تاریخ صنعت -جاسوسی صنعتی- بخش پایانی
جاسوسها نقشه زیر دریایی را فروختند
او یک سینی طلا سفارش کرده بود تا کسانی که به ملاقات او میروند کارت ویزیت خود را در آن بگذارند در کف سینی جمله زیر حک شده بود: «سربازیل زاخارف نیرنگ نمیخورد» و در موقع گذاردن کارت ویزیت ملاقاتکننده طبعا آن جمله را میخواند. در آن زمان ناسیونالیسم مانند امروز متداول نبوده و کار کردن برای کشورهای دیگر حتی در امور تحقیقات نظامی باعث تعجب نبود. دفاتر خصوصی اختراعات در آمریکا برای آلمان و در آلمان برای انگلیسها کار میکردند و باز اینجا بود که جاسوسی صنعتی و نظامی به هم بافته شد.با پیشرفت تکنیک نظامی همبستگی جاسوسی نظامی و صنعتی نیز بیشتر شد. جنگ اول جهانی باعث شدت آن همبستگی گردید که در بخش دیگر کتاب مفصلا از آن صحبت خواهیم کرد. اتفاقی که ذیلا تعریف میکنم، گویا از رمان «بیستهزار فرسنگ زیرآب» ژول ورن اقتباس شده- یک شورشی ایرلندی به نام هولاند زیردریایی کوچک که معروف شده بود به جیبی اختراع کرد که مایل بود از آن در جنگ با انگلستان استفاده کند، مثل کاپیتن غوی ژولورن- اولیای امور نظامی آمریکا این زیردریایی را پذیرفتند و قرار شد جزو نیروی دریایی آمریکا وارد خدمت گردد و به همان نام مخترع هولاند نامیده شود.اسحق رایس، وکیل دعاوی آمریکایی که دفتر خصوصی اختراعات نیز داشت، سند اختراع هولاند را خرید و برای تهیه طرح آن سرمایهگذاری کرد و شرکتی برای اجرای آن طرح و ساختمان آن نوع زیردریایی تاسیس کرد و بلافاصله با کمپانی ویکرز انگلستان قرارداد فروش بست و به این ترتیب زیردریایی که به منظور جنگیدن با انگلیس اختراع و ساخته شده بود، در خدمت خود انگلستان قرار گرفت. و از سال ۱۹۰۱ تقریبا در تمام جهان به ساختن زیردریاییهایی از نوع هولاند دست زدند که این عمل دولت آمریکا را وادار کرد دوباره کمیته تحقیق تعیین نماید که بفهمند اسرار ساختمان زیردریایی به چه نحو به خارج درز کرده و معلوم شد که نقشههای زیردریایی فروخته شده بوده به آلمان؛ زیرا در جنگ اول ۱۹۱۸-۱۹۱۴ که به خاطر آن زیردریایی نزدیک بود آلمان فاتح گردد، زیردریاییهای نوع ایرلندی شرکت داشتند.تهدیدهای زیردریایی آلمان را نویسنده معروف سرآرتور کونان دویل، نویسنده داستانهای پلیسی معروف شرلوک هلمز دوسال قبل از جنگ اول تحت عنوان «خطر» نوشت و خطرات ناشی از زیردریاییها را در کتاب خود منعکس کرد، ولی کسی باورش نشد و تصور کردند از قبیل همان رمانهای فانتزی پلیسی است.نقشهها که از انگلیسیها و آمریکاییها سرقت شده بود، از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۱۴ در تمام جهان در جریان فروش بودند و بهای آنها در تنزل بود. ژاپنیها از این تنزل بهای آنها استفاده کردند؛ مثل اینکه هیچکس نه در شرکت ویکرز نه در شرکت الکتریک بوت کمپانی درباره نظریه کروپ راجع به امنیت صنعتی چیزی نشنیده بود.اما ژولورن کتابی نوشت به نام «نظر به پرچم» و در آن کتاب ایده زیردریایی جیبی را با ایدههای فانتزی آن زمان موشک و بمب اتمی یکجا همه را جا داد. یک مخترع نیمهدیوانه خود را قهرمان آن کتاب فرض کرد و طبق اصل معروف «فقط به پولدارها باید اعتماد کرد» علیه ژولورن اقامه دعوی کرد. مدارکی که آن نیمهدیوانه ضمیمه دادخواست نموده بود، تمام مدارکی بودند که آن زمان تمام جهان از آن مطلع بود. این واقع یکی از نمونههای برجسته برخورد حقیقت با فانتزی است.
