پیدایش «باغ شهرها» و رابطه شهرسازی و دین

دکتر احسان الله مؤید- در قرن هفتم میلادی دیانت اسلام از سرزمین عربستان به ظهور پیوست و در اندک زمانی با آیین خود قسمت اعظم دنیای وقت را دربر گرفت. آنچه به شهرهای جدید این امپراتوری عظیم حالتی همرنگ و چهره‌ای مشابه‌ می‌داد در درجه اول قرآن کریم بود که در سرتاسر آن خطه به زبان عربی قرائت و تکلم‌ می‌شد و در پاسخگویی به جمیع مسائل زندگی از جمله چگونگی بنیان‌گذاری شهرهای‌ اسلامی قاطعیت داشت، تا به نحوی که این اشتراک در سرتاسر سرزمین‌های اسلامی‌ باعث گردید برروی اختلاف نژادی و سنن باستانی پلی افراشته و از فراز آن نه تنها علایق معنوی، بلکه آداب و رسوم کشورهای گوناگون (که بی‌شک شهرسازی و شهرنشینی‌ نیز از آن متاثر می‌شد) به نحو حیرت‌انگیزی در روندی مشخص هدایت کند.

دیگر رابطه‌ای که شهرهای نوبنیاد اسلامی را چهره‌ای مشخص و حالتی مشترک می‌داد طبیعت و آب و هوای بالنسبه یکسان کشورهای متعدد این سرزمین بود که تماما از ممالکی‌ کویری با دشت‌های وسیع، کوه‌های بالنسبه کم ارتفاع با آب و هوایی خشک و باران کم‌ تشکیل می‌گردید و نقطه متضادی بود بر شهرهای مختلف و چند چهره اروپایی.

در حدود سال هزار میلادی، در ممالک اسلامی صدها شهر متوسط و کوچک وجود داشت‌ علاوه‌براین حدود ۱۵ تا ۱۷ پایتخت مقدس و مذهبی در جهان اسلام بود که آنها را امصار (جمع‌ مصر) می‌نامیدند و بعضی از آنها جنبه شهر جهانی داشت یعنی در آن دسته‌هایی از عموم ملل‌ زندگی می‌کردند. در قرن پانزدهم جابه‌جایی مختصری در این امپراتوری به وقوع پیوست به این معنی‌ که شبه جزیره ایبری از آن منتزع و در عوض کشور عثمانی (بقایای بیزانس در آسیای‌ صغیر) به آن افزوده شد.

در بازارهای آنجا کالاهایی از عموم کشورهای جهان به چشم می‌خورد. در حقیقت این امصار مرکز فرهنگی و هنری جداگانه از خود دارا بودند، سمرقند، بخارا، نیشابور، ری، شیراز، بصره، بغداد، دمشق، فسطاط(قاهره قدیم)، اسکندریه، قیروان و قرطبه از این جمله بودند.

مقدسی از جغرافی‌دانان ارزشمند قرن دهم میلادی (حدود ۹۴۶ تا ۹۸۸ میلادی) از هفده مادرشهر (متروپولیتن) به نام «امصار» هفتاد و هفت پایتخت ایالاتی که کهندژ (قهندز) داشته‌اند به نام قصبات، تعداد زیادی شهرهای ایالتی به نام مدائن یا مدن، مناطق روستایی به نام‌ نواحی و دهات یا قرا سخن می‌گوید.

به عقیده مقدسی تقسیم‌بندی این شهرها به این‌گونه است که «مصر» به مثابه پادشاهان، «قصبه» همچون پاسداران، «مدینه» به مثابه سربازان و «قریه» همچون پیادگان است.

تمامی این شهرها و بلاد دارای چند قسمت مشخص بود: قسمت قدیمی شهر یا «ارک» که محل اقامت سلاطین و هیات حاکمه وقت بود به نام کهندژ (قهندز) خوانده می‌شد. قسمتی از شهر که اکثریت مردم در آن سکونت داشتند به‌نام شارستان یا شهرستان معروف بود و قسمت پرجمعیت شهر را که مصل بازارها و عمارات نو بنیاد بود به زبان تازی ربض می‌ گفتند.

