بوشهر در برابر بصره

با مرگ نادر طبعا هرج و مرج و ناامنی شدت بی‌سابقه‌ای یافت در بین سال‌های‌ ۱۷۴۷ تا ۱۷۵۶ م/۱۱۶۰ تا ۶۹ ق. مناطق ساحلی ایران در خلیج فارس به سبب جنگ‌های‌ داخلی و کشمکش‌هایی که بین مدعیان تاج و تخت در جریان بود، خسارات فراوانی دید. تاسیسات اروپاییان به ویژه در بندر عباس به علت روش‌های خصمانه‌ای که مامورین در پیش گرفته بودند و همچنین به سبب قطع مداوم رابطه شهرهای ساحلی با بقیه نقاط کشور صدمات شدیدی دید. علاوه بر آن قبایل عرب خلیج فارس از هرج و مرج سیاسی‌ ایران استفاده کرده، وارد جنگ‌های قبیله‌ای یا دزدی دریایی شدند که مشابه آن در تاریخ خلیج‌فارس سابقه نداشت. با این حال تجارت انگلیسی‌ها در خلیج‌فارس و به‌ خصوص در بندر عباس در طول ده سال پس از مرگ نادرشاه در حال رونق بود، که آن را می‌توان به عوامل مختلفی از جمله ثبات نسبی سیاسی در پاره‌ای از نقاط ایران، مصرف‌ غنایم هند در سطح کشور توسط سربازان نادری و رهایی مردم از دست عمله جور نادری نسبت داد.

تحولاتی که بعد از مرگ نادرشاه در داخل کشور و در کشورهای همسایه ایران یعنی‌ در امپراتوری عثمانی، روسیه و هند مغولی به وجود آمد، سبب تغییرات اقتصادی مهمی‌ در منطقه و خلیج فارس شد. با فتح بصره توسط قشون زند و فتوحات پیشین روسیه‌ در خاک عثمانی نشانه‌های اضمحلال امپراتوری عثمانی به عنوان مرد بیمار اروپا و آسیا ظاهر شد. دولت روسیه پایه‌های تسلط خود را در قفقاز و دریای خزر استوار کرد و بریتانیا نیز بالاخره پس از سال‌ها کشمکش، بر هندوستان غلبه یافت و آن را مستعمره‌ خویش ساخت.

صرف نظر از تغییر مرزهای جغرافیایی و دگرگونی در روابط بین‌الملل، رقابت‌ نمایندگان تجاری برای دستیابی به بازارهای آسیا بیش از پیش شدت یافت؛ چنان که‌ روسیه تقریبا بریتانیا را از صحنه تجاری دریای خزر بیرون کرد و هلند نیز که به نقطه اوج‌ عملیات تجاری و شبه استعماری در خلیج فارس رسیده بود، در اثر ضربات پی‌درپی‌ دشمنان، عدم حمایت از سوی دولت مرکزی و به ویژه سنگ‌اندازی و دسیسه‌چینی‌ رقیب قدرتمند، خود ناگهان از آب‌های خلیج فارس بیرون رفت و از آن تاریخ، بریتانا در هیات کارگزاران تجاری به قدرت بلا منازع خلیج فارس تبدیل شد.

گرچه دولت‌های فرانسه و روسیه هیچ یک با کریم خان روابط دیپلماتیک نداشتند، اما در بصره و رشت کنسول‌هایی نگاه داشته بودند و بر منافع بازرگانی خویش نظارت‌ می‌کردند. مواد خام تجاری و کالاهای کارخانه ای در نیمه غربی امپراتوری نادری که‌ کریم خان وارث و فرمانروای آن محسوب می‌شد، بالنسبه از رونق و رشد قابل‌ ملاحظه‌ای برخوردار بود. روابط تجاری ایروان، گنجه، تفلیس، مرو، مشهد و هرات با بقیه خاک ایران ادامه داشت و مراکز رشت و بندر انزلی همچنان به عنوان مرکز صدور محصولات زراعی و صادرات ابرایشم خام باقی ماندند و این کالاها در حدود ۴/۳ کل‌ صادرات ایران در قرن هیجدهم و نوزدهم را تشکیل می‌دادند. شهرهای یزد و کرمان‌ هر دو از نظر تجارت زمینی ایران و هندوستان انبار کالاهای بااهمیت محسوب می‌شدند، اما به علت کاهش رفت و آمدهای زمینی، بندر عباس همچنان به عنوان پایگاه تجارت‌ خارجی که از دوره صفویه قد علم کرده بود، در دوره زندیه نیز با همان اهمیت سابق‌ پدیدار شد. سوداگران بین‌المللی معمولا عوارض گمرکی را که در حدود ۷ تا ۱۰درصد بهای‌ کالاهای وارده بود در همان بندری که کالا تخلیه می‌شد به مسوولان بندر می‌پرداختند.

