اقتصاد فرانسه پساز جنگ دوم جهانی-۱۰
جدایی اقتصاد فرانسه از ایدئولوژی کمونیست
طرح مارشال که از سوی ایالات متحده آمریکا برای کمک اقتصادی- نظامی به کشورهای شکست خورده اروپا پس از جنگ جهانی دوم ارائه شد، باعث خشم شوروی به رهبری استالین و کمونیستها شد.
عکس: طرح مارشال موجب نجات فرانسه از نفوذ کمونیستها( استالین) شد
طرح مارشال که از سوی ایالات متحده آمریکا برای کمک اقتصادی- نظامی به کشورهای شکست خورده اروپا پس از جنگ جهانی دوم ارائه شد، باعث خشم شوروی به رهبری استالین و کمونیستها شد. به خصوص اینکه با جدایی سوسیالیستهای فرانسوی از کمونیستها، برنامه دخالت دولت در تجارت خارجی نیز ملغی شد و گرایش بازار آزاد جایگزین انحصار اقتصادی دولتی شد. ژاک پیرن در ادامه این بحث در کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» به تحلیل این دوره از تاریخ معاصر و جریانهای بزرگ در نظام بینالملل میپردازد که تقدیم خوانندگان محترم میشود.
کمونیستها از دولت خارج شدند
اختلافنظر تهدیدآمیز بین شرق و غرب مساله همکاری با کمونیستها را به صورت جدیدی درآورد، ولی نفوذ قابل توجهی که در محیط کارگری داشتند مساله تشکیل جبهه مخالف کمونیستی را دشوار میکرد. در کنگره بینالمللی آوریل ۱۹۴۶ که از نمایندگان ۰۰۰/۱۰۰/۵ نفر سندیکالیستها تشکیل شده بود، بیش از ۸۰ درصد آراء به کمونیستها تعلق داشت. معذلک تصمیماتی که از طرف کنگره اتخاذ و اعلام شد در نهایت اعتدال بود. منجمله به تبعیت از اصول شورویها از کارگران تقاضا شده بود که برای عملی ساختن ملی کردن صنایع بکوشند با کار بیشتر دستمزد بیشتری دریافت دارند، یعنی سطح تولیدی را بالا برند. اما این توصیه که برخلاف تقاضاهای سندیکای بود از طرف کارگران مورد قبول واقع نشد و وضع عجیبی پیش آمد که با وجود روی کار بودن کمونیستها، اعتصابات دامنهداری همه جا آغاز گردید. کمونیستها برای اینکه تسلط و نفوذ خود را بین کارگران از دست ندهند از نظرات اصلاحی و ساختمانی خود عدول نموده، سیاست خود را عوض کرده از اعتصابات جانبداری نمودند.
در چنین شرایطی واضح است که همکاری کمونیستها با ناسیونالها در دولت دیگر امکانپذیر نبود لذا در ماه مه ۱۹۴۷ دولت را ترک کردند و این پایان مشارکت نمایندگان این حزب در دولت بود و از این تاریخ به بعد سیاست داخلی و خارجی فرانسه صریحا به سوی آمریکا و انگلستان متمایل شد.
ولی بیرون رفتن وزرای کمونیست از دولت، بین سوسیالیستها و کمونیستها اختلاف شدیدی ایجاد نمود. سوسیالیستها که در تحت نظر ژوهو تشکیل گردید از «استثمار کمونیست» به شدت انتقاد نمود.