پس از ژولورن نویسندگان فرانسوی دیگری هم رمانهای علمی فانتزی نوشتند مانند: پل - د - ایوآ، ژیفار و روبیدا که از مدارک زیردریایی جیبی الهام گرفته و رمانهای جالب و درخشانی نوشتند.د-ایوآ کتاب «راهزن دریایی تریپلکس» و روبیدا کتاب «جنگ جهنمی». نقشههایی که در رمان مذکور روبیدا چاپ شده، به قدری دقیق و روشن هستند که حتی امروز از روی آنها میتوانند زیردریایی جیبی بسازند و برای سال ۱۹۱۱ آن نقشهها اعجابانگیز بودند؛ مثل اینکه جاسوسان اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم علاقهای به هواپیمایی نداشتند و شاید فرض میکردند آن هم جزو فانتزی است.ولس نویسنده معروف انگلیسی در کتاب «جنگ در هوا» راجع به ناپدید شدن اسرارآمیز مخترعین وسایل پرواز سنگینتر از هوا صحبت میکند. گویا در آن کتاب بیشتر از تخیلات فانتزی استفاده کرده تا منابع اطلاعاتی.
چندی قبل از شروع جنگ اول جهانی ماموران ضداطلاعات فرانسه به رد یک آژانس جاسوسی صنعتی برخوردند که به وسیله شخصی به نام پطرسن اداره میشد و پایگاه ارسال اخبار آن آژانس اول کشور نروژ بعد بلژیک و بعد سوئیس بود. کار آن آژانس جستوجوی محل ساختمان کشتیهای انگلیسی و استخدام مامور مخفی بوده است. دو سه نفر از آنها بازداشت شدند به نام هنریک گروس و زن و شوهری به نام شردر. شردر به سه سال زندان محکوم شد. درباره زن او قضات اظهارنظر کردند که تعقیب جزایی یک زن خارج از نزاکت است. زمان خوب قدیم چنین بود. شاید اگر جاسوسی نظامی بود، رفتار دادگاه غیر از آن میشد. شک دارم که امروزه دادگاهها نسبت به جاسوسان صنعتی چنین روحیه جوانمردانه نشان دهند.کارهای دستگاه جاسوسی صنعتی پطرسن بیشباهت به کارهای شرلوک هلمز نبود. برای جلوگیری از طول کلام از تعریف و مقایسه کارهای آن دو صرفنظر میکنم. اگر ما نتوانیم تراستهایی را که اختراعاتی را به زیان خود دانسته و قصدا نابود میکنند به محاکمه دعوت کنیم، میتوانیم اطلاع دهیم که در روسیه قبل از انقلاب ادارهای وجود داشت و زیر نظر شخص تزار بود که اختراعات خطرناک را نابود میکرد. وقتی پروفسور فیلیوف انتقال امواج ضربه انفجار را با رادیو اختراع کرد، در سال ۱۹۰۳ او را در آزمایشگاهش مرده یافتند و طبق دستور مخصوص نیکلای دوم آخرین پادشاه روسیه مدارک و آزمایشگاه او به کلی تخریب شد؛ مثل اینکه نیکلای دوم بشریت را نجات داد. چون این قبیل وسایل انتقال امواج ضربهای به فواصل دور از خطوط رادیو رلهها و انرژی انفجار اتمی یا بمب هیدروژنی ممکن بود کره زمین را نابود کند.اختراعات دیگر هم طبق دستور تزار نابود گردیده که نظریه بهخصوصی است از نوع خود درباره جاسوسی صنعتی و علمی.
ارسال نظر