استخدام مورگان شوستر آمریکایی و پیامدهای آن در ایران- بخش اول
صاعقه تابستان در تهران
دکتر سید غنی افتخاری - «به عقیده من در تمام قرن بیستم، شخصی قابلتر از مورگان شوستر آمریکایی دیده نشده است.
مورگان شوستر و همراهانش در تهران
دکتر سید غنی افتخاری - «به عقیده من در تمام قرن بیستم، شخصی قابلتر از مورگان شوستر آمریکایی دیده نشده است. یکیاز سیاسیون بیوجدان انگلیس [سرادوارد گری] با کمک وزرای کوتهنظر، وضعیت و بالاخره کار را به جایی رسانید که این مرد را از دایره فعالیت خود بیرون کشید و کارهایش را عقیم گذارد. این سرادوارد گری بود که توانست با کمک مشت و بازوی روس، شخصی مانند مورگان شوستر را از کار بیندازد.» (ژرژ براندس، نویسنده معروف و بزرگ دانمارک)
در ایامی که اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران بحرانی بود، فقر مالیه و تهی بودن خزانه، جامعه را دچار هرجومرج کرد. در همین زمان، مجلس دوره دوم افتتاح شد. چون این دوره مجلس نمایندگی دلسوز داشت، با همکاری و همراهی دولت مستوفیالممالک، به پیشنهاد صنیعالدوله، تصمیم گرفتند چند مستشار مالی برای اصلاح امور مالیه استخدام نمایند.
نخست تصمیم داشتند از سندیکای خصوصی وام بگیرند؛ ولی نفوذ روسها آن عملیات را متوقف ساخت. روسها اصرار داشتند دولت ایران فقط باید از دو دولت روسیه و انگلیس قرض کند؛ اما هدف دولت ایران این بود که از یک کشور بیطرف کمک بگیرد. باوجود آنکه ایرانیهای متجدد، به فرانسه نزدیکی داشتند؛ ولی چون فرانسه از اعضای فعال اتفاق مثلث بود و آلمان هم در این زمان به دلیل مشکلاتی که داشت، زیر بار نمیرفت، دولت تصمیم گرفت با هیات آمریکایی وارد مذاکره شود. آمریکاییها در این زمان، هنوز به بازی سیاست در مشرق زمین آلوده نشده و اصول آزادی، استقلال، شرف و حیثیت ملتهای خاورمیانه را با دغلکاری و اعمال نظرهای استعماری و طرفداری از زور و فساد، زیرپا ننهاده بودند و به دخالت در امور داخلی مشرق زمین و غارت منابع ثروت آنان نپرداخته بودند.
آمریکاییها در دنیای سیاست، در انزوا بودند و براساس اصل «سیاست مونروئه» که «آمریکا برای آمریکاییهاست» در اروپا و... کمتر دخالت میکردند. از آنجا که مردم آمریکا تازه از زیر یوغ استعمار بریتانیا بیرون آمده بودند و به نوعی همراه با مردم دیگر کشورها، با استعمار مبارزه میکردند، با ایرانیان نیز همدلی و همدردی نشان دادند. با همین احساس بود که «باسکرویل» به صف آزادیخواهان ایران پیوست. او که در مدرسهای در تبریز درس تاریخ میگفت، به ستارخان پیوست و لباس رزم پوشید و در کنار مبارزان تبریزی به دفاع از تبریز پرداخت و سرانجام در این راه جان باخت. البته، آقای «محیط طباطبایی» در اینباره مینویسد: «شرکت باسکرویل در انقلاب تبریز و قتل او، امری شخصی، انسانی و اتفاقی بود و ربطی به سیاست دولت آمریکا در سرنوشت ملت ایران نداشت.» آمریکاییها به واسطه کارهای خیری که هیاتهای مذهبی آنان در ایران انجام میدادند، مورد تمجید بودند و مردمانی رستگار محسوب میشدند و این سیاست انتخاب کشور سوم در ایران، با هدف کاستن از نفوذ قدرتهای بزرگ انجام شد. هدف ایرانیها فقط استخدام یک مدیر نبود، بلکه هدف اصلی، درگیر کردن آمریکا در ایران بود تا کشور، اندکیاز قبضه روس و انگلیس درآید؛ اما وزارت امور خارجه آمریکا خود را آماده میکرد هر نوع پیشنهاد ایران را برای اعزام مشاور رد نماید. در چنین اوضاعی به «علیقلی خان نبیلالدوله» وزیر مختار ایران در واشنگتن، دستور داده شد برای اصلاح، تعدیل و تجدید سازمان مالیه ایران، چند رایزن امور مالی و اقتصادی از آمریکا استخدام و روانه ایران کند. در این زمان، دو قدرت روس و انگلیس به دلیل بیغرضی آمریکاییها در ایران، با اعزام مشاورین مالیه به ایران مخالفت نکردند. از سوی دیگر آمریکاییها هم مایل بودند در ایران نفوذ داشته باشند. سرانجام پس از رایزنیهای مختلف، آمریکاییها نیز موافقت کردند.