یکی مسجد جامع و دیگر بازار. مسجد جامع در اوایل دوره اسلامی مرکز مذهبی‌ اجتماعی و سیاسی شهر به شمار می‌رفت. این بنا در واقع مرکز و قلب هر شهر بود که غالبا در جوار یا تقاطع شاهرگ‌های اصلی احداث می‌گردید. علاوه بر اجتماع مومنان برای نمازگزاری، از فضای مسجد به عنوان مرکز اجتماعات سیاسی مراسم دادخواهی، ابلاغ فرمان‌ها، خواندن خطبه به نام فرمانروا همراه با کارکرد فکری و علمی استفاده می‌گردید و مدارس عالی‌ نیز در این بنا جای داده می‌شد. علاوه‌بر آن برای مسافران و زائران نیز در واقع کمبود جا و میهمانخانه‌ها، مسجد جامع، محل پذیرایی و نگاهداری بود. به این گونه می‌توان گفت که‌ مسجد عملکرد میدان هر شهر را دربرمی‌گرفت و به این جهت نیز در شهرهای قرون وسطایی اسلام‌ کمتر از میدان سراغی می‌یابیم.

مقدسی درباره دمشق می‌نویسد:

«اینجا سیل‌ها است از آمد و رفت، این محل جایگاه تفریح و زدودن غم‌ها است. هر عصر جماعت را می‌بینیم که اوقات خود را در اینجا گذرانده و از شرق به غرب از دروازه به‌ دروازه مسجد در حرکتند. بعضی به گپ زدن با دوستان و عده‌ای به خواندن مشغول. آمد و رفت اینان تا آخرین مرحله نماز غروب به طول انجامیده و بعد به تدریج پراکنده می‌گردند.»

حمام‌ها، آشپزخانه‌های عمومی برای نذر و اطعام، مدارس و مسافرخانه‌ها از جمله‌ بناهایی بود که به مسجد ضمیمه می‌شد و هرچه تعداد آنها بیشتر بود شهرت آن‌ شهر نیز فزونی می‌گرفت. بازار نیز در رابطه مستقیم با مسجد جامع بود که گرداگرد آن‌ قرار داشت. نخستین بازار در کنار مسجد جامع بازار فروشندگان اشیا قیمتی یا مذهبی بود که شمع‌فروشان، عطاران، مهر و تسبیح‌فروشان و امثالهم در آن جای داشتند. بعد به ترتیب‌ کتابفروشان، صحافان و چرم‌سازان قرارداشتند و سپس نوبت به پارچه‌فروشان می‌رسید که‌ قیصریه نامیده می‌شد که فعال‌ترین و پراهمیت‌ترین نقطه بازار بود. در نقاطی که گاهی شاخه‌وار از بازار اصلی جدا می‌شد حلبی سازان، آهنگران و قفل‌سازان قرار داشتند. بازار مسگران‌ و جواهرفروشان غالبا به نقاطی که مراکز اعیان نشین و پولدار شهر را در برمی‌گرفت نزدیک‌تر بود. یکی از اختلافات بزرگی که شهرهای اسلامی با شهرهای همزمان‌ اروپایی خود داشتند همین وجود بازار بود که در واقع مرکز و شاهرگ اقتصادی و فاعلیت‌ هر شهر به شمار می‌رفت. در اروپا هر صنفی به‌جای بازار محله مخصوص به خود را داشت که‌ غالبا صنعتگران و حرفه‌دانان مقیم آن محله کارگاه و منزلشان درهم ادغام شده و به طورکلی‌ از منزل فقط برای سکونت بلکه به عنوان انبار مواد خام کارگاه، حجره، فروشگاه و حتی‌ فضای سبز خصوصی (که غالبا حیاط کوچکی بود) استفاده می‌شد. و از آنجا که محل‌کار و سکونت یکی بود، ترافیک بالنتیحه در شهر به حداقل می‌رسید و صبح و عصر هر محله با تفاوت‌ کمی در تحریک و فعالیت خلاصه می‌شد. در شهرهای اسلامی از غروب به بعد بازارها بسته و عبور و مرور، فعالیت و هجوم مردم و بازاریان متوقف و بازارها حالتی مرده و بی‌جان می‌یافت. تحرک‌ و شلوغی موجود در بازار به مساجد جامع منتقل می‌گردید و در آنجا بود که‌ مردان گرداگرد هم آمده و پس از ادای نماز ساعت‌ها برای ملاقات با دوستان شطرنج باختن، گپ‌زدن، کسب اطلاعات، یا پراکندن اخبار نو در محوطه‌ مسجد باقی می‌ماندند.

