سیاست و روشنفکری؛ از افراط تا اعتدال
علی افتخاری روزبهانی- اگر اندک علاقهای هم به خواندن تاریخ معاصر داشته باشید، نام او را در برشهای مختلفی از تاریخ یکصد ساله ایران میبینید؛ سید حسن تقیزاده. فعالیت سیاسی تقیزاده با پارلمان آغاز شد و با پارلمان به پایان رسید، او به نمایندگی از اصناف تبریز در اولین دوره مجلس شورای ملی به پارلمان وارد شد و هنگامی که در نود سالگی به دلیل زمینگیر شدن از سیاست کناره گرفت نیز نماینده مجلس سنا بود. زندگی توفانی تقیزاده محدود به عضویت در پارلمان نبود. او سالهای متمادی وزیر و سفیر بود و افکارش در فضای روشنفکری ایرانی موافقان و مخالفان فراوان داشت. قضاوت مورخان و موثران تاریخ ایران، اما در خصوص عملکرد سیاسی و فکری تقیزاده در دورههای مختلف تاریخی چنان است که میباید نزدیک به یک قرن زندگی او را به دورههای مختلفی تقسیم کرد. چنانکه محمدعلی همایون کاتوزیان، زندگی تقیزاده را مصداق «سه زندگی در یک عمر» میداند.
روشنفکری جوان در عهد ناصری
سیدحسن تقیزاده جوانی بیست ساله بود که روشنفکران ایرانی در آخرین سالهای حکومت ناصرالدین شاه با مشاهده عقبماندگی ایران از غرب، فریاد تجددخواهی سر داده بودند. تبریز در آن روزها دومین شهر بزرگ ایران و کانونی برای روشنفکران ایرانی بود که در قفقاز و استانبول زندگی میکردند و افکار و آرایشان از طریق روزنامهها و مجلات به تبریز میرسید. تقیزاده با مطالعه اندیشههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، طالبوف و روزنامههای فارسی زبان خارج از کشور، نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبلالمتین و حکمت که به تبریز میرسید و همچنین کتابهای عربی چاپ مصر و کتابهای ترکی چاپ عثمانی، تمایل فراوانی به اندیشههای سیاسی اروپایی، افکار آزادیخواهانه، ضد استبدادی و تجددطلبانه یافت. شیفتگی او به ترویج افکار عصر روشنگری چنان بود که با همراهی دوستش محمدعلی خان تربیت تصمیم به تاسیس مدرسهای در تبریز گرفت تا به تبلیغ تجددخواهی بپردازد، اما این مدرسه امکان فعالیت نیافت و محمدعلی خان تربیت و تقیزاده به جای مدرسه به تاسیس کتابفروشی روی آوردند. کتابفروشی تربیت به سرعت مرکزی برای رفت و آمد تجددخواهان و محلی برای تبادل کتابهای عربی، ترکی و نشریات فارسی زبان تجددخواه منتشره در خارج از ایران شد. این همان کتابفروشیای بود که در دوران استبداد صغیر به آتش کشیده شد. او یک سال قبل از آغاز انقلاب مشروطه به عثمانی، مصر و قفقاز سفر کرد و با روشنفکران و همچنین ایرانیان مخالف استبداد ناصری مقیم آن دیار ملاقات کرد.
رهبر افراطیها
در اولین مجلس شورای ملی، تقیزاده جوان نماینده مردم تبریز بود. نطقهای هیجانی او در دفاع از آرمانهای مشروطه و مخالفت تند و تیز با دشمنان حکومت قانون و تجددخواهی وی را به یکی از رهبران برجسته انقلاب بدل ساخته بود. او در مجلس شاخصترین نماینده جناح اقلیت تندرو محسوب میشد که طرفدار تغییرات و اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود و انتقادهای تندی از نظام استبدادی به عمل میآورد. در اولین دوره مجلس، کار محمدعلیشاه قاجار با نمایندگان به آشتی نیفتاد. در این میان جناح تندرو مشروطهخواه، امینالسلطان صدراعظم شاه را به این دلیل که او را عاملی برای نابودی مشروطه تلقی میکرد به قتل رساند. تقیزاده به عنوان شناخته شدهترین رهبر تندروهای مشروطه بعدها اطلاع از ماجرای ترور امینالسلطان را انکار کرد اما شکی نیست که نزدیکان او در این ترور دست داشتهاند.