قانون استخدام پنج نفر آمریکایی در تاریخ دوم شوال ۱۳۲۸ تصویب شد و آقای مورگان شوستر، حقوقدان واشنگتنی، که پیشتر در کوبا در سمت مامور اخذ عوارض گمرکی و بعد در فیلیپین ماموریت داشت، در راس یک هیات شانزده نفره (و خانوادههایشان) راهی ایران شدند. میزان حقوقی که برای شوستر تصویب شده بود، دو هزار لیره و خرج سفر به ایران بود و حقوق همراهانش کمتر از این مقدار بود. گفته میشود که شوستر به نیت خدمتگزاری مطلق و فداکاری برای نجات مردم و اقتصاد ایران آمده و عزم را جزم کرده بود که جداگانه کار کند و در راه رسیدن به مقصد بکوشد. همراهان وی عبارت بودند از: ۱. «شارل لسکاسکی» ممیز مالیات ۲. «رالف هیلر» حسابدار ۳. «بروس دیکی» مفتش ۴. «کرنر» مدیر مالیات، که از راه پاریس- وین-استامبول-باطوم و باکو عازم ایران شدند. وقتی شوستر وارد بندر انزلی شد، با «هرمز خان» فرستاده ممتاز الدوله، وزیر دارایی، ملاقات کرد. وقتی شوستر از وی پرسید: به کجا میرویم؟ هرمز خان فورا جواب داد: از این به بعدش به جهنم میروید. شوستر تعجب کرد! وی دوباره بیان داشت: شما به سرزمینی که بدتر از جهنم است وارد شدهاید. شوستر چندان به دل نگرفت و وقتی به تهران رسید، وی را مرخص کرد.
هنگام ورود شوستر و هیات همراه وی به تهران، «چارلز راسل» وزیر مختار آمریکا، به همراه چند کشیش به پیشواز آنان رفتند. به توصیه نبیل الدوله، چند نفر بهایی به استقبال وی رفتند. مردم با دیدن چنین صحنهای، درباره عقاید شوستر و همراهانش دچار تردید شدند و به آنان با بدگمانی نگریستند. شوستر نوشته است: در میان مردم شایع شد که مستشاران برای تبلیغ بهاییگری به ایران آمدهاند. زمانی که این هیات آمریکایی وارد ایران شد، خزانه دولت ۶۰۰ هزار تومان موجودی داشت؛ ۰۰۰/۳۰۰/۲ تومان تعهد بابت وامهای دریافتی و ۴۲۰۰۰۰ لیره به انگلیس و ۰۰۰/۰۰۰/۸۳
منات به بانک استقراضی روس بدهکار بود. همچنین به تجارتخانههای معتبر داخلی نیز بدهکار بود. دولت نمیتوانست از دولت دیگری وام بگیرد؛ چون به این دو دولت بدهکار بود و آنها شرایط ایران را در زمینه مالی، در قرارداد ۱۹۰۷ تعیین کرده بودند. شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران در این زمان به حدی بغرنج بود که شوستر، ساختار مالی پر از رشوه و فساد ایران را به اصطبل «اوژین» (اشاره به پادشاه آلیس در یونان است. وی مکانی داشت که سه هزار گاو در آن میزیستند و مدت سی سال صحن طویله و آخورهای آن را پاک نکرده بودند. هرکول خدای قدرت، رود «آلفوس»را برگردانیده و آنجا را شست.) تشبیه کرد که جز با وسایل غیرعادی نمیتوان آن را پاک کرد. او با استعمار کهن مخالف بود و با ایرانیان همدردی میکرد، علاوه بر این شوستر فرد آزادمنشی بود و با شیوههای سنتی چانهزنی و معاملهگری که کارها در ایران با آن پیش میرفت، مخالفت میورزید. وی مصمم بود جزیرهای از کارآیی و درستکاری مالی، در میان اقیانوسی از سنتهای کهنه که طوفان سهمگین انقلاب در آن جریان داشت و هنوز دخالتهای موثر روس و انگلیس گریبانش را گرفته بود، ایجاد کند.
شوستر مردی پرشور، جدی و درستکار بود. او دارای قدرت کار و خواهان کمک مطلوب بود و وقتی وارد تهران شد، چون صاعقه تابستان در تهران فرود آمد. پس از آغاز کار تقریبا اعجاز کرد و اقتصاد ایران را در مدت کوتاهی سروسامان داد، هرچند در پایان کاری از پیش نبرد. وی برخلاف مستشاران بلژیکی و فرانسوی، خود را یکیاز کارگزاران دولت ایران میدانست و تنها به دولت ایران جوابگو بود و از وابسته نشان دادن خود به دستههای بینالمللی در تهران خودداری کرد. شوستر قرارداد ۱۹۰۷ انگلیس و روس را ماده به ماده تفسیر کرد. در آن قرارداد، هردو قول داده بودند که حق حاکمیت ایران را محترم شمارند. بر این اساس وی کوشید منافع ایران را حفظ کرده و در راه بهبود اوضاع مادی و پیشرفت اقتصادی ایران گام بردارد.
