رضاخان و نقش فروغی -۱
مورخان ایرانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درباره رویدادهای دوره پهلوی پژوهش کرده یا دیدگاههای خود را در موسسههای مطالعاتی دولتی بیان کردهاند، اصولا نسبت به آنچه رجال سیاسی انجام دادهاند بدبین هستند. نوشته حاضر نیز با همین تفکر و نگاه درباره ثروت رضا شاه و نقش ذکاءالملک فروغی در تطهیر موسس سلسله پهلوی به نگارش درآمده است. کارشناسان موسسه مطالعات تاریخ معاصر متنی را در این باره نوشتهاند که در چند شماره از نظر شما میگذرد.
عکس:فروغی
مورخان ایرانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درباره رویدادهای دوره پهلوی پژوهش کرده یا دیدگاههای خود را در موسسههای مطالعاتی دولتی بیان کردهاند، اصولا نسبت به آنچه رجال سیاسی انجام دادهاند بدبین هستند. نوشته حاضر نیز با همین تفکر و نگاه درباره ثروت رضا شاه و نقش ذکاءالملک فروغی در تطهیر موسس سلسله پهلوی به نگارش درآمده است. کارشناسان موسسه مطالعات تاریخ معاصر متنی را در این باره نوشتهاند که در چند شماره از نظر شما میگذرد.
محمدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک که خود مسوولیت مهمی در تحکیم رژیم استبدادی پهلوی داشت، در شهریور ۱۳۲۰ تلاش کرد رضاخان به آرامی از مملکت خارج گردد و انتقال سلطنت به ولیعهد به سادگی برگزار شود و مجازاتی برای دیکتاتور انجام نگیرد. فراماسونری بودن فروغی عامل اصلی این رویه میتواند باشد، شاید نقشی را که شریفامامی در سال ۱۳۵۷ ه .ش میخواست بازی کند (او هم مثل فروغی استاد اعظم لژ فراماسونری بود) و موفق نشد با نقش فروغی در شهریور۱۳۲۰ه .ش قابل مقایسه باشد.
یکی از نمایندگان مجلس طی مقالهای در دوم مهر ۱۳۲۰ه . ش، مینویسد: «تلگراف رسیده از کرمان حاکی است که شاه سابق اول مهرماه با همراهان و کسان خود به شهر کرمان وارد و امروز از شهر کرمان به سمت بندرعباس حرکت و قرار است از آنجا به آمریکای جنوبی یا آرژانتین رهسپار گردند.» آیا این خبر مایه تاسف نیست که پیش از رسیدگی به موضوع جواهرات سلطنتی و قبل از تصفیه حسابهای بیست ساله مربوط به وزارت فرهنگ و پیشه و هنر، کشاورزی، شهرداری، غصب اموال و املاک و مستغلات و پیش از آن که به عرض و داد افراد و خانوادهها و حبس و شکنجه مظلومین، خفه کردن بیگناهان در گوشه زندانها در محکمه عدالت رسیدگی و احقاق حق شود شاه سابق که مملکت را این طور پریشان و بیچاره ساخته رهسپار اقصی بلاد خارجه شود؟ ضامن این همه خسارات و صدمات کیست؟ دیگری مینویسد: شاه سابق به کجا میرود؟ محاکمه مسببین بدبختی کشور چه میشود؟ و صدها و هزاران فریاد دیگر. اعمالی که رضاشاه و عمال او در بیست سال دیکتاتوری و خفقان عمومی انجام دادهاند در یک تاریخ کلی قابلتوضیح نیست. هر یک از نمونه اعمال محتاج بحث طولانی است. معالوصف لازم به یادآوری است که صحنهسازیها و عوامفریبیهای رضاشاه مدت مدیدی به طول نینجامید. وی با سرکوبی آزادیخواهان و دخالت در انتخابات مجلس شورای ملی و محروم ساختن مردم از انتخابات آزاد چهره واقعی خود را نشان داد و به تدریج به دیکتاتور قهاری مبدل شد که عقیده، حقوق، امنیت، مذهب، مال و آسایش عموم افراد ایرانی را ملعبه خود قرار داده با تصرف اموال و املاک مردم بزرگترین مالک ایران گردید و تمام چرخهای حیاتی کشور را در جهت منافع شخصی خود به حرکت درآورد و سراسر کشور را به زندان تاریکی مبدل ساخت که هر صدای مخالفی را خفه میکرد. مردم روشنفکر و دانا یا کنارهگیری نمودند یا در گوشههای زندان جان سپردند. فساد اخلاقی عجیبی در کشور پدیدار شد. رضاخان به این بنای بیمحتوایی که ساخته بود شب و روز رنگ و روغن میزد.