در همین مساجد که چامه‌سرایان، نقالان و هنگامه گیران مردم را سرگرم می‌داشتند. بسیاری از مردم، محل ملاقات و گفت‌وگوهای خود را تعیین می‌کردند. نامه‌نگاران محل‌های‌ مخصوصی داشتند، بیکاران از بام تا شام یعنی تا هنگامی که چراغ‌های مسجد روشن بود به‌ تفریح و تماشا و گفت‌وگو اشتغال داشتند. طبق روش و اصولی که از صدر اسلام معمول بود هیچ‌ پایتختی نمی‌توانست بیش از یک مسجد جامع داشته باشد. نماز جمعه منحصرا در آنجا گزارده‌ می‌شد. ولی با مرور زمان تغییر فاحشی روی داد؛ زیرا بسیاری شهرها که دارای منبر بودند. ابدا ترقی نکردند، حال آنکه در شهرهایی که فقط یک منبر داشتند عدد منابر افزایش یافت و به زودی به صورت شهرهای واقعی درآمدند.

جمعیت شهرها

جغرافی‌دانان ایرانی و عرب پیشتازان علوم جغرافی قرون وسطی در تمامی جهان‌ بودند، گرچه از شهرهای موجود در امپراتوری اسلامی به تفضیل سخن گفته‌اند، اما به آمارگیری‌ و ارائه دقیق اعداد و ارقام اشاره زیادی نکرده‌اند. و اشاراتی که مثلا خطیب بغدادی (متوفی در سال ۱۰۷۱ میلادی) درباره شهر بغداد دارد حاکی از وجود ۶۰ هزار حمام در آنجا است.

با توجه به اینکه ثروتمندان هم هرکدام حمامی اختصاصی در منزل داشتند با این حساب می‌توان تقریبا یک میلیون و نیم نفر جمعیت را برای این شهر تصور کرد. برای‌ مقایسه در سال ۱۲۹۲ میلادی در شهر بزرگ پاریس مجموعا ۲۶ باب حمام عمومی‌ وجود داشت که همه‌روزه به استثنای اعیاد و روزهای یکشنبه باز بود. یا طبق روایت‌ دیگری از جغرافی‌دانان در همین ایام در شهر قرطبه ۱۱۳ هزار خانه مسکونی سه‌هزار مسجد و نمازخانه وجود داشته است و دلیلی بر عظمت و پرجمعیتی این شهرهای پررونق آن زمان است.

چهره شهرهای نو بنیاد

علاوه بر شهرهای موجود که به دست سپاهیان مسلمان افتاده و رونق آنها افزوده‌ شده به علت نیازهای متفاوت، شهرهای بسیاری نیز در امپراتوری اسلام به ویژه در ایران‌ از نو به پا گردید.

این شهر دارای نیازهای مهمی بودند از جمله:

۱- ایجاد یا توسعه پادگان‌ها و قرارگاه‌های نظامی برای دفاع از شهرها.

۲- جدایی مسلمانان از غیر مسلمانان و کفار به صورت ایجاد محله و دیوارکشی به دور مناطق مسکونی و نتیجتا پیدایش شهر در شهر.

