تاریخ ونزوئلا- از طلای اسپانیایی به طلای سیاه -۵
نفتیها مثل اسپانیاییها
گشایشی که دومین رونق نفتی به وجود آورد چندان دوامی نیاورد. چندین عامل- اثرات صرفهجویی انرژی در کشورهای صنعتی؛ جایگزینی زغالسنگ، نیروی هستهای و گاز طبیعی به جای نفت؛ ورود صادرکنندگان جدید مثل مکزیک، نروژ و انگلستان به بازار جهانی نفت و رکود طولانی مدت در کشورهای صنعتی تقاضا برای نفت را کاهش داد.
مترجم: جعفر خیرخواهان
گشایشی که دومین رونق نفتی به وجود آورد چندان دوامی نیاورد. چندین عامل- اثرات صرفهجویی انرژی در کشورهای صنعتی؛ جایگزینی زغالسنگ، نیروی هستهای و گاز طبیعی به جای نفت؛ ورود صادرکنندگان جدید مثل مکزیک، نروژ و انگلستان به بازار جهانی نفت و رکود طولانی مدت در کشورهای صنعتی تقاضا برای نفت را کاهش داد. به علت نقش نوظهور کشورهای اوپک در مقام عرضهکننده پسماند برای بازار جهانی، کاهش تقاضا به کشورهای اوپک ضربه سختتری وارد کرد تا به سایر تولیدکنندگان مهم نفت؛ سهم اوپک از تولید جهانی نفت از ۵۴درصد در ۱۹۷۳ به ۳۲درصد در دهه بعدتر رسید.
وضعیت زمانی بحرانی شد که قیمت نفت از ۳۲دلار در بشکه در ۱۹۸۱ به تقریبا ۱۳دلار در ۱۹۸۶ رسید (جدول الف.۱). در ۱۹۸۱، تراز حساب جاری شدیدا رو به وخامت صادرکنندگان نفت دارای سرمایه ناکافی به کسری کل ۶۸/۵میلیارد دلاری رسید. در هر کشور از سرعت رشد اقتصاد غیرنفتی کاسته میشد، اشتغال و دستمزدها سقوط میکرد، ظرفیت مازاد افزایش مییافت و فرار سرمایه سرعت میگرفت. در همین اثنا، فشارهای تورمی و بازپرداخت بدهیها زیاد میشد در حالی که قیمت نفت پایین میرفت. در همه موارد، به جز الجزایر، رشد اقتصاد به کلی متوقف شد.
دامنه این سقوط اقتصادی حیرتآور است. بین ۱۹۸۱ و ۱۹۸۶، کل صادرات نفتی کشورهای صادرکننده نفت ۴/۳۹درصد کاهش یافت و درآمدهای دولت کاهش یافته یا ثابت ماند. بین ۱۹۸۰ و ۱۹۸۶، درآمد نفت ونزوئلا ۵/۶۴درصد و درآمد نفت اندونزی ۱/۷۶درصد نسبت به قیمتهای واقعی کاهش یافت. کاهش درآمد نفت پیامدهایی آنی بر مخارج دولت به ویژه در اندونزی، نیجریه و ونزوئلا داشت. با این که مهار مخارج اکثر دولتها (به استثنای مکزیک و نیجریه) را قادر ساخت که تورم را تا حدی کنترل کنند، همچنین باعث افزایش بیسابقه بدهی خارجی شد که در همه کشورها به ویژه مکزیک، نیجریه و ونزوئلا به رکود بالایی رسید. در ۱۹۸۸، نسبت بهره بدهی به صادرات، در گروه صادرکنندگان نفتی دارای سرمایه ناکافی، تقریبا به اوج ۳۹درصد رسید آن هم در مقایسه با همین نسبت در تمام کشورهای در حال توسعه که تقریبا ۲۰درصد بود. در ۱۹۸۷، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی به اوج وحشتآور ۳/۶۵درصد در ونزوئلا و ۸/۱۱۲درصد در نیجریه رسید. شاید حیرتآورترین موردهای اندونزی، ونزوئلا و نیجریه باشند که با این که تولید ناخالص داخلی کل تمام کشورهای در حال توسعه تقریبا ۱۴درصد بین ۱۹۸۱ و ۱۹۸۶ رشد کرد، تولید ناخالص داخلی این سه کشور طی همان دوره بین ۲۰ تا ۵۰درصد کاهش یافت.
