تحقیقات ایران کنترا- 1

عکس: رونالد ریگان

براساس پرونده بازشده در آن سال‌ها، گروهی از نیروهای نظامی - امنیتی آمریکا محکوم شدند. اتهام و جرم آنها فروش اسلحه به ایران بود که منابع مالی آن نامشهود بود. این پرونده در ایران به نام مک فارلین مشهور است که هنوز درباره آن بحث می‌شود. گزارش حاضر بخشی از خاطرات «وان آر.کلاریچ» جاسوس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در همین حوزه است که در کتاب «جاسوسی برای تمام فصول» نقل شده و در تهران نیز توسط اسدالله امرایی ترجمه شده است. بدیهی است اطلاعات موجود در این کتاب نمی‌تواند همه حقیقت باشد و باید با احتیاط کامل با آن برخورد کرد.یکی از بچه‌های شوخ مرکز ضدخرابکاری سربه‌سر من گذاشت و گفت: «این دفعه دیگر واقعا گندش درآمد! ببینم خوشحال نیستی که دیگر در شعبه آمریکای لاتین نیستی؟» در پنجم اکتبر ۱۹۸۶ ساندینیست‌ها یک هواپیمای باری C-۱۲۳ را بر فراز نیکاراگوا سرنگون کردند که برای کنتراها اسلحه و مهمات می‌برد. تنها فرد زنده کسی بود به اسم «یوجین‌ هاسنفوس» که او را هم دستگیر کردند. هاسنفوس کاره‌ای نبود و فقط بسته‌های آماده پرتاب را از در باز هواپیما هل می‌داد. هاسنفوس گیج و منگ هراس خورده جلوی دوربین تلویزیون ظاهر شد و ساندینیست‌ها او را به نمایش گذاشتند. او به آنهایی که اسیرش کرده بودند گفت که فکر می‌کند برای سیا کار می‌کرده. اوراق و بارنامه‌های هواپیما آن را به «ساترن ارترانسپورت» (سات) وصل می‌کرد که سابقا در اختیار سیا قرار داشت.مطبوعات با دمشان گردو می‌شکستند و به خرج سازمان رونق بازار پیدا کردند. بلی جدا خوشحال بودم که این مشکل به من ارتباط پیدا نمی‌کرد. در واشنگتن کسی حیرت نکرد. دستگیری‌ هاسنفوس خبر تازه‌ای بود، اما تسلیح کنتراها را همه می‌دانستند و از برنامه نورث خبر داشتند و تمام سال نقل محافل‌شان بود. با این حال خیلی‌ها بر افروخته شدند، زیرا یک آمریکایی را گرفته بودند. یک ماه به انتخابات کنگره اوضاع خیلی‌ها را به هم ریخت. دموکرات‌های کنگره از «ادمیز» خواستند که وکیل مستقلی را مامور تحقیق کند تا روشن شود آیا در دوره تحریم تبصره بولاند ایالات‌متحده به کنتراها کمک کرده یا نه. اف‌بی‌آی و سازمان گمرگ آمریکا هم به تحقیق درباره دخالت سات پرداختند.یک ماه بعد گندکاری دیگری رو شد، این بار از سویی دیگر، یک مجله کوچک لبنانی به اسم «الشراع» گزارشی چاپ کرد که ایالات‌متحده به ایران اسلحه می‌فروخته است.خبر فروش اسلحه همه را حیرت‌زده کرد. مطبوعات و کنگره همه از آنچه به عنوان برخورد دوگانه و دورویی کاخ سفید و ریگان نامیده می‌شد، برآشفتند.دولت همه هم‌پیمانان خود را وادار می‌کرد به ایران اسلحه نفروشند به بقیه دنیا هم فشار می‌آورد، اما از این طرف خودش اسلحه می‌فروخت.درست از همین نقطه دولت در نبرد برای کسب اعتماد مردم واماند. جورج شولتز، وزیر امور خارجه اولین ضربه را زد و در برنامه «چهره ملت» گفت که او دخالتی در موضوع نداشته و ارسال اسلحه به ایران را تایید نکرده بودند.

طی چند جلسه توجیه و سخنرانی عمومی ریگان انکار کرد. این از جمله مواردی بود که مهارتش در سخنرانی به ضررش تمام شد. اگر هیات دولت موضع واحدی اتخاذ می‌کرد و ریگان می‌آمد و رو راست می‌گفت که می‌خواهد گروگان‌ها را آزاد کند و عملکرد دولت را تشریح می‌کرد، شاید با مخالفت‌هایی مواجه می‌شد، اما اوضاع اصلا شباهتی به آنچه پیش آمد پیدا نمی‌کرد.موضوع ایران و کنترا‌ها هر کدام در مطبوعات برای خود داستانی داشت. هر روز تیتر خبری تازه‌ای رو می‌شد و توضیحات ضدونقیض ریگان کسی را راضی نمی‌کرد. اشارات فراوانی به نیکسون و ماجرای واترگیت می‌شد. رییس‌جمهور به جای موضع دفاعی در موضع ضعف قرار گرفت.

کمیته‌های نظارت اطلاعاتی مجلس سنا و کنگره از کیسی خواستند برای ادای توضیحات به مجلس بیاید. تا این جای کار هیچ ارتباطی به من پیدا نمی‌کرد و کاری به کار مرکز ضدخرابکاری نداشت. تمام سازمان بسیج شد و اطلاعات لازم را سر هم کرد تا کسی را آماده کنند که در ۲۱ نوامبر در برابر کنگره اقرار کند.«باب گیتس» معاون اداره کل اطلاعات که سال گذشته بعد از بازنشستگی مک‌ ماهون، معاون سازمان شده بود، مسوول جمع‌کردن اطلاعات شد. خیلی از ما را خواستند که روز شنبه سرکار خود باشیم و برای آماده‌سازی توضیحات کیسی کار کنیم. حدس زدم که موضوع ارسال محموله موشک هاوک در نوامبر ۱۹۸۵ رو شود، به زنی که در زمان ریاست من در شعبه اروپا منشی‌ام بود، تلفن کردم. هنوز همان پست را داشت. از او پرسیدم آیا پرونده پیغام‌های کانال اختصاصی مرا نگه داشته است، گفت: بلی. خوشحال شدم زیرا آن پرونده مدرک خوبی برای آنچه اتفاق افتاده بود، به حساب می‌آمد.سند آوردن برای کارهای دیگران مساله جداگانه بود. آن اسناد نشان نمی‌داد که کیسی در کشور نبوده و همراه با آلن فایرز، رییس نیروی ویژه آمریکای لاتین با کنتراها ملاقات می‌کرد. اصلاحیه «بولاند» در اول اکتبر لغو شد و کیسی می‌خواست بداند که در دوره محدودیت‌های مالی مبارزان راه آزادی چه می‌کردند.ماموران اف‌بی‌آی ریخته بودند توی مقر سازمان و جا خوش کردند از همه بازجویی می‌کردند.با توجه به اینکه هیچ‌کس تصویر کاملی از ماجرا نداشت، کار گیتس خیلی سخت بود. تنها کسی که می‌توانست ماجرا را جفت و جور کند، اولیور نورث بود. اما نورث هم به حد کافی برای خودش دردسر داشت.از طرف شورای امنیت ملی قرار بود «جان پویند کستر» مشاور شماره یک نورث همزمان با کیسی در کمیته‌های منتخب سنا و کنگره توضیح دهد. همه می‌دانستند که تناقض بین حرف‌های کیسی و پویندکستر کار را خراب خواهد کرد.