صنعتزدایی و صنعتی کردن مجدد درخاورمیانه-۲
مقایسه توسعه صنعتی مصر، ترکیه و ایران
چارلز عیسوی، پژوهشگر تاریخ اقتصاد خاورمیانه، در کتاب ارزشمند خود با استناد به اطلاعات پرشماری که در اختیار داشته، توانسته است مقایسهای میان سطح توسعه صنعتی کشورهای خاورمیانه را برای خوانندگان ارائه دهد.
عکس: استخراج معادن توسط کارگران قبل از صنعتی شدن
چارلز عیسوی، پژوهشگر تاریخ اقتصاد خاورمیانه، در کتاب ارزشمند خود با استناد به اطلاعات پرشماری که در اختیار داشته، توانسته است مقایسهای میان سطح توسعه صنعتی کشورهای خاورمیانه را برای خوانندگان ارائه دهد. ترکیه، مصر و ایران ۳ کشور بزرگ خاورمیانه که این روزها نیز در بخشهای گوناگون رقابت دارند، در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نیز چنین رقابتی را تجربه میکردند. در گزارش حاضر، چارلز عیسوی نخستین کارخانههای صنعتی در رشتههای گوناگون را که در ایران، مصر و ترکیه پا گرفتند، معرفی میکند و مقایسهای نیز در این باره دارد که جذاب است.
پساز وقوع جنگجهانی اول و درهم شکستن جنگ استقلال صنعت قالی هر چند صادرات در اواخر دهه ۱۹۲۰ به وضع گذشته برگشت، اما از آن پس پیوسته رو به کاهش داشت. در ایران نیز سرمایهگذاری انگلیسی به میزانی اندک صورت پذیرفت و صادرات به سرعت از حدود ۰۰۰/۱۰۰ پوند در سال ۱۹۰۰ به یک میلیون پوند در سال ۱۹۱۴ رسید که کم و بیش یک هشتم کل صادرات ایران بود. قالیبافی در ایران بهتر از ترکیه دوام آورد و در اوایل دهه ۱۹۵۰ هنوز ۰۰۰/۱۳۰ نفر در آن اشتغال داشتند و صادرات که نزدیک به ۵۰۰۰ تن بود یک ششم صادرات غیرنفتی ایران را تشکیل میداد. صادرات گلیم از سوریه، مصر، تونس و مراکش نیز اهمیتی در خور توجه داشت و در آستانه جنگ جهانی اول ۱۱۰۰۰ نفر در الجزایر در کار بافتن قالی و پارچه قماش بودند. در لبنان صنایع دستی نساجی در سوق العرب، دیرالقمر و دیگر روستاها از دهه ۱۸۸۰ جانی دوباره یافت و به بازارهای «سوریه، اروپا و حتی آمریکا» کالا میفرستاد.
شاید نیاز به گفتن نداشته باشد که در همه این حرفهها و نیز دیگر حرفههای برجای مانده مزدها تا حد بسیار پایین کاهش داده شد یا در حدی پایین ثابت ماند. در دمشق در سال ۱۸۷۳ مزد متوسط یک پیشهور، «بنا بر چگونگی کارش، ۴۵ تا ۶۰ سنت در روز بود». در ترکیه رقم ۷ پیاستر در روز (۳۲ سنت) برای بافندگان رودس در سال ۱۸۵۱ و ۱۸۵۴ و ۱۲ پیاستر (۵۴ سنت) در سال ۱۸۵۸ گزارش شده است،در سال ۱۸۵۴ برای اسکندرون ۷ پیاستر و ۱۲ پیاستر در ۱۸۵۸، برای طرا بزون ۱۱ تا ۱۶ پیاستر در سال ۱۸۷۸، برای استانبول ۷ تا ۱۳ پیاستر در سال ۱۸۹۶ و ۹ تا ۱۸ پیاستر (۴۰ تا ۸۰ سنت) در سال ۱۹۰۶، در ارزنجان در سال ۱۸۸۶ مالکان یک کارگاه بافندگی نزدیک به ۲۰ پوند (۱۰۰ دلار) در سال و کارآموزان ۵ تا ۱۰ پوند درآمد داشتند. در صنعت قالیبافی در سال ۱۹۱۴ مزد متوسط ۲/۱ ۵ پیاستر بود، اما کارگران ماهر میتوانستند بیش از ۱۴ پیاستر درآمد داشته باشند. در قاهره در سال ۱۹۳۳ بافندگان و کفاشان ۶ تا ۸ پیاستر (۳۰ تا ۴۰ سنت) مزد میگرفتند و ارقام سال ۱۹۱۳ احتمالا اندکی بالاتر بود. در رشت، کمی پیش از جنگ جهانی اول بافندگان مرد ۱ونیم قران در روز (۱۵ سنت) و زنان ۱ قران و کودکان نیم قران میگرفتند، در کارخانههای ابریشمکشی مزد مردان۱ونیم تا ۳ قران و مزد زنان ۲/۱ تا ۴/۳ قران بود. در بغداد در سال ۱۸۷۰ بافندگان ۵ تا ۱۰ پیاستر (۲۳ تا ۴۶سنت) در روز و برخی از آنها کمی بیشتر، کفاشان ۳ تا ۷ پیاستر و سفالگران ۲ونیم تا ۷ پیاستر مزد داشتند.