۳- توسعه تجارت و اقتصاد دنیای اسلام با سایر ممالک و نتیجتا پیدایش پایگاه‌ها و کاروانسراها که به‌تدریج گسترش یافته و توسعه زیادی را دربرگرفت.

۴- ایجاد بنا و قصرها و قلاع برای سرداران و بزرگان که به تدریج کارگران و خدمتگزاران را نیز به دور خود کشیده و شهرک و شهرها را تشکیل داد.

مدلی که برای شهرهای نظامی و پادگان‌ها به کار گرفته می‌شد غالبا اثرات ساسانی،‌ یونانی یا رومی داشت.

در مورد سایر شهرها که پدیدار شدند چهره مشخصی از شهرهای موجود ایرانی یا شهرهای مذهبی که توسعه و پاگرفته بود، می‌توان تشخیص داد.

باغ شهرها در دوره

رنسانس اسلامی

هنگامی‌که چنین شهرهای عظیمی از زیبایی، ظرافت و طراوت در شرق به وجود خود می‌نازید شاید نگاهی به شهرهای اروپایی از نظر مقایسه بی‌فایده نباشد.

در اروپای قرون وسطی که از نظر جهالت و خرافات نظیر آن کمتر در تاریخ یافت‌ می‌شود، مردم در کوچه‌های بسیار تنگ و منازل به زندگی پرداخته و جز معدودی‌ درخت و سبزه که در بعضی از حیات‌های آنجا یافت می‌شد اصولا فضای سبز عمومی معنایی‌ نداشت. میادین شهر در کلیسا و گورستان خلاصه شده و به‌خاطر محدود بودن شهر برج و باروهای دفاعی امکان گسترش وجود نداشت و با ازدیاد جمعیت مرتب بر تراکم ساختمانی‌ افزوده شده و فضاهای باز شهری به زیرساختمان رفته و آثارش محو می‌شد.

در این دوره و درست در هنگامی ‌که قرن‌های بسیاری بود از شهرهای نوبنیاد اسلامی‌ نیز صحبتی نبود همزمان دو شهر باغروری فراوان زاده شده و به عظمت و افتخار آفرینی‌ خود می‌نازیدند اصفهان در ایران و فاتح‌پورسیگری در هند.

شاه‌عباس کبیر که پایه‌های باغ شهر اصفهان را در سال ۱۵۹۸ میلادی بنا نمود در این تفکر بود که زیباترین شهرها را بسازد. رویه و روش او در شهرسازی با نقشه‌ای که بدون شک اغلب متخصصین شرق و غرب در آن دخالت داشتند به جایی رسید که خود سیاحان اروپایی آن را برتر از قسطنطنیه (پایتخت روم شرقی)و رم پایتخت ایتالیا دانسته‌اند.

پیتر و دلاواله سیاح مشهور ایتالیایی که هنگام پی‌ریزی شهر به‌آنجا وارد شده بود در نامه‌ای به روم نوشت این شهر بعد از اتمام کارهای ساختمانی از قسطنطنیه نیز برتر خواهد بود.

چهار باغ

چهار باغ‌ مجموعه‌ای سلطنتی است که نه فقط بلوارهای معروف ناپل، روم و ژنرا به پای آن نمی‌رسد بلکه تمامی آنها را از نظر زیبایی و جالب بودن به عقب می‌زند.

شاردن، سیاح مشهور فرانسوی قرن هفدهم درباره چهار باغ می‌نویسد که این زیباترین خیابانی بود که‌ وی دیده یا وصف آن را شنیده است.

میدان

میدان نقش جهان که در این دوره پدیده‌ای تازه در شهر به نظر می‌رسد شاید تاثیرات‌ معماری اروپا را در معماری صفویه منعکس نماید اما به هر حال میدان که مرکز حکومت، تفریحات عمومی و مراسم مذهبی شهر بوده از یکسو به چهار باغ و از سوی دیگر به باغات بی‌شماری ختم می‌شد که بیش از سه‌چهارم سطح اصفهان جدید را در بر می‌گرفت.

