زمین‌داری و اقتصاد کشاورزی یزد در دوره‌ ناصری

محمد حسن میر حسینی- تـداوم بقای یک جامعه وابسته به عوامل مختلفـی است که بارزترین آنها معیشت و اقتصاد است. با توجه به وقوف به این امر بسیاری از ناظران خارجی که یزد را می‌دیدند، متعجب می‌شدند که چگونه این مردم می‌توانند در چنین شرایط نامساعدی به حیات خود ادامه دهند و حتی بعضی از آنان مرگ این شهر را پیش‌بینی می‌کردند.

اما یزد قرن‌ها به حیات خود ادامه داد و به قول یک کارشناس خارجی «یزد همیشه زنده بوده است... امید است به حیات خود ادامه دهد». بدون شک یکی از رموز تداوم حیات یزد در ساز و کارهای اقتصادی نهفتـه است. بنابراین سعی خواهد شد حتی‌الامکان چگونگی حیات اقتصاد کشاورزی آن بررسی شود.

وضعیـت اقتصادی یـزد را نمی‌توان از مسائل تجاری آن جدا کرد. شرایط خاصی کـه از قدیم‌الایام بر یزد حاکم بوده مردم را به سمت‌ و سوی سوداگری سوق داده است؛ زیرا که تداوم حیات این شهر وابسته به ورود ارزاق و صدور کالاهای متنوع بوده است. به دلیل وابستگی شدید اهالی یزد به ارزاق و مواد خام ولایات همجوار، شرایط ولایات دیگر هم در سرنوشت مردم یزد دخیل بوده است. به عنوان مثال، اگر در کرمان، فارس یا خراسان خشکسالی پیش می‌آمد، یزد هم از این وضعیت متاثر می‌شد یا اگر به هر دلیلی قدرت خرید اهالی ولایاتی که مصرف کننده کالاهای یزد بودند، کاهش می‌یافت، این امر بر منافع یزد و نهایتا بر وضعیت اقتصادی آن تاثیر می‌گذاشت. این تحقیق دوره حکومت پنجاه ساله ناصرالدین شاه را در بر می‌گیرد و هدف آن نشان دادن دامنه فعالیت‌های اقتصادی مردم یزد با توجه به امکانات و محدودیت‌های شهر واحه‌ای همچون یزد در زمان مورد مطالعه است.

وضعیت اقتصادی یزد را باید حول محورهای مسائل کشاورزی و سود حاصل از کشت محصولات ارز آور و تجارت و صنایع دستی بررسی کرد. تا اوایل دوره ناصری، مهم‌ترین منابع درآمد دولت عبارت بود از: زمین‌های زراعتی و محصولات آن و بنابراین مالکیت زمین منبع عمده نفوذ و قدرت افراد محسوب می‌شد. با اینکه یزد از این لحاظ اهمیت چندانی نداشت، در عین حال این مساله عامل مهمی به حساب می‌آمد. تا پیش از اضمحلال نظام قدیم زمینداری، طی چندین قرن در ایران وضعیت نظام مالکیت زمین همان بود که در عهد سلاجقه شکل گرفت و در دوره‌های بعد با تغییراتی به حیات خود ادامه داد. در دوره مـورد بحث اراضـی کشـاورزی به الف) امـلاک خالصـه (دیوانـی) ب) امـلاک اربابـی و خرده مالکان ج) املاک وقفی تقسیم می‌شد.

الف) خالصه یا اراضی سلطنتی

به اراضی گفته می‌شد که امتیاز بهره‌برداری از آن برای مدت محدودی به اشخاص داده می‌شد. افراد تعهد و وظیفه کشت و آبیاری این زمین‌ها را به عنوان مالک بر عهده داشتند. در اواخر دوره صفوی بخش وسیعی از اراضی یزد خالصه بود. سیاست شاه‌صفی و شاه عباس دوم این بود که مناطق دور از خطر حمله مهاجمان خارجی به حاکمانی سپرده شود که از مرکز مستقیما تعیین می‌شدند و املاک آن ولایات را به صورت خاصه یا خالصه درآوردند. در دوره افشاریه تغییر چندانی در نظام زمینداری صورت نگرفت جز اینکه نادر در اواخر کارش مصمم شد که اراضی وقفی را مبدل به خالصه یا دیوانی کند، هر چند که توفیق چندانی نیافت. املاک خالصه یزد به چند دسته تقسیم می‌شدند:

۱. املاک ثبت شده رقبات نادری، یعنی زمین‌هایی که در زمان نادرشاه از طرف دیوان ضبط شده بودند.