سوسیالیستها از کمونیستها جدا شدند
سیاست مالی فرانسه در این ایام گرفتار بنبست شدیدی شده بود. کسر بودجه ۱۹۴۶ به مبلغ شگرف ۲۴۴ میلیارد رسید و دولت برای تامین آن مجبور شد ۱۱۷ میلیارد قرض کرده و ۸۴ میلیارد آن را بهطلا تامین نماید. برای تهیه چنین ناچار شد به اسعار متعلق به اشخاص دست دراز کند قیمت کالاها با وجود فعالیت بلوم و رامادیه که میخواستند ۵ درصد تنزل دهند روزبهروز ترقی بود. از طرف دیگر ترقی دستمزدها ابدا با ترقی قیمتها متناسب نبود. در واقع در ۱۹۳۸ جمع دستمزدها %۷/۴۴ عایدات ملی بود در صورتی که در ۱۹۴۷ به %۵/۳۸ تنزل نمود. تنزل روز افزون ارزش فرانک جدا تهدیدآمیز شده بود. کابینه رامادیه برای جلوگیری از تنزل دستمزدها متکی به سیاست کمک گردید. ولی پرداخت کمک خرج کسر بودجه را افزایش میداد و قهرا اوضاع به فلاکت و انفلاسیون منتهی میشد. به طوری که در ۱۹۴۷ میزان پول در جریان به ۸۶۷ میلیارد رسید در صورتی که در ۱۹۳۸ فقط ۱۲۸میلیارد بود. در این بین، یعنی ژوئن ۱۹۴۷، پیشنهاد کمک باروپا، از طریق نقشه مارشال بسیار به موقع و موجب نجات فرانسه شد. طرفداری و حسن استقبال سایر دول غربی نیز از مزایای کمک مارشال، خشم شوروی و کمونیستها را به شدت برانگیخت و به مخالفت شدید سیاست آتلانتیک که در افق پدیدار شده بود منتهی شد. کابینه رامادیه نیز صریحا سیاست اولیه خود را عوض کرده و سیاست ضدکمونیسم پیش گرفت و کلیه عمال و صاحبان مشاغل حساس که کمونیست بودند اخراج نمود. در نوامبر ۱۹۴۷ کمیته بین فدرال سندیکاها رسما نقشه مارشال را محکوم نمود و در تحت القائات کمونیستها، اعتصابات دامنهدار که یک جنبه شورش و طغیان داشت در مارسی و معادن شمال و صنایع فلزسازی آغاز شده و پس از مقاومتهای سخت قوای دولتی بالاخره فروکش نمود. ژوهو و متولیان «قدرت کارگر» پس از شکست اعتصاب ناچار به استعفا شدند و این بار سیم بود که بین سوسیالیستها و کمونیستها تفرقه و جدایی افتاد. اما این بار کمونیستها بر راس سازمانهای سندیکایی مستقر ماندند، تشکیلات و خزانهداری و ارکان مدیریت را در دست نگهداشتند و سوسیالیستها «کنفدراسیون عمومی کار و قدرت کارگر» را تاسیس نمودند.
سیاست مداخله اجباری دولت در امور اقتصادی منتفی شد
طبیعه جدایی با کمونیستها در ۱۹۴۷ و پیوستگی نزدیک با نقشه مارشال منجر به این شد که دول فرانسه و آمریکا به هم نزدیک شده و دولت فرانسه دست از سیاست «دیریژیسم» بردارد. زیرا سیاست آمریکا صرفا متکی بر اصول آزادی و نهی از هر گونه مداخله و آمریت از طرف دولت در امور اقتصادی بود و غرض و مفهوم اصلی از طرح مارشال نیز همین رجعت سیاست دول غربی اروپا به اصول آزادی عمل در مبادلات و ارزش پول بود و چون فرانسویها حس کردند که نمیتوانند بدون کمک مالی آمریکا، اقتصاد خود را سر و سامانی دهند لذا به کلی از سیاست حزب کمونیست روبرگردانده و وارد جبهه مخالف دولت شدند. بنابراین سیاست اقتصادی «دیریژیسم» به کلی رها شد. به عبارت اخری دولت از دخالت در تجارت خارجی منصرف شد به خصوص که به موجب آماری که دیوان محاسبات انتشار داد، اعمال سیاست مداخله، خسارات هنگفتی چه در ایجاد هرجومرج اقتصادی و چه در اسرافکاریهای مهم به کشور وارد ساخته بود.
همچنین دولت بالاجبار از انحصاراتی که در سازمانهای اطلاعاتی، به استثنای رادیو برقرار ساخته بود منصرف شده هم خود را در برقرار ساختن نظم و کمک به سازمانهایی که ملی شده بود مصروف ساخت تا به تدریج کلیه موسسات اقتصادی بر روی پای خود مستقر و به استقرار تعادل اقتصادی کشور کمک کند.
ارسال نظر