صنعتی کردن مجدد
صنعتزدایی خاورمیانه- زوال صنایع دستی آن- جریانی کند بود، صنعتی کردن مجدد- پیدایش کارخانههای جدید - نیز چنین بود. نخستین کوشش پرتوان برای پایهگذاری صنعت جدید در دهه ۱۸۲۰ به هنگام فرمانروایی محمدعلی در مصر صورت پذیرفت. تا سال ۱۸۳۸ سرمایهگذاری در تاسیسات صنعتی به حدود ۱۲میلیون پوند و میزان اشتغال به حدود ۰۰۰/۳۰ نفر رسیده بود و این برای یک جمعیت ۴میلیونی رقمی چشمگیر بود. این صنایع دامنهای گسترده داشتند ازجمله پنبه، پشم، ابریشم و بافت کتان، رنگرزی، گدازفلز، تصفیه شکر، شیشهسازی، چرمسازی، کاغذسازی، مواد شیمیایی، اسلحه، مهمات و کشتیسازی، اما کارخانههای محمدعلی که بیشتر برای مقاصد نظامی طرح شده بودند، تنها در سایه توان فراوان و نظارت دائمی شخص او کار میکردند و دچار نارساییهای بسیار بودند که از آن جمله بود فقدان سوخت و مواد خام فلزی و فقدان کامل کارگر ماهر که سبب میشد نه تنها مهندسان و سرپرستان خارجی بلکه کارگران ماهر خارجی نیز به مصر آورده شوند. تولید عموما پایینتر از ظرفیت و ضایعات بسیار بود. افزون بر این، این کارخانهها تنها از آن روی دوام میآوردند که انحصارات از آنها حمایت میکردند. بدین سال، آنگاه که ارتش محمدعلی پس از شکست ۱۸۴۱ کوچک شد و او به ناچار پیمان ۱۸۳۸ بین انگلیس و ترکیه را به اجرا درآورد، صنایع به سرعت رو به زوال رفتند و در حکومت دو جانشین او یا برچیده شدند یا به فروش یا اجاره در دست بخش خصوصی افتادند. این را نیز باید افزود که محمدعلی با ایجاد رقابت مستقیم، جذب بخشی از پیشهوران در کارخانههای خود و واداشتن دیگران به بازگشت به روستاهاشان برای تامین نیروی کار در مزارع پنبه که سخت به آنها نیاز داشت، سهمی عمده در تباهی این پیشهوران داشت.
در ترکیه نیز کوششی همسان اما محدودتر برای تاسیس کارخانههای دولتی- چوب بری نساجی، چکمهدوزی،نورد ورقههای مس، اسلحهسازی، مهماتسازی، کارگاه تعمیر و یک کارخانه کشتیسازی کوچک- صورت پذیرفت که اینها نیز بیشتر برای مقاصد نظامی بود. این صنایع در اوج فعالیت خود ۵۰۰۰ نفر را در اشتغال داشتند، اما آنها نیز دچار عدم کارایی بودند و تا سال ۱۸۴۹ اغلب متروک گشته بودند. کوششهایی که در سالهای ۵۱-۱۸۵۰ در ایران، در دهه ۱۸۴۰ در تونس و در دهه ۱۸۸۰ در مراکش صورت پذیرفت از این هم محدودتر بود و همگی به شکست انجامید.
