گاهشمار
اختراعی که جهان را دگرگون کرد
آنها سه تن بودند و در تاریخ بشر کمتر اتفاق افتاده است که عده انگشتشماری توانسته باشند مثل آنها چهره جهان را سراپا دگرگون کنند. آنها سه تن بودند: جون باردین، فیزیکدان؛ والتر براتین، متخصص مسائل مربوط بهسطح جامدات؛ ویلیام شاکلی، متخصص بهرهبرداری از تجربیات علمی شکست خورده. در یک سو، یک قطعه فلز ژرمانیوم و در سوی دیگر یک مفتول طلا قرار داشت. دستگاهی که میخواستند بهشیوه سنتی سوار کنند نمونه کامل شده همان دستگاه قدیمی رادار بود که در جنگ جهانی دوم برای ردیابی نخستین ایستگاههای فرستنده بهکار میرفت. جریان برق در نقطه اتصال ژرمانیوم و مفتول طلا فقط بهطور یکسویه حرکت میکرد، زیرا ژرمانیوم بهاصطلاح «نیم هادی» است.
آن روز آن سه نفر در آزمایشگاهشان یک اتصال دوم هم برقرار کردند، یعنی یک مفتول طلای دیگر بهفاصله چندصدم میلیمتر از مفتول اول. ناگهان دیدند که مفتول دوم همان علامتهای الکتریکی را صادر میکند، منتها چهل برابر بیشتر.
چنان بود که گویی مقاومت جریان برق از این مفتول بهآن مفتول منتقل میشد. این را در انگلیس «ترانسفر رزیستور»، یعنی «مقاومت انتقالی» مینامند. برای همین بود که دانشمند دیگری بهنام جون پیرس در همان آزمایشگاه پیشنهاد کرد که این پدیده را «ترانزیستور» بنامند.
هنگامی که میخواهند ثابت کنند که علم و صنعت در خدمت انسان هستند همیشه ترانزیستور را مثال میزنند. باردین و براتین و شاکلی در ۱۹۵۶ جایزه نوبل فیزیک را گرفتند و اختراع آنها که اکنون در افسانههای طلایی پیشرفت بشر ثبت شده است بهسرعت در سراسر جهان گسترده شد.
آزمایشگاههای بل فقط در سال ۱۹۷۱ در آمریکا و اروپا و ژاپن ۹ میلیارد ترانزیستور فروختند. بهاین رقم باید ۶ میلیارد دستگاه دیگر را که بهکمک ترانزیستور ساخته شده است نیز افزود. اما مهمتر از رقم و پول، خود انسان است، یعنی آنچه با ترانزیستور انجام میدهد و آنچه بدون ترانزیستور نمیتوانست انجام دهد: از ابزارهای معمولی مثل «تلفن تکمهای» و گیتار برقی گرفته تا اشیایی که زندگی را دگرگون میکنند، مثل سمعکهای بسیار دقیق و کوچک و قلبهای الکتریکی.
بدون ترانزیستور هیچ یک از دستگاههایی که بهکار کسب اطلاع و ارتباط میآیند بهاین صورت وجود نمیداشت. یکی از مهندسان آمریکایی که روی نخستین ماشینهای الکترونیکی کار کرده است نقل میکند که در سال ۱۹۴۴ برای نخستین بار در آمریکا میخواستند یک شمارگر الکترونیکی (کامپیوتر) را آزمایش کنند: «ماشین ۳۰ تن وزن و ۱۸۰۰۰ لامپ رادیویی داشت. با اینکه چله زمستان بود و همه پنجرهها هم باز بود چنان حرارتی از ماشین برمیخاست که ما مجبور بودیم یکتا پیراهن کار کنیم. ماشین مرتبا از کار میافتاد؛ زیرا پیدرپی یکی از لامپها میترکید.»
کامپیوتر فقط در سال ۱۹۵۸، یعنی پس از اختراع ترانزیستور و تعویض لامپهای برقی آن، توانست تکمیل شود و بهبازار بیاید.
لامپهای رادیویی بینهایت برق مصرف میکنند، در حالی که مصرف برق ترانزیستور نزدیک بهصفر است. از این رو یک باتری کوچک برای تامین برق رادیو ترانزیستوری کافی است.
رادیو ناگهان از وابستگی بهسیم برق آزاد شد و توانست همراه انسان حرکت کند و انقلابی واقعی نه تنها در صنعت بلکه در فرهنگ بشری بهبار آورد.
انقلاب بدون ترانزیستور ممکن نیست!
در سال ۱۹۶۱ هنگامی که دوگل آزادی الجزایر را اعلام کرد ژنرالهای فرانسوی ساکن الجزایر تصمیم بهکودتا گرفتند و تهدید کردند که نیروهای آنها برای ساقط کردن دولت فرانسه وارد پاریس خواهند شد. اما کودتا در نطفه شکست خورد؛ زیرا سربازان فرانسوی که بهوسیله رادیو از تصمیم دولت مرکزی خبردار شده بودند از دستور افسران خود سرپیچی کردند. انقلاب ایران نمونه دیگری از پیروزیهای ترانزیستور است. همه میدانیم که در جریان انقلاب، رادیو ترانزیستور چه نقش مهمی میان مردم کوچه و بازار ایفا کرده است.
اگر ترانزیستور نبود ماهوارههای مخابراتی نمیتوانستند تصویرهای فلان رویداد را در آن واحد بهوسیله تلویزیون در سراسر جهان پخش کنند.
آیا این حسن است یا عیب؟
لقمان، حکیم یونانی، میگفت که زبان بهترین و بدترین چیز دنیاست. اما کیست آنکه زبان را بهحکم زیانی که از آن بر میآید، قطع کند؟ ترانزیستور هم همین طور است.مکلوهان، از چهرههای برجسته رسانههای گروهی، معتقد است که تلفن و رادیو و تلویزیون و کامپیوتر محیط زیست آدمی را دگرگون میسازند و عصر جدیدی پدید میآورند که در آن ماشینهای الکترونیکی کار مخ آدمی را گسترش میدهند و توان آن را چندین برابر میکنند، همچنانکه ماشینهای سنتی کار عضلات آدمی را گسترش دادند و نیروی آن را چندین برابر کردند. مکلوهان حق دارد؛ اما فراموش میکند که این نکته را هم بگوید که بدون این خرده فلز فعال، بدون این ماشین الکترونیکی ابتدایی، یعنی ترانزیستور، این انقلاب بزرگ عملی نمیشود و بدون انسانهایی که لزوم اختراع آن را دریافتند؛ زیرا تاریخ افسانه جن و پری نیست و کشف ترانزیستور هم تصادفی معجزآسا نبوده است. حتی بهعکس، گرچه اقبالش ناگهانی بود؛ اما در جهان کمتر اختراعی هست که زمینهاش از پیش بهاین روشنی فراهم شده باشد.
منبع: کتاب جمعه
ارسال نظر