۲. املاکی که متعلق به خاندان خوانین یزد بوده و بعد از شورش عبدالرضا خان از چنگ آنان بیرون آورده شده بودند. به این گونه املاک خالصه ضبطی می‌گفتند. بیشترین مقدار این املاک مربوط به بافق و بهاباد می‌شد. لازم به تذکر است که میرزا عنایت سلطان دایی سر سلسله خوانین یزد، در اواخر دوره صفوی سمت مین‌باشی‌گری سپاهیان بافقی و بهابادی و نایینی را داشت و مواجب او و سپاهیانش، مالیات دیوانـی بافق و بهابـاد بود و این دو منطقـه به عنوان تیول بدو واگذار شده بـودند؛ بنابراین محمدتقی خان و بقیه خوانین، این دو منطقه را به عنوان تیول خود حفظ کردند و چندین پارچه آبادی همچون باقرآباد و صادق آباد و... بر آن افزودند. همچنین در شهر یزد و حوالی آن چندین روستا ایجاد کردنـد که همگی ضبط دیوان شـدند. بعد از گذشـت یک دهـه از شـورش عبدالرضا خـان به بازماندگانـش مقداری از عواید مالیاتی اموال مصادره‌ای داده می‌شـد.۴ شاید به همین دلیل بـود که ابراهیم خـان و علی خان، فرزنـدان عبدالرضا خـان در رابطـه بـا شورش محمد عبدالله، از حاکم وقت یزد حمایت کردند تا عواید آنها قطع نشود.

۳- خالصه‌های محمد شاهی. توضیح اینکه در زمان محمد شاه با توصیه حاجی میرزا آغاسی، وزیرشاه، بخش عمده‌ای از املاک شاه‌ زادگان به نفع دیوان ضبط شد.

۴- خالصه‌های ناصرالدین شاهی یا ناصری.

موارد سوم و چهارم املاکی بودند که بابت مالیات‌های معوقه یا به علل دیگر ضبط شده بودند. بیشتر این املاک مستقیما به وسیله دیوان اداره نمی‌شدند. بعضی از آنها را مادام العمر یا برای مدت کوتاه‌تری با حق انتقال آنها به اشخاص واگذار کرده و این املاک به خالصجات انتقالی معروف بودند. در دوره ناصری بخشی از املاک خالصجات در اختیار چندین خاندان قرار داشت. مثلا املاک خالصجات گاریزات یزد در اختیار خاندان نواب رضوی و املاک خالصجات تفت و روستاهای اطراف شهر یزد به عهده خاندان رشتی و خالصجات رستاق به عهده عبدالوهاب بیگلربیگی و پسرش میرزا فتح‌الله مشیرالممالک یزدی قرار داشتند. همچنین خاندان کراوغلی خالصجات بعضی روستاها را دارا بودند.

در اواخر عهده ناصری به علت نیاز دربار به پول، فروش خالصجات شدت گرفت؛ بنابراین سرمایه داران یزدی هم شروع به خریداری آن املاک کردند. همچنین زردشتیان که از طریق تجارت ثروتمند شده بودند، به خرید زمین مبادرت کردند. نواب وکیل در مورد چگونگی خرید املاک توسط زردشتیان شرحی آورده است که خواندنی است:

«نواب میرزا محمدحسن... اگر مداخلی می‌کرد از قبل خرید املاک بود که حضرات تجار زردشتی، رسمشان این بود که هر ملکی می‌خواستند خریداری کنند، اول نواب میرزا محمدحسن باید خریداری کند. بعد ده یک علاوه کرده از نواب می‌خریدند و علت این کار این بود که اگر کسی می‌خواست ادعای غبن کند یا نوشته‌ای ابراز دهد که این املاک مال دیگری بوده و بایع نداشته که فروخته است به ملاحظه نواب نمی‌توانست بیع کند. دیگر آنکه از بابت خمس، نواب مساله تراشی کرده بود که بیع اهل ذمه خمس دارد ولی صلـح، خمس ندارد. آن وقـت هر ملکی که خریده بود هزار تومان، می‌فروخت هزار و صد تومان، یعنی مصالحه می‌کرد و ده یک بر آن علاوه می‌کرد. یا از همان ملک قسمتـی از برای خود نگـاه می‌داشت و باقی را مصالحه می‌کرد و تجار زردشتـی دو فایده می‌بردند یکی ندادن خمس که ده دو از قیمت ملک است دیگر از شر مرافعه.»

در کل یزد به سال ۱۳۰۳ سه هزار مورد املاک خالصه وجود داشت. وسعت این املاک فرق می‌کرد. به این معنی که بعضا شامل یک مزرعه بزرگ همچون حسن آباد، شرف آباد، شریف آباد، ارنان، رشکوئیه، کویر یا یک قطعه زمین کوچک بودند. از املاک خالصه هم مالیات دیوانی دریافت می‌شد. اما در اکثر موارد مالیات مقرری خالصجات را بر املاک اربابی همجوار آن تحمیل می‌کردند. مثلا مالیات شرف آباد خالصه را از مالک مهدی آباد که نزدیک قریـه مذکـور بود می‌گرفتنـد.گاهـی تجار معـروف یزد مالیات دیوانـی یک مزرعـه خالصـه را نیز می‌پرداختند، بدون اینکه هیچ گونه سـودی عایدشان شود. به عنـوان نمونه تجار یزد مالیات حسن آباد را که ۲۸۵۰ تومان بود، متقبل شدند.