یکی از نویسندگان در پاسخ به کسانی که از خدمات رضاشاه سخن میگفتند طی سلسله مقالاتی با عنوان «رفع اشتباه یا دفاع از آزادی» نوشت: پس از خاتمه جنگ جهانی اول اوضاع دگرگون گردید و ایران رابطه جدیدی با همسایگان خود و دول دیگر شروع نمود، بهترین فرصت برای اصلاح و ترقی پیش آمد و مردم با حسننیت دور شاه سابق جمع شدند، زیرا طالب اصلاحات بودند اما هزار افسوس که او نفع شخصی خود را بر نفع مردم ترجیح داد و برای همیشه به مردم این کشور فهماند که دیکتاتوری بلای جامعه است، و باید حکومت به دست مردم باشد و فریب دیکتاتور را نباید خورد. مسلم است در این بیست سال کارهایی صورت گرفته است، اما آیا تصور میکنید اگر آن شاه سابق نبود این کارها صورت نمیگرفت؟ اوضاع بینالمللی بعد از جنگ نه فقط به کشور ما، بلکه به همه کشورهای کوچک فرصت ترقی و پیشرفت داد، هر کشوری به تناسب موقعیت و توانایی خود ترقی کرده است. اگر آن روز رضاخان به سلطنت برگزیده نمیشد تصور میکنید خدمت نظام وظیفه در ایران مستقر نمیشد؟ راههای شوسه ساخته نمیشد، بانک ملی تاسیس نمیشد؟ رادیو به این کشور نمیآمد؟ اختیار اسکناس به دست بانک شاهنشاهی باقی میماند؟ کاپیتولاسیون الغاء نمیگردید؟ آیا تصور میکنید اگر شاه سابق اجازه میداد وکلای مجلس آزاد باشند قوانینی که با شور حقیقی آنها میگذشت به مراتب بهتر از قوانین فعلی نمیشد؟ اگر میگذاشت صاحبمنصبان قشون نظر در اداره کردن قشون داشته باشند قشون به طرز بهتری اداره نمیشد؟ آیا افراد کارآزموده و فکور ملت ما نمیفهمیدند که بانک کشاورزی مفید است؟ اولین فکرشان این نمیشد که بایستی در کشور دانشگاه بزرگی باشد؟ به فکر نمیافتادند که راهها باید امن باشد؟ نمیدانستند که باید مدارس را زیاد نمود و محصل به اروپا فرستاد؟ اگر این اصلاحات در لوای حکومت ملی صورت میگرفت دارای اساسی هم میشد زیرا فکر نفع شخصی، دیگر در آن راه نمییافت. برای برنج انحصار درست نمیکردند که مثلا برنج در اصفهان و سایر جاها ممنوع شود برای پنبه و خیلی چیزهای دیگر به همین جهت انحصار نمیساختند. به خاطر شرکت حریربافی چالوس ابریشمهایی را که قبلا اجازه ورود داشته در انبار توقیف نمیکردند و بالاخره کامیونهای دولتی و شهرداری سنگکشی برای قصور شخصی نمیکردند.در دوره رضاخان مقداری کار صورت گرفت ولی چون نفع شخصی همیشه غلبه داشت فقط از لحاظ ظاهر فرق کرد بناهای بزرگ و عمارات قشنگ ساخته شد، اما اندیشه و فکر و ابتکار سد گردید عمارت شهربانی مجلل و آبرومند بود، اما برای کسب آسایش مردم به کار رفت، ارتش بزرگی ایجاد گردید اما ایمان و اعتقاد در آن ارتش نبود و بر زور و اجحاف استوار یافته بود و به همین جهت با سرعت پراکنده شد. آیا فکر میکنید تاسیس دانشگاه یا اداره ثبت اسناد و املاک و موسسات جدید فکر خود آن شخص بود؟ آن کسی که نمیدانست دانشگاه چیست؟! چگونه چنین فکری میداشت؟ این افکار از دیگران بود منتهی همه میخواستند همه چیز به نام یک نفر باشد و در مقابل آن یک نفر، کسی ابراز وجود نکند. از آن وقتی که همه چیز مخصوص یک نفر شد متصدیان امور دولت بر جان و مال و حیثیت مردم چیره شدند، احترام حقوق فردی از میان رفت، از مال یتیم و بیوهزن صرفنظر نشد، وجوه عمومی بیحساب و مواخذه صرف هوی و هوس آن فرد شد، نصف مردم تهران از تشنگی میسوختند تا بادمجانهای قصر فرح آبادتر و تازه بماند، و در حقیقت ارزش افراد از بادمجان کمتر شد.
ارسال نظر