تاریخ معاصر -نقش طبقات فرودست در تاریخ شفاهی -بخش پایانی
لومپنها یا رنجبران ژنده پوش
بحث درخصوص لومپنها و نقش سیاسی آنان در دوره قاجاریه و پهلوی عنوان نشست تخصصی در سمینار «تاریخشفاهی» بود که در سال ۱۳۸۳ در دانشگاه اصفهان برگزار شده بود و سایت الکترونیکی دوران آن را برای خوانندگان محترم منتشر کرده بود. امروز بخش پایانی این نشست که به سوال و جواب پرداخته شده است، منتشر میشود. ج: نگاه مسلطی که داریم و به قول « دریدا» یا «فوکو» از دیرزمان بوده و در مدرنیته هم کاملا حفظ میشود، این است که ما یک نظام ارزشی مسلط داریم که خوب و بد را تعیین میکند و بدها موقعی استفاده میشوند که در راستای این خوب مسلط قرار بگیرند و شما تاکید میکردید که باید اینها را بشناسیم چون خطرناکاند؛ برای اینکه به نظام ارزشی مسلط ما آسیب میرسانند. آیا ما نمیتوانیم از منظر دیگری نگاه کنیم کهاینها هم به متن بیایند.
من در مورد خاص لومپنها برداشت شما را تایید میکنم، اگر خیابانهای پایین شهر هم تمیز و گل کاری شود کتابخانه تاسیس شود و بچههای ما از فقر و مصیبت و رنج، نجات پیدا کنند، برای خودشان استاد دانشگاه یا وزیر و... میشدند، لزومی نداشت که آدم دیگری بشوند، اما در مورد گونههای دیگر مثلا کارگران با شما موافق نیستم یعنی اعتقاد دارم کارگر موضوع تاریخ شفاهی جنبشهای کارگری است، ولی از جنس لومپنها نیست. سرباز را میخواهم از زبان خودش بشناسم که همه فرامین فقط از زبان فرمانده برای من تعریف نشده باشد. شکسپیر میگوید:«سربازی که در میدان جنگ، بهتر از فرماندهاش میجنگد، او فرمانده جنگ است.» پس فرماندهای که در ستاد نشسته است نمیتواند تکلیف مرا روشن کند. من در مقابل نظام ضد ارزشی، یک نظام ارزشی میبینم.
سربازی که خیانت میکند، آدم فروشی میکند به دشمن خدمت میکند، لومپن سرباز است. آدمیاست که از موضع طبیعی که برایش تعریف کردهاند خارج میشود. (گرچه آن قسمت حرف شما را قب ول دارم که پست مدرنها میگویند چه کسی گفته است کهاین نظام ارزشی شده است، شاید آن فرد کار درستی میکند).
ولی از نظر من تمدن تعریفی دارد (نمیخواهم با واژههایی آن را ایدئولوژیک کنم) بلکه میخواهم بگویم تمدن در برابر توحش، تعریفی دارد که باعث شده است ما به نظام ارزشی اعتقاد پیدا کنیم.
س:لومپن در جامعه شناسی تعریف خاصی دارد.
ج:من با آن تعاریف کاری ندارم، وقتی انسان با پدیدهای برخورد میکند باید حرف خودش را بزند. ما به عنوان محقق باید حرف خودمان را بزنیم اگر غلط است شما اصلاح کنید.
میگویند: فردی نزد یک شاعر آمد و گفت چه کنم که شاعر شوم. گفت برو ده هزار بیت شعر حفظ کن. او ده هزار بیت شعر حفظ کرد و آمد و گفت: آیا شاعر شدم؟ گفت نه برو آن ده هزار بیت را فراموش کن و حرف خودت را بزن.
س: به هر حال لومپنها به عنوان یک قشر اجتماعی مطرح هستند و شما هم آنها را به دو گروه تقسیم کردید. آیا لومپن بورژوا، لومپن روشنفکر و... داریم؟
نکته دیگراینکه ارزشها و هنجارها، پایگاه اعتقادی و تداوم دارند. آنچه که لومپنها به آن وابستهاند در تعبیر جامعه شناسی، نوعی اخلاقیات است که به تناسب شرایط و مقتضیات پیوسته رنگ میبازد، یعنیاینها به امور غیرثابت اعتقاد ندارند.
من آنها را به عنوان کمک برای منابع مکتوب بیان کردم نه اینکه به صورت تاریخ مجزا وجود دارند.
ج: به نظرمن اگر معنی دقیق کلمه لومپن یا مصداق آن مشخص شود، شاید طیف معنی آن بیشتر از اینها باشد. خیلی با احتیاط میگویم ماجرایی که در تصوف شکل گرفت و موجب انحطاط گروهی از آنان شد یک خط لومپنی بود که بعضی مجالس صوفیانه، محل تصمیم گیریها میشود. البته آنان آداب وآیین خاص خودشان را دارند.ایا اصطلاح انگلیسی off-law بیقانون منظور شماست.علی آقا بخشی در فرهنگ علوم سیاسی نوشته است لومپن پرولتاریا، بیکارهها، محرومین از حقوق اجتماعی است.این واژه آلمانی است به معنی رنجبران ژنده پوش که به قشرهای رانده شده از اجتماع، وازده، به فساد کشیده شده و فاقد هرگونه رابطه و همبستگی طبقاتی اشاره دارد. این گروه شامل دزدان، چاقوکشان، زنان بدنام و جنایتکاران باج گیر میشود.
ارسال نظر