گرداگرد آن عمارات سلطنتی قرار داشتند. چهار باغ که از حوالی میدان به طول‌ سه کیلومتر به طرف جنوب سرازیر می‌شد علاوه بر زیبایی خاصی که از خود داشت سراسر با باغ‌های زیبایی محاصره می‌شد که باغ‌های هشت گوش، تاکستان، درویشان، توتستان و بلبلان از آن جمله بود. سرتاسر این بلوار زیبا را در وسط آب جاری در برمی‌گرفت‌ که از شیب طبیعی استفاده نموده از زاینده‌رود گذشته به هزار جریب می‌رسید. در کنار مسیر آن قهوه‌خانه و استراحتگاه‌های متعددی بنا شده بود که پیاده رو و سواره رو از هر مسیر که‌ می‌رفت فرصت می‌یافت و دقایقی را نشسته و ضمن صرف چای و قلیان دمی را به استراحت و تجدید قوا بپردازد.

در طرفین خیابان دو ردیف چنار موج مسیر پیاده‌رو را از سواره‌رو جدا می‌کرد و از ورای دیوارهای باغات مجاور، کوشک‌های بی شماری که برای تفریح و دید خانواده سلطنتی‌ برپا شده بود به چشم می‌خورد که می‌توانستند آمد و رفت و جنجال روزانه مردم، ورود سفرا یا گردش درباریان را که خیلی باشکوه انجام می‌گرفت در پشت پنجره‌های مشبک‌ تماشا کنند. در نقطه‌ای که چهار باغ به زاینده‌رود می‌رسد چندین اسکله در ساحل آن دیده می‌شد. در اطراف آن باغ‌وحش اصفهان که تعداد زیادی ببر و پلنگ، فیل، کرگدن و حیوانات‌ متعدد وجود داشت دیده می‌شد و در اطراف دیگر مرغدانی سلطنتی واقع گردیده بود. هرکدام از باغ‌ها و باغچه‌های این محدوده با نباتات و درختان مختلف بنا شده و دیدار از هر نقطه آنجا برای بیننده تنوع و تضاد خاصی نسبت به باغ دیگری داشت هرکدام‌ دنیایی از ذوق و هنر و قریحه به‌شمار می‌رفت.

پیر لوتی که قرن‌ها بعد بر سر خرابه‌های چهار باغ رفت در خاطراتش چنین نوشت: «این چهار باغ که اکنون چنین جلوی من است روزی دومین نمونه‌اش در دنیا وجود نداشت.» چهار باغ آن روز اصفهان چون شانزه لیزه امروز پاریس بود.

ریچارد برمان: شهرساز به‌نام آلمانی در اوایل این قرن در مورد چهار باغ صراحتا نوشت:

این پدیده و ایده در شهرسازی می‌تواند تحرک تازه‌ای به سیستم‌های خیابان‌بندی‌ شهرهای امروزی ما داده و نمونه‌ای برای غرب باشد.

در اواخر این قرن که بحران شهرهای صنعتی‌انگلستان و مردمش را به ستوه آورده‌ بود شخص باذوق و متفکری بنام انبزئر هوار را که منشی پارلمان انگلیس بود به فکر احداث‌ باغ‌شهرها انداخت. او می‌خواست شهرهای صنعتی و منازل یکنواخت انگلیس را رنگ و رویی تازه داده مردم سختکوش و مشغول به صنعتگرایی را به نحوی از این مشکل رهانیده‌ طبیعت را مجددا به آنها ارزانی دارد. باغ‌شهرهای بسیاری مطابق ایده او بنا شد.

و اما از کلیه کاخ‌ها و کلاه فرنگی‌هایی‌که در کنار چهار باغ احداث شده بود اکنون فقط کاخ هشت بهشت باقی مانده است.

منبع: مجله یغما ، ۱۳۴۱