اثر چرخدندهای ناگهانی بین فراوانی و رکود عمیقا بر دولتهای نفتی تاثیر گذاشت. درست است که بسیاری از صادرکنندگان نفت توانستند از قدرت اقتصادی تازهیابشان استفاده کنند تا صنایع نفتشان را ملی کنند یا درجه کنترل ملی بر نفت را از طریق مذاکره مجدد یا توافقات مشارکتی گسترش دهند، اما گسترش دولت مشکلگشای نارضایتیها نبود. ناتوانی در مدیریت سرمایهگذاریهای بزرگ مقیاس و توزیع گسترده در اقتصادهایی غیرقابلپیشبینی، همراه با سرخوردگی مردمی از عملکرد دولت، به بحرانها دامن زد. در هر کشوری، جابهجایی از ذهنیت رونق به ریاضتکشی به لحاظ سیاسی ناگوار بود و به تغییر حکومتها یا تحولات سیاسی مهم منجر شد. جهت حرکت قابلپیشبینی نبود: انقلاب در ایران، آزادسازی سیاسی در مکزیک، کودتای نظامی در نیجریه، تهدید جنگ داخلی در الجزایر و بحران دموکراسی در ونزوئلا. تنها استثنا اندونزی بود که ظاهرا باثباتتر از همتایان خود بود (استثنایی که در فصل نهم بررسی خواهد شد.) با وجود این تفاوتها، واضح است که رونق نفتی به الگوی مشترک اضمحلال اقتصادی و تباهی سیاسی منجر شد.
گردشی علمی در اسپانیای قرن شانزدهم
بهرغم اوصاف بیماری هلندی، تبیین این بروندادهای مشترک به راحتی واضح نیست، اما تحلیل تاریخی تطبیقی میتواند سرنخهای مهمی ارائه دهد. فقط یک رونق در تاریخ- که ناشی از کشف طلا و نقره در قاره آمریکا بود - از حیث اندازه با ثروت سرشار نفتی ۱۹۷۳ و ۱۹۸۰ برابری میکند. دقیقا همانطور که بازتوزیع ثروت نفت نشانه دگرگونی دائمی در پویایی نظام سرمایهداری بینالملل بود، به همین منوال خزاین صادرشده به اسپانیا ماهیت قدرت سیاسی و اقتصادی بینالملل را در قرن شانزدهم تغییر داد. تصاحب شمشهای طلا و نقره آمریکا تماشاییترین نوع انباشت سرمایه تا آن تاریخ بود که به نظر آدام اسمیت، نظام مرکانتیلیستی را «تا آن درجه از شکوه و عظمت ارتقا داد که در غیر این صورت هرگز نمیتوانست به گونه دیگر به دست آید» (اسمیت [۱۷۷۶] ۱۹۳۷، ۵۹۱) جان مینارد کینز نوشت: «سرمایهداری مدرن در این سالهای طلایی متولد شد» (۱۹۳۰، ۱۵۹-۱۶۳).
البته تفاوتهای عمیق بین اسپانیای قرن شانزدهم و صادرکنندگان امروزی نفت وجود دارد. یکی اینکه سقوط درازمدت اسپانیا در پایان عصر هابسبورگ که بسیار تاثرآور بود، به هیچ وجه امری مفروض برای صادرکنندگان کنونی نفت نیست. بهعلاوه، این موارد در برهههای تاریخی و در کالاهای متفاوتی اتفاق افتاده است. اسپانیا در نظام بینالمللی دولتی مسلط بود، در حالی که صادرکنندگان نفت در حاشیه هستند.
ارسال نظر