پس از آن وقفهای دراز پیش آمد و در نیمه دوم قرن نوزدهم خاورمیانه در صنعتی کردن از آمریکای لاتین یا خاور دور بسیار عقب افتاد. جدا از چند کارخانه تصفیه شکر که در دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ تاسیس شد، میتوان گفت که هیچ صنعتی تا پایان قرن نوزدهم در مصر پا نگرفت و پس از آن چند کارخانه نساجی، سیمانسازی، سیگارسازی، فرآوردن مواد غذایی و دیگر واحدهای تولیدی با سرمایه خارجی یا خصوصی ساخته شد.
در سال ۱۹۱۶ در حدود ۳۰ تا ۳۵ هزارنفر در کارخانههای جدید مشغول کار بودند.
در ایران طرحهای بلندپروازانه یک شرکت بلژیکی در دهه ۱۸۹۰ برای برپایی کارخانههای تصفیه شکر و شیشهسازی و تشکیلات گازرسانی با شکست کامل روبهرو شد و نیز چنین بود کوششهای بسیاری از سرمایهداران ایرانی در تاسیس کارخانههای نساجی، کبریت سازی، کاغذسازی، چینیسازی و دیگر کارخانهها. در سال ۱۹۱۳ کمتر از ۲۰۰۰ نفر در کارخانههای جدید اشتغال داشتند.
ترکیه نیز، بهرغم وضع مساعدتر، پیشرفتی اندک داشت. در سال ۱۸۶۳، یک پروسی از استانبول چنین گزارش میداد: «اگر بخواهیم دقیق سخن بگوییم تنها یک شاخه از صنعت از مرز صنایع دستی فراتر رفته و آن کارخانه آرد است. شش آسیای بخاری وجود دارد... » و در سال ۱۸۷۲ یک گزارش انگلیسی در مورد صنعت نساجی چنین میگفت: «هیچ افزایش فراروندهای در تولید این کارخانههای ترکیه به چشم نمیخورد، خانواده سلطنتی چند کارخانه ریسندگی و بافندگی پارچههای نخی، ابریشمی و پشمی را مالک است و چند کارخانه کوچک نیز متعلق به بخشخصوصی است. میزان تولید ناچیز است، اما پس از پیشرفت کند اولیه در دهه ۱۸۷۰، خارجیان و اعضای اقلیتها (یونانیان، ارمنیان و به میزانی کمتر یهودیان) رفتهرفته توجهی فزآینده به صنعتیکردن نشان دادند و یک کارخانه نساجی و کارخانه تولید روغننباتی در مناطق پنبهخیز ازمیر و ادنه آغاز به کار کرد. صنایع دیگر -فرآوردن مواد خوراکی، کاغذ، چوب، سرامیک و...- در استانبول و دیگر شهرها رشد کرد و ابریشمکشی تجاری گسترش یافت. پس از انقلاب ۱۹۰۸، حکومت به تشویق بیشتر صنعت پرداخت که از آن جمله بود معافیت ماشینآلات از پرداخت حقوق گمرکی، اما یک سرشماری ناقص در سال ۱۹۱۳ که دو مرکز عمده استانبول و ازمیر را در بر میگرفت، نشان داد که تنها ۱۷۰۰۰ کارگر در کارخانههایی که با نیروی (بخار) کار میکردند، اشتغال داشتند. در سوریه تنها چند کارخانه ابریشمکشی و فرآوردن توتون وجود داشت و در عراق، عربستان و سودان هیچ کارخانهای نبود، اما در فلسطین چند کارخانه و کارگاه متعلق به یهودیان فعالیت داشت.
