روایت دیگر
کرزن و قرارداد ۱۹۰۷
کرزن نایبالسلطنه هندوستان از پیشاهنگان فکر انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ بود. او از ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۵م مقام نایبالسلطنه هندوستان را به عهده داشت، این کشور بزرگترین دغدغه کرزن بود که برای حفظ آن تمام هوش و حواس خود را متمرکز ساخته بود. ایران نیز که در مجاورت هند قرار داشت دقیقا به همین علت مورد توجه کرزن قرار گرفت. در واقع از نظر کرزن ایران سپر بلای هند بود و تمام نظریاتی که کرزن در کتاب خود «ایران و قضیه ایران» در مورد ایران ارائه میدهد از قبیل تلاش برای اصلاح امور آن، بیم از فروپاشی آن، احداث خطآهن در ایران و... به نوعی منعکسکننده تفکر کرزن مبنی بر تلاش همهجانبه برای دور نگهداشتن هند و راههای وصول به آن از تهدید روسیه یا هر قدرت دیگری است، اما اینکه چرا کرزن طرح تقسیم ایران بین انگلیس و روسیه را ارائه کرد، میتوان به طور خلاصه به موارد زیر اشاره کرد:
۱- کرزن حکومت وقت ایران را بنای پوسیدهای میدانست که روزگاری دراز بود بر لبه پرتگاه نابودی قرار داشت و اگر سقوط میکرد روسیه آن را یک جا میبلعید و مصالح حیاتی امپراتوری بریتانیا در معرض خطر جدی قرار میگرفت.
۲- تمایلات امپریالیستی کرزن منجر به ایجاد دلبستگی شدید به هند، بزرگترین مستعمره انگلیسی در وی شده بود و او مصمم بود به هر طریق آن را حفظ کند و تهدیدات متوجه آن را برطرف کند. در آغاز قرن بیستم وی روسیه را بزرگترین تهدید برای آن میدانست گرچه معتقد بود روسیه سیاست «دست به دهان» (یعنی فارغ از مالاندیشی) را دنبال میکند به این صورت که اقدامات روسیه بدون هدف معینی و رویارویی با هر پیشامد به منظور ایجاد یک تهدید دائمی بوده است تا از این راه بتواند نقش یک سکه باارزش را در سایر مناطق جهان بازی کند.
۳- با توجه به پیشروی روسها در آسیای میانه و در ایران، خصوصا که در اواخر قرن نوزدهم در ایران دارای نفوذ گستردهای شده بودند، کرزن سخت نگران بود؛ چرا که به عقیده وی روسها قدمهایی را که به جلو برمیدارند به عقب مراجعت نمیکنند و سیاست آنها رفتن به جلو است. کرزن در این زمان (آغاز قرن بیستم، حوالی سال ۱۸۹۹م) سخت آشفته بود و میگفت باید روسها را متوقف ساخت. در گزارشی که در زمان معاونت وزارت امور خارجه انگلیس (۱۸۹۸-۱۸۹۵م) تهیه کرد، چنین اظهارنظر میکند: نظر دولت پادشاهی انگلستان به خطا میرود، ما در ایران منافع سیاسی و سوقالجیشی و تجارتی داریم. مساله ایران مساله امپریالیزم بریتانیای کبیر است، انگلستان برای دفاع از آن باید تمام قوای خود را به کار ببرد. دولت انگلیس نه تنها به دولت روس بلکه به هیچ دولت اروپایی اجازه نخواهد داد نواحی شمالی و مرکزی ایران را لگدمال نموده خود را به خلیجفارس برساند و بخواهد تسهیلاتی برای بحرپیمایی خود در خلیجفارس قائل شود ولو آنکه هیچ نظر استعماری نداشته باشد.»
۴- از نظر کرزن شمال ایران از دست رفته بود و انگلیس باید قوای خود را صرف حفظ جنوب میکرد؛ چرا که روسیه در ایران سیاستی خصمانه و با هدف تجاوز داشت.
۵- به نظر کرزن حاکمان ایران افرادی ناتوان بودند که بر سیطره روسیه بر مقدرات خود واقفند و همین وقوف موجب ترس آنان شده و بدون آنکه به تلاش برای بهبود اوضاع خود برخیزند، منتظر وقوع فاجعهای اجتنابناپذیر از سوی همسایه شمالی خود هستند (ضمیمه ایران به خاک روسیه)، از این رو انگلیس باید به فکر حفظ منافع خود در جنوب علیه تجاوز روسیه باشد.
۶- ایران بازار مناسبی برای کالاهای انگلیسی است و با رقابت شدید تجارتی که در سراسر جهان وجود دارد از دست دادن هر بازار شکستی غیرقابل جبران و پیدا کردن بازار جدید افزایش تازهای بر نیروی ملی است. بیاعتنایی در کار ایران یعنی از دست دادن تجارتی که هماکنون مایه ارتزاق هزاران نفر از هموطنان انگلیسی و افراد هندی است و توجه به ایران نتیجهاش تهیه کار برای کشتیها و کارگران دستگاههای بافندگی انگلستان است.
۷- روسیه ایران را وجودی محتضر تلقی میکند، اگر چه گاهی او را مورد نوازش و تحبیب قرار میدهد ولی مآلا و بیچون و چرا طالب بقای وی نیست. روسیه تجزیه ایران را در آینده به همان نحو و روالی مقدور میپندارد که سرنوشت لهستان نشان داده است و از قرار معلوم، عزم خویش را جزم کرده است که در صورت تجزیه قسمت کلان و مغتنم ایران را به دست آورد. با جرات تمام میتوان اعلام کرد که هیچ سیاستمدار روسی یا افسر ستاد ارتش تزاری قادر به تسلیم گزارشی درباره سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران و آینده آن کشور نیست مگر آن که وعده یا اشارهای مربوط به الحاق ایالات آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان یا به عبارت دیگر تمام نواحی شمال ایران از شرق تا غرب را در شرح خود درج کرده باشد. اینجانب شکی ندارم که اقدامات ضروری در صورت پیشامد جنگ یا اختلاف امور یا حسن تصادف مطلوب همه مورد مذاکره و تصویب قرار گرفته است.
بر این اساس کرزن میخواهد برتری روسیه در شمال با برتری انگلیس در جنوب متوازن و متعادل باشد. او معتقد است باید خطی فرضی از یک طرف تا سمت دیگر ایران کشید که از سیستان در شرق از طریق کرمان، یزد و اصفهان به جانب غربی، از بروجرد، همدان و کرمانشاه عبور کند و در جنوب این خط هرگونه اعمال نفوذ خصومتآمیز سیاسی غیرقابل قبول اعلام شود. جالب آنجا است که کرزن در سطور پیش از آن با زبانی که مخصوص انگلیسیها است مینویسد: «سیاست انگلیس در ایران در هیچ زمانی مبنی بر آز و کشورگشایی نبوده است و انگلستان حتی به یک وجب از خاک ایران چشم طمع ندارد.»
۸- مساله خلیجفارس نیز از نظر کرزن اهمیت بسیار داشته است. وی در کتاب خود در مورد ایران اشاره میکند انگلیس با هزینههای جانی و مالی امنیت را در خلیجفارس برقرار ساخته است و واگذاری بندری روسی در این منطقه موجب فتنهانگیزی خواهد شد، علاوه بر آن از آنجا که با صرف خونها و مالها نظم و امنیت را ایجاد کردهاست این حق را دارد که به هیچ عامل سیاسی بیگانهای حق مداخله در این منطقه را ندهد و تخطی از این اصل اساسی خیانت به وطن محسوب میشود!
ارسال نظر