وقتی برخی روزنامههای نزدیک به تندروها به مادر شاه فحش دادند و درخواست شاه برای محاکمه دشنامگوی مادرش به جایی نرسید، وقتی به کالسکه محمدعلی شاه بمب پرتاب شد و شاه خواهان محاکمه عاملان این ترور نافرجام شد اما تندروهای مجلس و از جمله تقیزاده مانع شدند؛ شاه دیگر اطمینان حاصل کرد که با مجلس از در آشتی نمیتواند در آید. مجلس به توپ بسته شد و تقیزاده به سفارت انگلستان گریخت. او در دوران تبعید در انگلستان با همکاری ادوارد براون تلاش فراوانی کرد تا اوضاع ایران در دوره استبداد صغیر را در افکار عمومی مطرح سازد. وقتی مشروطهخواهان تهران را فتح کردند تقیزاده هنوز آنقدر پرآوازه بود که به عضویت کمیته سه نفره اداره امور کشور در آید.
متحد با آلمان بر ضد انگلیس
تقیزاده با آغاز جنگ جهانی اول، نزدیکی با دولت آلمان را راهی برای رهایی ایران از چنگال روس و انگلیس دید . او از جمله سیاستمدارانی بود که به نزدیکی به دول بزرگ جهان برای ایستادن در برابر فشار روسها و انگلیسها اعتقاد داشت از جمله معتقد بود باید به دولت ایالات متحده نزدیک شد. او در نامهای به محمود افشار در سال ۱۳۰۰ و پس از شکست آلمانها در جنگ مینویسد: «اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکاییها به ایران و دست دادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عنقریب کارها به جاده اصلاح میافتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد، مدارس آمریکایی را تقویت کامل نمود...»
پرتاب نارنجک تجددخواهی
در همین سالها تقیزاده در نشریه کاوه به بیان راه علاجش جهت تجددخواهی در ایران میپردازد. دیدگاه او مبنی بر اینکه «ایرانی باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگی مآب شود وبس» نقل قولی است که جدلهای فراوانی را در ایران حتی تا امروز برانگیخته است. آنها که در این سالها بر او تاختهاند هیچگاه مطالب پیش از جمله معروف را نیاوردند تا دیدگاه او به روشنی مشخص شود. اگرچه تقیزاده سالها بعد گفتارش را قدری افراطی دانست و تلاش کرد تا در سالهای پایانی عمر آن را تعدیل کند.
در کنار خودکامه تجددخواه
تقیزاده در سال ۱۳۰۳ به ایران بازگشت و نماینده مردم تبریز در مجلس شد، او اگرچه همراه مدرس و مصدق با سلطنت رضاشاه مخالفت کرد اما در سالهای بعد پستهای مهمی در دولت رضاشاه یافت. در سال ۱۳۱۲ او ریاست هیات نمایندگی ایران برای مذاکره با شرکت نفت جهت تعدیل امتیازنامه استعماری دارسی را برعهده داشت. او با تمدید قرارداد دارسی مخالف بود و در کنار علیاکبر خان داور تلاش داشت تا از تمدید آن جلوگیری کند؛ اما ورود رضاشاه به صحنه تصمیمگیری او را به وسیلهای برای امضای قرارداد الحاقی مبدل ساخت. تقیزاده خود میگوید که شاه هم در ابتدا با تمدید قرارداد مخالف بود اما با فشار انگلیسیها مجبور به قبول شد. با این وجود، تقیزاده با امضای قرارداد نفرین فراوانی را برای خود خرید. او در جریان مذاکرات مربوط به ملی شدن نفت در نطق مفصلی در مجلس به توضیح این ماجرا پرداخت. نقل قول معروف او مبنی بر اینکه تنها آلت فعلی برای امضای قرارداد بوده است در جریان دفاعیات ایران در مجامع مختلف بینالمللی در خصوص دعوای نفت میان شرکت نفت ایران- انگلیس و دولت ایران بارها مورد استناد دکتر محمد مصدق بود. تقیزاده در سال ۱۳۲۸ به عنوان سناتور مردم تبریز در مجلس سنا انتخاب شد. او در دوران نخستوزیری دکتر مصدق برخوردی محتاطانه با جنبش ملی شدن نفت داشت و اگرچه روابط خوبی با مصدق نداشت اما هیچگاه به مخالفت با وی برنخاست. سید حسن تقیزاده در اواخر عمر بر روی صندلی چرخدار نشست و به دلیل کهولت سن از کارهای سیاسی کناره گرفت و سرانجام در ۹۲ سالگی در تهران درگذشت.
ارسال نظر