کمپانی‌های اروپایی معمولا مالیاتی به نرخ پایین‌تر یعنی ۳ درصد پرداخت می‌کردند. در طی قرون هجدهم و نوزدهم؛ ممالک ایران و عثمانی مشترکا از کمبود سکه در زحمت بودند. این کمبود عمدتا حاصل موازنه نامطلوب تجاری با هندوستان و افغانستان و اراضی ساحلی خلیج فارس و فقدان کالاهای صادراتی کافی جهت جبران‌ واردات بود. ایران در مقابله با دولت‌های روسیه و ترکیه موازنه‌ای مطلوب داشت؛ واردات این کشورها عمدتا از طریق پارچه‌ها و محصولات اروپایی و هندی که همواره از طریق بازرگانان ایرانی خریداری می‌شد، جبران می شد و دولت‌های روسیه و عثمانی‌ در برابر کالاهای مذکور سکه و شمش تحویل می‌دادند. در حالی که یکی از شروط کریم خان زند با انگلیس‌ها در هنگام واگذاری امتیاز تجارتخانه بوشهر عدم خروج طلا و نقره از ایران به خارج از کشور بود. وی حق انحصاری واردات پارچه‌های پشمی به ایران و معافیت از حقوق گمرکی واردات و صادرات را به انگلیسی‌ها واگذار کرد. اما چون آنها شروطی را که کریم خان زند تکلیف کرده بود به حال خویش سودمند نیافتند، در سال‌ ۱۱۸۴ هـ . ق/۱۷۷۰ م، تجارتخانه خود را از بوشهر به بصره که در آن زمان در دست‌ عثمانی بود منتقل کردند.

روابط بین کریم خان زند و انگلیسی‌ها در سال ۱۷۶۳ تا ۱۷۶۵ م/۱۱۷۷ تا ۱۱۷۹ ق، بسیار بااهمیت است، زیرا به شدت بر همه ابعاد امور در خلیج‌فارس تاثیر عمیق به جای‌ گذاشت و در موقعیت انگلیسی‌ها در سراسر منطقه اثر بخشید. کریم خان که تحت تاثیر قدرت فزاینده انگلیسی‌ها در هند و پیروزی‌های آنان در برابر فرانسوی‌ها و فرمانروایان‌ محلی قرار گرفته بود، با نگرانی خواستار برقراری روابط با بریتانیا بود. کریم خان زند علاوه بر این می‌دانست که انگلیسی‌ها تنها اروپاییانی هستند که هنوز در مقیاس بسیار وسیع در خلیج فارس به تجارت مشغولند در این زمان به استثنای چند کشتی انگشت‌ شمار هلندی که به ندرت هرازگاهی به منطقه می‌آمدند، کشتی‌های کمپانی هند شرقی‌ انگلیس و بازرگانان انگلیسی در سراسر خلیج‌فارس در حال رفت و آمد بودند. علاوه‌ بر این، وی آرزو داشت که با جلب نظر انگلیسی‌ها بوشهر را مرکز ثقل تجارت خارجی‌ خلیج‌فارس قرار دهد و ضمن بهره‌برداری از مزایای تجاری و سیاسی آن، از اعتبار و قدرت بصره که در هر حال خارج از حیطه فرمانروایی وی بود، بکاهد. به همین جهت‌ درصدد برآمد که با اعطای موافقت‌نامه‌ای، نظر آنان را نسبت به فعالیت در بوشهر جلب‌ کند. اما در عین حال از آثار زیان‌بخش قرار داد مزبور آگاه بود و می‌دانست که در صورت‌ فقدان وی، اگر جانشینانش از قدرت اعمال حاکمیت بهره‌ای نداشته باشند قرارداد مزبور می‌تواند عواقب ناگواری برای کشور به وجود آورد. این طرز تفکر کاملا کریم‌خان‌ را از شاهزادگان و مهاراجه‌های هندی متمایز می‌سازد. او قدرت دفاع از منافع ایران را داشته و در مواردی که تشخیص داده ممکن است برخی از مفاد قرارداد به زیان کشور باشد نسبت به اصلاح یا تغییر آن اقدام کرده است. به‌رغم تلاشی که کمپانی هند شرقی بریتانیا، چه در بمبئی و چه در بوشهر به عمل‌ آوردند تا در مورد تجارت در خلیج‌فارس یا سرکوب قبیله بنی کعب با کریم خان به‌ توافق برسند، به نتیجه در خور نرسیدند و نتوانستند وی را به قبول شرایط خود وادار سازند. اما با تمام این ناکامی‌ها همچنان به حفظ خود در خلیج فارس استمرار بخشیدند.