مورگان شوستر برای اطمینان خاطر حامیان خود، چند کار انجام داد که با مخالفت روسهاو انگلیسیها مواجه شد، هرچند دموکراتها و افراد آزادیطلب، وجود او را مغتنم شمرده و به او امید زیادی داشتند. «مهدی شریفکاشی» مینویسد: «وقتی این هیات وارد ایران شد، به نظرم آمد که وجود آنها اصلا و مطلقا به جهت ایران نتیجه نخواهد داشت، زیرا اگر بر حسب میل و دستور دولتین رفتار نماید، به جهت ما چه نتیجهای و ثمری دارد و اگر هم مخالف آنها رفتار نماید، آنها نمیگذارند دوام داشته باشند؛پس باید سیاستمداران هوشیار باشند تا فریب نخورند. «سرپرسی سایکس»هم باتوجه به شناختی که به ساختار سیاسی ایران داشت، شوستر را فاقد توانایی لازم برای انجام اصلاحات در ایران میدانست: محققا انتخاب او برای این مقام موجب تاسف و حاکی از بدبختی بود. او صفات و مزایای فوقالعادهای که برای مواجهه با کارهای سخت و پیچیده لازم میباشد را فاقد بود، هرچند اگر لایق و باکفایت هم بود، روسیه هیچوقت نگذاشت او در کارهایش موافق شود و به همین دلیل عذر خود را در کتابش به نام «اختناق در ایران» نشان داد.
مهمترین اقدامات شوستر به شرح زیر است:
۱. نخستین برخورد شوستر با بلژیکیها بود. وی طبق قانون از «مرنارد» رییس بلژیکی کل گمرکات ایران، درخواست کرد که درآمدهای گمرکی را به حساب خزانهداری کل واریز نماید. وی امتناع کرد. حتی روسها طرف مرنارد را گرفته و در برابر شوستر قرار گرفتند. انگلیسیها به ظاهر سیاست بیطرفی پیش گرفتند؛ اما سرانجام، شوستر، مرنارد را وارد کرد تا درآمد گمرک شمال و جنوب را به حساب خزانه واریز کند.
۲. شوستر به «مستر وود» (Mr. Wood) رییس بانک شاهنشاهی، نوشت که هیچگونه پرداختی به جز با امضای خزانهداری کل قابلقبول نیست. در اینجا شوستر از قدرت خویش استفاده کرد.
۳. تدوین بودجه و ایجاد «ژاندارم خزانه»که خود نیروی مسلحی بود. این اقدام وی، بر روسها بسیار گران آمد، زیرا نمیخواستند در ایران، مشروطیت پیشرفت کند. شوستر، «ماژور استوکس» عضو نظامی انگلیس را که فارسی میدانست، در راس قشون ژاندارم خزانه قرار داد. وی نخست قصد داشت یک نیروی ژاندارمری (قراسواران مالیه) تشکیل دهد تا زیرنظر او کار کنند، اما با مشکلاتی که ایجاد شد، از آن صرفنظر کرد و طرح ژاندارم خزانه را عملی ساخت. وی افسرانی را با همکاری استوکس و «کلنل مریل» آمریکایی دعوت کرد. بیشتر این افسران دارای حس وطنپرستی بودند و بعدها نقش آفریدند. افرادی از قبیل فضلاله آق اولی، فرجاله آق اولی، علی قلی و حیدر قلی پسیان، احمد خان اخگر، مسعود خان پولادین و... که پس از اخراج شوستر، همگی به ژاندارمری دولتی پیوستند.
این اقدام شوستر با اجازه مجلس شورای ملی صورت گرفت، اما واگذاری فرماندهی ژاندارم خزانه به سرگرد «چارلز استوکس»، با مخالفت روسها روبهرو شد. روسها او را عنصری ضد روس میدانستند، اما از نظر انگلیسیها این انتصاب مناسب بود، زیرا مخالفت انگلیسیها با این اقدام، مخالفت با مصوبه مجلس شورای ملی بود. روسها معتقد بودند بهتر است فرماندهی ژاندارم خزانه به افسری از یک کشور کوچکتر سپرده شود؛ حتی «بارکلی» وزیر خارجه انگلیس هم به خاطر مصالح سیاسی پیشنهاد کرد که در این رسته افسری سوئدی بگمارند، اما شوستر زیر بار نرفت و به وزیر مختار انگلیس گفت که به استوکس نیاز دارد، زیرا او مرد لایقی است که میتواند در مشکلات، وی را یاری دهد. سرانجام شوستر استوکس را در مصدر امور قرار داد.
۴. منسوخ کردن روش مالیاتگیری قدیم و اخراج بعضی از فرصتطلبان.
ارسال نظر