تاریخ تجارت -بلوای نان و قحطی به قلم میرزا عبدالجواد اخوت-۶
باران آمد، نان ارزان شد
پس از این اعلان هیجانی در مردم پیدا شد و از طرفی هم حکومت مامور گذاشته بود سر اعیان و تجار و اعانه میخواست، مردم خیال کردند حکومت که به زور از ما اعانه میگیرد و خودش به کلی نوش جان میکند و باز هم فقرا از گرسنگی جان میدهند، پس بهتر است که ما هم رویه لبنانیها را تعقیب نماییم که اعانهای که میدهیم صرف فقرا واقعا بشود و هم حکومت نتواند به زور از ماها به اسم اعانه پول بگیرد. خلاصه کمکم در اغلب از محلات شرکت خیریه تاسیس و به فقرا خیلی اعانت شد. یعنی بعضی محلات هر نفری را دو سیر و نیم، بعضی محلات پنج سیر نان مجانا با بلیت به نظم و ترتیب به فقرا میدهند. بعضی از محلات که با همتتر بودهاند، یک فقره نان مجانی به فقرا میدهند و یک فقره هم نان ارزان قیمت به متوسطین همان محل، آن را هم باز به بلیت و نظم میرسانند. یعنی یک باب دکان خبازی دائر کردهاند و گفتهاند نان را چارک یک قران مثلا بفروشد و آنچه تفاوت قیمت پیدا کرد، شرکت خیریه بدهد.
باری وقتی این شرکتها دایر شد و به ضعفا و فقرا و زیردستان ترحم کردند، خداوند هم ترحم فرمود و روز پنجشنبه پنجم این ماه بود که گویا مطابق با اوائل برج جدی با شدت شروع به برف باریدن نمود و تقریبا بیستوچهار ساعت لاینقطع میبارید. برف خیلی مفصلی آمد که چندین سال بود برف به این مفصلی نیامده بود. بعد از این برف کمکم قیمت جنس تنزل کرد.
یعنی اشخاصی که خیال میکردند امثالهم به واسطه خشکسالی حاصل نمیشود و احتیاطا جنسهای خودشان را نمیفروختند، امروز گندم را خرواری شصتوپنج تومان میفروشند و خیلی هم فراوان است. به علاوه روز دوازدهم همین ماه، دکانهای خبازی باز شدند و منبرها را فرش کرده، چراغانی کردند و از روز بعد تمام منبرها خیلی زیاد نان پیدا کرد، به حدی که نان امروز برای فردا باقی میماند. خیلی خیلی اسباب خوشوقتی و امیدواری شده چارک هشت عباسی هم امروز خبازها میفروختند. باز هم رعیتها از دهات نان پخته، شهر میآورند و بحمدا... خیلیخیلی نان فراوان و خوب است. جو را هم خرواری پنجاه تومان و نان جو را چارکی یک قران و پنج شاهی میفروشند و فراوان هم هست. بحمدا.... این مدت را بنده یا در خانه با ساج نان پخته، یا آن همه آرد دادهام دکان خبازی، همان آرد را نان کرده و گرفتهام هنوز هم آرد خودمان را به خباز میدهیم، نان پخته میگیریم. با وجود این سختی، به بنده چندان سخت نگذشت. یعنی بحمدا... تا امروز هر روزه نان گندم به حد مکفی خوردهایم و گرسنه نماندهایم. امید است بعدها هم خداوند ترحم فرماید و بتوانم اهل و عیال را سیر نمایم. انشاءا....
به تاریخ یوم سهشنبه هشتم شهر ربیعالثانی یکهزاروسیصد و سیوشش
چندی بعد از برف آمدن قیمت اجناس خیلی تنزل کرد و فوقالعاده هم فراوان بود. گندم را خرواری پنجاه تومان میفروختند، ولی چون که دیگر بارندگی نشد، بهانه به دست محتکرین بیانصاف افتاد و دو مرتبه قیمت جنس را ترقی دادهاند. باز نانواها بعضی بسته، بعضی هم که باز هستند نانهای خیلی وسط مخلوط با جو و هزار چیز دیگر پخته، چارکی سی شاهی میفروشند. در صورتی که هفته گذشته نان گندم خالص بسیار خوب از چارکی یک قران و هفت شاهی میفروختند. قیمت نان پخته چارکی دو سه شاهی گران شده ولی گندم بیش از اینها ترقی کرد. یعنی پنجاه تومان به هشتاد تومان رسیده. از طرفی هم قدغن کردهاند دهاتیها نان به شهر بیاورند. خلاصه مردم دو مرتبه گرفتار عذاب و صدمه گردیدهاند. خداوند خودش ترحم به اشخاص معیل و فقیر نماید.
اجناس دیگر هم تابع گندم است. وقتی گندم ارزان و فراوان بود، آنها هم فراوان بودند و بالنسبه ارزان. ولی حالا دو مرتبه کمیاب و گران است. مثلا برنج صدری یک من شانزده قران، برنج شهری یک من سیزده الی چهارده قران بود، حالا باز صدری دو تومان، شهری هفده قران. گوشت چارکی سه قران، روغن چارکی هفت قران و نیم و قس علیهذا. تمام لوازمات زندگی گران، اگرچه معروف است که پول ارزان و فراوان است، ولی برای بنده آن هم گران و نایاب است. اغلب روزها عایدات قبل از ظهر و بعدازظهر محکمه صفر است و در مقابل مخارج زیاد، با کمال امساک و صرفهجویی پانزده قران الی دوازده قران است. خداوند ترحم نماید، کما آنکه تا به حال ترحم فرموده است.
حال سیاسی ایران در این ایام
اما حال سیاسی ایران: چندی قبل کابینه با عینالدوله شد که معروف است به طرفداری انگلیسها. وقتی این خبر به شهرهای ایران رسید اغلب شکایت نمودند، من جمله جنگلیها که رسما سرپیچیده و خطه گیلان را خود جنگلیها اداره کردند و تلگرافی هم به طهران نمودند که چون شاهزاده عینالدوله رییس کابینه است و ماها رضایت نداریم او رییسالوزراء باشد، ابدا اوامر دولت را نمیپذیریم و جدا مخالف با کابینه عینالدوله هستیم و اگر هم از طرف این کابینه، حاکمی یا رییس ادارهای تعیین شود، ماها او را به رسمیت نمیشناسیم، تا وقتی که رییسالوزراء از اعضای صالح و به عبارت اخرا از دموکراتها تعیین شود، آن وقت اطاعت دولت را خواهیم نمود. خلاصه بعد از این گفتوگو، عینالدوله کناره گرفت و چند فقره استعفاء داد و شاه استعفای او را قبول نکرد و تقریبا دو سه هفته کابینه در بحران بود و تکلیف نامعلوم بود. تا آنکه از طرف کمیته دموکراتهای طهران عریضهای به شاه عرض کردند و سه چهارم نفر را هم مامور بردن آن عریضه نمودن، که هم عریضه را به حضور شاه برسانند و هم شفاها وخامت بحران و وخامت کابینه عینالدوله را به شاه خاطرنشان نمایند. از طرفی هم روزنامههایی که طرفدار دموکراتها هستند، همه بالاتفاق نوشتند که باید رییسالوزراء از اعضای صالح حزب دموکرات باشد یا آن همه عواقب وخیمی را باید انتظار کشید.
ارسال نظر