پیشرفت شمال آفریقا باز هم کمتر بود، در الجزایر، در آستانه جنگ جهانی اول، گذشته از کارخانههای شرابسازی، برخی آسیاهای جدید، کارخانههای فرآوردن توتون و کارخانههای تولید کنسروماهی وجود داشت. در تونس چهار کارخانه مجهز به نیروی بخار برای کشیدن روغنزیتون و نیز چندین واحد کوچکتر، چند آسیا و کارخانههای نان ماشینی، مصالح ساختمانی و کنسروسازی وجود داشت. در مراکش چند آسیای جدید و چند کارخانه کنسروسازی تاسیس شده بود. همه این کارخانهها از آن اروپاییان بود.
استخراج معدن سریعتر از تولید کارخانهای توسعه یافت و معادن زغالسنگ، سرب، بوراسیت و کرم در ترکیه، نفت و مواد دیگر در ایران، فسفات و منگنز در مصر و فسفات، آهن، زغالسنگ، روی و سرب در شمال آفریقا را شامل میشد. در این بخش هم تمامی سرمایه به کار رفته و نیز تکنیسینها و مدیران خارجی بودند.
دلایل عمده بر این فقدان توسعه صنعتی همانهایی بود که در بیشتر نقاط جهان، جدا از اروپا و آمریکای شمالی به چشم میخورد: نه بازار جاذبهای داشت و نه عرضه مواد اولیه، بنابراین سودآورتر این بود که کالاهای ساخته شده از خارج آورده شود و در داخل این کشورها تولید نشود، افزون بر این، گرایش تقاضا از کالاهای داخلی به سوی کالاهای خارجی تغییر مییافت. حکومتها یا بیاعتنا بودند یا ناتوان.
و اما بازارها، جمعیت به نسبت اندک بود، ترکیه حدود ۱۵میلیون در ۱۹۱۴، مصر ۱۲میلیون و ایران نزدیک به ۱۰میلیون و دیگر کشورها کمتر از اینها جمعیت داشتند.
درآمدهای سرانه پایین بود و به سبب شکست در بالا بردن بارآوری کشاورزی پایین مانده بود -در مصر و ترکیه حدود ۵۰دلار و در اغلب کشورهای دیگر بسیار کمتر از این. توزیع درآمد نیز ناموزون بود و این سبب میشد که توده جمعیت قدرت خرید کمی داشته باشد.
بازارها هم در برابر رقابت خارجی حمایت نمیشدند. افزون بر این، بر این نکته باز باید تاکید کرد که درست برخلاف ژاپنیها که روشهای اروپا را گرفتند و در همان حال الگوهای سنتی مصرف خود را نگاه داشتند، طبقات بالا و متوسط در خاورمیانه، سر از پا نشناخته به پوشاکهای غربی و خانههای سبک غرب روی آوردند، بیآنکه روشهای تولید اروپایی را بیاموزند. این تغییر گرایش تقاضا پیش از هر چیز بر صنایع دستی تاثیر نهاد که به تدریج بازار خود برای کفشهای قدیمی، سربند، لباس، پوشش پنجره و دیگر کالاها را از دست داد، اما رواج کالاهای اروپایی بدین معنی نیز بود که کالاهای کارخانهای خارجی همواره بر کالاهای کارخانهای داخلی که کیفیتی مطلوب نداشتند برتر شمرده میشد. همه آن کسان که نخست دست به کار صنعت شدند از این وضع شکوه داشتند.