وقوع جنگ بین عثمانی و روس در بین سال‌های ۱۷۷۴-۱۷۶۸ م/۱۱۸۸-۱۱۸۲ ق که‌ موجب کاهش شدید خرید کالاهای انگلیسی در بصره شد، شیوع بیماری طاعون در بصره مانند اغلب قلمرو پاشانشین بغداد که منجر به تلفات جانی و مالی وسیع در شهر شد و علاوه بر آن محاصره و تصرف بصره در سال ۱۷۷۵ م/۱۱۸۹ ق، توسط کریم‌ خان زند که در حکم نقطه پایانی بر حیات سیاسی و اقتصادی بصره بود، سبب تغییرات‌ شدیدی در سیاست کمپانی هند شرقی انگلیس در مورد خلیج‌فارس شد و به همین‌ جهت برای کمپانی دلیلی وجود نداشت تا در جست‌وجوی استقرار مجدد در بوشهر باشد. اما اسارت هیات نمایندگی کمپانی در سال ۱۷۷۳ م/۱۱۸۷ ق، به دست حاکم بندر ریگ‌ که با دو فروند کشتی عازم بمبئی بودند به نفع کریم خان خاتمه یافت و وی نیز تلویجا آزادی آنها را مشروط بر استقرار مجدد کمپانی در بوشهر کرد. با تصرف بصره توسط ایرانیان همه دارایی‌های کمپانی به غیر از وجوه نقد در بصره به جای ماند و کارگزاران‌ کمپانی، آن شهر طاعون زده و اشغال شده را ترک کردند و در بوشهر مستقر شدند.

دستور هیات مدیره کمپانی در لندن بر این بود که فعالیت قرارگاه بوشهر به تدریج‌ کاهش یابد و همه کارکنان کمپانی آنجا را به مقصد بمبئی ترک نمایند. میزان دارایی باقی‌ مانده در این بندر نیز نمی‌بایست حداکثر از ده هزار روپیه تجاوز کند. کریم خان زند در برخورد با بازرگانان و سفرا به صورتی نمایان مهربان و خوش رفتار بود و هرگز نمی‌گذاشت که آنان بدون برخورداری از مراحم و روح آزادمنش او ایران را ترک گویند. هدف وی از ایجاد روابط تجاری با کمپانی‌های غربی استفاده از مزیت‌ها و امکانات‌ نظامی آنها بود و برخلاف اظهار نظر کارگزاران انگلیسی کمپانی هند شرقی نه اینکه وی‌ به قول و عهد خود وفادار نباشد، بلکه از مقاصد امپریالیستی آنها فهم دقیقی داشت؛ بنابراین می‌کوشید مانند اسلاف سیاسی دوراندیش خود از تکنولوژی اروپاییان بهره‌مند شود و در عین حال آنها را از خود دور نگهدارد.

با مرگ کریم‌خان زند در سال ۱۱۹۳ هـ. ق/۱۷۷۹ م، زدوخورد بین جانشینان او از سرگرفته شد. انگلیسی‌ها با استفاده از فرصت به دست آمده جزیره قشم را اشغال و آن‌ را پایگاه ناوگان خود در خلیج فارس قرار دادند. سپس برای تجدید روابط بازرگانی با ایران مشغول اقدام شدند. در پاییز ۱۷۸۷ م. کنسول بریتانیا در بصره هیاتی را به شیراز فرستاد که به حضور جعفر خان زند رسید. وی در ۱۸ ژانویه ۱۷۸۸ م/۱۲۰۲ ق، فرمانی‌ صادر کرد که به موجب آن مقرر شد با اتباع انگلیسی در امور بازرگانی نهایت‌ مساعدت و همراهی به عمل آید و از بسیاری از عوارض معاف باشند. رفت و آمد آنان‌ در سراسر خاک ایران آزاد بوده و در نقل و انتقال پول هم اختیار کامل داشته باشند.

منظور جعفر خان از صدرو این فرمان رونق بخشیدن به بازار تجارت ایران بود که در اثر اغتشاشات داخلی به شدت کساد شده بود. اما انگلیسی‌ها آنرا بهانه قرار داده و حق‌ انحصاری تجارت در خلیج فارس را متعلق به خود دانستند و شروع به توسعه نفوذ خود در منطقه خلیج فارس کردند.

