روایت دیگر
رویکرد شاه و قوام در بلوای نان
اگرچه بحران اقتصادی ایران در دوران جنگ جهانی دوم ناشی از حضور متفقین و اشغال ایران و عملکرد سیاسی- اقتصادی آنها بود و در واقع متفقین مسوول مستقیم این بحران بودند؛ اما میتوان گفت این بحران اقتصادی ریشه در سیاست اقتصادی رضا شاه نیز داشت؛ زیرا او بود که قبلا امور اقتصادی و بازرگانی کشور را به انحصار دولت یا در واقع خود درآورده بود. رضا شاه بود که صنعتی کردن کشور یا به عبارت بهتر ایجاد «نظم نوین رضاشاهی» و نوگرایی آمرانهاش، باعث شد که«خانهای بر روی تورم» بنا شود.مثلا به هنگام احداث راهآهن سراسری، چون دریافت مالیات مستقیم امکانپذیر نبود، به مالیات غیرمستقیم روی آورد و مالیات هنگفتی برای قندوشکر وضع کرد و البته جنبههای اقتصادی راهآهن را در درجه دوم اهمیت قرار داد. سرمایهگذاری در طرحهای پرهزینه و کمبازده نیز مانند ساخت کارخانه-حال هر کارخانهای باشد تا مردم ببیند-موجب از بین رفتن منابع و سرمایههای ملی شده بود.
در امر کشاورزی نیز بیشتر به نفع زمینداران عمل میشد تا زارعان و کشاورزان چون در هر صورت مالکان و زمینداران میتوانستند پنجاه درصد از محصول را دریافت کنند، بنابراین علاقهای به توسعه کشاورزی یعنی توسعه اقتصادی ملی نشان نمیدادند خرید و توزیع محصولات کشاورزی که عمدهترین آنها گندم و جو و غذای اصلی مردم، بود در انحصار دولت قرار داشت که قیمت محصولات را در پایینترین حد ممکن براساس شرایط داخلی و به ضرر جمعیت روستایی نگه میداشت. البته زمینداران هم موظف بودند که سهم خود را پس از برداشت، با قیمت پایینتر از سایر کشورهای خاورمیانه به دولت بفروشند تا سازماندهی ذخیره آرد پایتخت سامان پذیرد. در این حال، عموم مردم، به ویژه روستاییان، ناچار بودند که قند، شکر و چای مورد نیازشان را که واردات آن در انحصار دولت بود با قیمت بالایی خریداری کنند و از دیگر سیاستهای اقتصادی نادرست رضا شاه، ممنوعیت کشت برنج در نواحی مرکزی، جنوبی یا هر منطقهای غیر از شمال بود، چون خود وی در استانهای شمالی کشور اراضی برنج بسیاری در اختیار داشت. احتکار غلات توسط مالکان و حمایت ضمنی متفقین و گاه دولت از محتکران نیز مزید بر علت شد؛ چون متفقین، گندم مورد نیاز خود را از آنها میخریدند و محتکران با پرداخت رشوه به ماموران دولتی از مجازات رهایی مییافتند. عدهای از محتکران متنفذ چون خدایارخان و حسن اسفندیاری، رییس مجلس، به بهانه ذخیره بذر برای کشت سال بعد، چند هزار تن گندم را در انبارهای خود احتکار کرده بودند.
عوامل سیاسی
پس از برکناری رضا شاه مجلس شورای ملی درصدد برآمد به عنوان یک نهاد مستقل براساس اصول مشروطیت عمل کند و در برابر دولت و البته تا حدودی شخص محمدرضاشاه که فردی کمتجربه و جوان بود و اقتدار و تحکم پدرش را نداشت، مقاومت بیشتری از خود نشان دهد؛ اما این بار در راس دولت، فردی چون قوامالسلطنه قرار داشت که سیاستمداری مستقل و البته جاهطلب بود که هیچگاه از خود ضعف و تزلزلی نشان نمیداد. در این زمان، قوام، جهت مقابله با بحران اقتصادی و همچنین اجرای پیمان ملی که در دوره سهیلی با انگلیس منعقد شده بود، البته تحت اثر فشار متفقین، با ارائه لایحهای به مجلس، ضمن اینکه خواهان انتشار پانصد میلیون ریال اسکناس اضافی بدون پشتوانه شد واگذاری اختیار تام به دولت را نیز مطالبه کرد و در ضمن تهدید کرد که اگر پیشنهاد او تصویب نشود؛ متفقین بار دیگر ضمن اشغال تهران مجلس را منحل خواهند کرد.با توجه به اینکه اکثریت نمایندگان مجلس از مخالفان قوام بودند با طرح وی بهطور جدی مخالفت کردند؛ زیرا میدیدند که واگذاری اختیار تام به او به معنی انحلال مجلس و حتی کنار گذاشتن شاه از اریکه قدرت خواهد بود و همراهان وی تلاش کردند تا ضمن جلب حمایت متفقین و تایید ضمنی با خواستههای آنها، به ویژه انتشار اسکناس موردنظر، قوام را جلوه دهند. شاه که میدانست قوام، جایگاه او [شاه] را در قانون اساسی این میداند که «باید سلطنت کند تا حکومت» به فکر افتاد به هر نحوی که هست قوام را سرنگون کند با توجه به این مقدمات و اینکه قوام از حمایت ضمنی متفقین برخوردار بود، با ایجاد یک شورش ساختگی، ضمن ناتوان نشان دادن قوام، با برقراری نظم و امنیت، خودش زمام امور را به دست بگیرد.به گفته صدر الاشراف، بلوای نان، ظاهر ماجرا بود و برای وقوع آن دو احتمال بیشتر وجود نداشت یا از طرف شاه بود (برای اینکه قوام مستاصل شده و استعفا کند یا وکلای مخالف درصدد استیضاح و عزل او برآیند)؛ یا اینکه از طرف خود قوام بود جهت مرعوب کردن مجلس و نمایندگان مخالف؛ زیرا قرار بود در همان روز وی استیضاح شود و چون میدانست بیشتر نمایندگان مخالف وی و طرفدار شاه هستند، پس لازم بود این وضع را به وجود آورد.البته صدر الاشراف، خود فردی مطیع و وابسته به دربار بود، پس باید قوام را مقصر جلوه دهد.بههرحال، با توجه به اینکه قوامالسلطنه در بین توده عادی مردم و دانشجویان آن قدر نفوذ و محبوبیت نداشت که چنین حادثهای را ترتیب دهد، بنابراین بیشتر باید نظر اول او را پذیرفت؛ چراکه یک روز پیش از حادثه، عدهای از نمایندگان، که بیشتر آنها از مخالفان قوام بودند، در کاخ مرمر با شاه دیدار و در مورد وضع موجود با وی گفتوگو کردند. شاه نیز اظهار کرد که از نظر مصالح عمومی، «مجلس» باید به این بحران پایان دهد و نمایندگان هم گفتند؛ چون دولت قوام در این مدت کار مثبتی انجام نداده است، باید کسی زمام امور را به دست گیرد که به اصول مشروطیت پایبند باشد و به قانون اساسی احترام بگذارد. حتی عدهای از نمایندگان و استادان دانشگاه، دانشجویان و کارکنان دولت و کارگران را تشویق میکردند که علیه قوام تظاهرات کنند.
ارسال نظر