درباره مواد اولیه باید گفت که سوخت کمیاب بود، تنها در ترکیه زغالسنگ به فراوانی استخراج میشد و تا اواخر دهه ۱۹۲۰ تنها در دمشق نیروی هیدروالکتریک وجود داشت، صنعت نفت در آستانه جنگ جهانی اول آغاز شد و تا جنگ جهانی دوم خاورمیانه بخش عمده نفت خود را صادر میکرد. جدا از پنبه، مواد خام کمیاب بود. تنها چند ماده کانی استخراج میشد، چوب گرانقیمت بود و تولیدات کشاورزی نه کیفیتی چنان که باید داشت، مانند پشم و پوست و نه کمیت و درجهبندی آن قابل اعتماد بود، مانند میوه و سبزی. جدا از مناطق ساحلی و مصر که از کشتیرانی نیل و راهآهنی ممتاز برخوردار بود، حملونقل کند و پرهزینه بود. در ایران، یک هیات تجاری مامور از سوی شرکت هند بریتانیا در سال ۱۹۰۵ چنین گزارش داد: «هزینه حملونقل مانعی بازدارنده است و در حالحاضر هیچ دستگاه سنگینی را نمیتوان (به تهران) برد.» در ترکیه نیز وضع بهتر نبود، تا آنگاه که راهآهن در آغاز قرن بیستم به درون کشور راه یافت. در مصر نیروی کار ارزان و سر به راه بود. در آستانه جنگ جهانی اول یک کارگر غیرماهر روزانه ۵ تا ۷ پیاستر (۲۵ تا ۳۵ سنت)، یک استاد کار ۱۷ تا ۱۸ پیاستر و یک راننده لکوموتیو ۱۷ تا ۲۰ پیاستر مزد میگرفتند، اما در ایران، به گفته همان هیات نیروی کار «هرچند ارزان (اما گرانتر از هند) است، لیکن بدون کارآیی و چنان بیانضباط است که به تصور نمیآید.» در این دو کشور کارگر ماهر کمیاب و اغلب خارجی، ایتالیایی یا یونانی، بود. در ترکیه به سبب وجود اقلیتها، مهارت فراوانتر و مزدها نیز به گونهای نمایان بالاتر بود، سرشماری صنعتی سال ۱۹۱۳ نشان میداد که مزد متوسط حدود ۱۲ پیاستر در روز (۵۵ سنت) بود، همچنین در تمامی منطقه، هیچ سرپرست، مهندس و مدیر وجود نداشت و میبایست با حقوقهای گزاف از خارج وارد میشد که اغلب ایشان هم یا تمایلی به انتقال مهارتهای خود به دستیاران محلی نداشتند یا در این کار موفق نشدند. سرمایه محلی کمیاب بود و سرمایهداران، نه بیهیچ دلیل، هراس داشتند از اینکه در فعالیتهای وسیع و درازمدت درگیر شوند، راههای دیگر مانند تجارت، وامدادن پول یا کشاورزی امنتر بود و بهرهدهی کمتری هم نداشت. تنها برآورد موجود درباره مصر است که در آنجا در سالهای ۱۳-۱۹۰۴ سرمایهگذاری در صنعت به طور متوسط ۱۴درصد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص و ۲درصد محصول ناخالص داخلی بود. به یقین میتوان گفت که این ارقام بیشترین حد برای مصر را نشان میدهند و بالاتر از ارقام مشابه برای دیگر کشورهای منطقهاند. سرمایه خارجی هم بیشتر به زمینههایی چون وام به حکومت، راهآهن، خدمات عمومی یا معادن روی آورد و نه به تولید کارخانهای. اعتبار صنعتی به ندرت داده میشد، زیرا بانکها بیشتر در زمینه تجارت و رهن فعالیت میکردند. سرانجام، در این میان مسوولیت زیادی بر دوش حکومتها است که فاسد، بیکفایت و کارشکن بودند. این حکومتها تحت سلطه دیوانیان، نظامیان و گهگاه بزرگ مالکانی بودند که بیش از آنچه نگران توسعه کشور باشند دلبسته درگیریهای مالی خود بودند. اینان، همچنین یکسره بیخبر از اقتصاد بودند و سیاستی اقتصادی هم اگر داشتند، نوعی اقتصاد آزاد بود که جایی برای حمایت و تشویق صنایع داخلی نداشت.
در این کار مشوق اینان جدا از افراد ذینفع، خارجیان «خیرخواهی» بودند که در گوش اهالی خاورمیانه میخواندند که این منطقه برای کشاورزی مناسب است و بس. در سال ۱۸۷۳، آرمین وامبری، شرقشناس پرآوازه نوشت که آن روحیه همسازی و سختکوشی که وجود کارخانههای اروپایی را ممکن ساخته «هرگز در میان مسلمانان آسیا قابل تصور نبوده و نخواهد بود.» چند سال پیش از آن یاکوب پولاک ایراندوست، چندین دلیل موجه از کمبود نیروی کار، دشواری حملونقل، فساد و بیکفایتی در کارهای دولتی عرضه میکند تا بگوید که چرا «یک صنعت کارخانهای که بیهیچ مقدمه به ایران وارد شود کاری از پیش نخواهد برد.»
ارسال نظر