با توسعه نفوذ انگلیس در هند، روابط ایران و انگلیس نیز که تا آن زمان براساس‌ تجارت بین دو کشور قرار داشت، تغییر شکل داد و از اواخر قرن هیجدهم ایران و خلیج‌ فارس از نظر انگلیسی‌ها به صورت حصار و حفاظ سرحدات هند در آمدند.

شمه‌ای از واردات و صادرات کالا در اواخر قرن هیجدهم به شرح ذیل است: در بین‌ سال‌های ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰ م/۱۲۰۳ تا ۱۲۰۴ ق و ۱۷۸۰ م/۱۱۹۴ تا ۱۱۹۵ ق، جمعا تعداد ۶۶۷ عدل امتعه پشمی وارد ایران شده و به فروش رسیده است که قیمت اصلی‌ آنها در انگلیس ۴۲۰/۲۳ لیره بود که با افزایش ۴درصدسود و ۲درصدبیمه و ۱۰ لیره کرایه برای‌ هر تن قیمت آنها در بوشهر به ۷۹۳/۲۶ لیره بالغ می شد که در ده سال مبلغ ۱۲۳۲ لیره‌ زیان خالص آن بود، فروش کالاهای انگلیسی در بصره نیز به سهم خود زیان‌آور بود و تعجب‌آور نیست که شرکت هند شرقی انگلیس تصمیم گرفت فعالیت تجاری خود را در خلیج فارس متوقف سازد. اما برخی مصالح و ملاحظات سیاسی، شرکت را وادار به‌ ادامه کار می‌کرده است.

سر جان ملکم واردات ایران را از هند یعنی آنهایی را که توسط کمپانی هند شرقی‌ انجام می‌گرفت ۰۰۰/۰۰۰/۳ روپیه معادل ۳۰۰,۰۰۰ لیره و صادرات شرکت را ۱,۵۰۰,۰۰۰ روپیه ارزیابی کرده است. کلیه واردات خلیج فارس از مدرس و بمبئی در سال ۱۸۰۵ م/۱۲۲۰ ق، ۰۰۰/۱۹۱/۲ روپیه و صادرات آن ۲,۹۳۵,۰۰۰ روپیه بوده‌ است. تجارت مستقیم بین انگلیس و خلیج فارس نیز (واردات به اضافه صادرات) جمعا به ۰۰۰/۳ لیره بالغ می‌شد.

بعد از مرگ کریم خان زند و در دوره حکومت جعفر خان بازرگانی بار دیگر احیا شد؛ زیرا جعفر خان نیز مانند کریم خان به بسط روابط بازرگانی علاقه نشان می‌داد. برای‌ اولین بار در سال ۱۷۸۸ م/۱۲۰۲ ق، طرح پارچه‌های نروژی و منچستری وارد بازارهای‌ بصره و بوشهر شد و تنوع رنگ‌ها و کیفیت آنها مورد استقبال ایرانیان قرار گرفت. اما از نظر قیمت به قدری بالا بود که سودی عاید واردکنندگان نشد. ایرانیان برای اینکه‌ طلا و نقره را از کشور خود خارج نسازند به پارچه‌های پنبه‌ای ساخت کارگاه‌های خود روی آوردند، اما پارچه‌های پشمی انگلیس در ایران همچنان از بازار خوبی برخوردار بود.

واردات ایران در دوره زندیه عبارت بود از: پارچه‌های بنگالی، چیت‌های ساحلی، پارچه‌های‌ طویل، پارچه‌های آبی پورتو نووو، مالابار سورات و کالاهای گجرات، کتانی، کامبی، چاندر، پنبه و ساندی، نخ پنبه، شال خیزران، اجناس چینی، شکر، نیشکر، مس، زنجبیل، هل، میخک، جوز هندی، دارچین، سلیخه، شبدر، مشک، لاک، کافور، زردچوبه، ریواس، توتون، سرب سرخ، قهوه، تنباکو، پارچه‌های پشمی انگلیسی، آهن، سرب، فولاد، قلع وانواع و اقسام قالیچه.

صادرات کالاهای تولیدی و محصولات ایران: ابریشم، پارچه‌های زربفت، فرش، کالاهای فولادی شمشیر، سرنیزه، لوله توپ، شیشه، گلاب، عطر، پارچه‌های پنبه‌ای، انواع شال، پوست گوسفند از نوع مرغوب، ابریشم خام، نیل و تنباکو، ریواس، عرق، انواع قالیچه، خشکبار، پنبه، معادن آهن و مس، پشم گوسفند کرمان، کمی شراب، مرمر، و انواع شیرینی‌جات. به اقلام فوق باید مسکوکات ایرانی و ترکی، شطرنج ونیزی، ساج‌ آلمانی و مفتول‌های طلا و نقره را نیز اضافه کرد.