرانسه را به نحوی تامین و منبسط سازد که بتواند از اتحادیه فرانسه دفاع نموده حقوقش را پایدار بسازد. سیاست اقتصادی RPF به نحو صریح و روشن تابع مقررات دخالت حکومت و دیریژیسم است. در راس برنامه مبارزات طبقاتی خود رژیم مخصوص «همکاری بین کارگران و کادر کارفرمایان» را تجویز می‌نماید. در صورتی که در زمینه سیاست عمومی معتقد است که قوه مجریه کشور باید صاحب اختیارات وسیع و قدرت عمل باشد، به هیچ وجه با رژیم پارلمانی که سابقا معمول و در آن احزاب اختیاردار مطلق بودند سازگار نبوده مبارزه دامنه‌داری علیه «ملوک‌الطوایفی» احزاب، قدرت سندیکاها، نفوذ اداری و قدرت بعضی عوامل و محیط‌های فعال و بالاخره اتحادیه مطبوعات آغاز نمود. هدف اصلی‌اش این است که در کشور یک جریان متحرک ملی به وجود آورده، کمونیسم را سست و متزلزل سازد.شخصیت ژنرال دوگل، ترس از کمونیسم، تزلزل رژیم به سبب اکثریت‌های موقت و گذران پارلمانی، امید و آرزوی عامه که به فرانسه که در نتیجه وقایع اخیر سر شکسته و ناتوان شده بود، یک قدرت واقعی و اثربخش داده شود، عوامل اساسی است که به این نهضت‌ها در سراسر کشور، یک جنبه عمومی و پس از نشاط بدهد.به طوری که در انتخابات بلدی ۱۹۴۷ نهضت RPF موفقیت پرسروصدا و دامنه‌داری به دست آورد در نتیجه این انتخابات ۳۵ تا ۴۰ درصد آرای محلی را به دست آورد و در شهرهای بزرگ من‌جمله پاریس و لیون و مارسی اکثریت مطلب نصیبش شد. نهضت دوگلیست‌ها مخصوصا آرای نهضت جمهوری MRP را به نفع خود به دست آورد. در همان انتخابات کمونیست‌ها یک هفتم آرای خود را به نفع سوسیالیست‌ها از دست دادند. عقاید عمومی مردم به سوی جناح راست صریحا معطوف شد.