ب) املاک اربابی و خرده مالکان

املاک اربابی متعلق به اشخاص متنفذ یا حاکمان محل بود و این افراد معمولا در شهر زندگی می‌کردند و رعایا به کشت و کار می‌پرداختند. خرده مالکان در یزد نسبتا زیاد بودند، اما این گونه مالکان معمولا منابع آبی در اختیار نداشتند.

مالک غایب کارهای خود را به مباشر واگذار می‌کرد و او غالبا به اخاذی از رعایا می‌پرداخت. مباشر معمولا می‌خواست بار خود را ببندد و گاهی با اخاذی‌های خود مبدل به مالک یا خرده مالک می‌شد.

آب در یزد نسبت به جاهای دیگر بسیار گران بود؛ بنابراین اعیان شهری مازاد درآمد خود را در راه حفر قنوات و آباد کردن زمین صرف می‌کردند. بسیاری از تجار یزد که محافظه کار بودند و می‌ترسیدند که در عرصه تجارت پا را از گلیم خود درازتر کنند، سرمایه خویش را در راه آباد کردن زمین و حفر قنات به کار می‌بردند. بنابراین اکثر سرمایه‌داران یزد هم تاجر پیشه بودند و هم زمین‌دار. به عنوان نمونه در دوره ناصری علی شیرازی که از تجار بنام یزد بود، در منطقه پشت کوه روستاهای متعددی را خریداری کرد. رشکوئیه آبادی نسبتا بزرگ، تماما در مالکیت همین فرد بود.

بعضی از عمده مالکان با حفر قنات جدید، آبادی جدیدی را احیا می‌کردند یا اینکه با لایروبی قنات کهنه و گسترش پاکار بر میزان آبدهی آن می‌افزودند و کشت و کار را توسعه می‌دادند. میرزا فتح الله مشیرالممالک بیش از ده روستای جدید ایجاد کرد یا قنواتی که بر اثر سهل انگاری و عدم ترمیم خشک شده یا میزان آب دهی آنها کم شده بود را احیا کرده و روستاییانی را که به خاطر بی‌آبی بیکار مانده بودند، به کار می‌گرفت. گاهی اتفاق می‌افتاد که قنات یک آبادی به دلایل گوناگون غیرقابل استفاده می‌شد؛ بنابراین با ایجاد قنات جدید مردمان آبادی‌ای را که قنات‌شان خشک شده بود، به اراضی جدید انتقال می‌دادند.

در تاریخچه منطقه اله‌آبادی آمده است که به خاطر خشک شدن قنات اله‌آباد در اراضی حوالی سید جعفر محمد (واقع در بلوار جمهوری اسلامی کنونی شهر یزد) قنات دیگری احداث شد که در حوالی ناحیه زارچ آب آن روی زمین می‌آمد و آبادی که در سایه این قنات از طرف اهالی اله‌آباد قدیم ایجاد شد، اله‌آباد نام گرفت و رعایای اله‌آباد قدیم در آن زندگی کردند.

نمونه دیگر بارجین میبد است که به خاطر خشک شدن قنات آن می‌رفت تا از سکنه خالی شود. مشیر الممالک یزدی قنات آن را احیا کرد و اراضی آن بدو تعلق گرفت و اهالی بارجین رعایای وی محسوب شدند.رحمت‌آباد از آن خاندان رشتی و چهل باغ بزرگ در آن دایر بود.کاظم آباد و بدرآباد در حوالی میبد از آن خاندان نواب رضوی بود. میرزا محمد وزیر هم صاحب چندین پارچه آبادی همچون حجت آباد پشتکوه و صمصام آباد بود.

اراضی یزد فی نفسه ارزش چندانی نداشتند، بلکه آب ارزش زیادی داشت و معمولا از آن اشراف و اعیان یا حاکمان سابق و حاکم وقت بود. به همین دلیل به طور کلی نظام زمینداری یزد با شهرهای دیگر فرق می‌کرد. اختصاص و تقسیم زمین براساس اصل فراوانی آب یا خشکسالی بود. مالیات اراضی را براساس مقدار آب مصرفی آن محاسبه می‌کردند. عرف معمول مالیات ولایت یزد جره‌ای ۲۸ قران بود،اما به طور دقیق رعایت نمی‌شد.

در اواخر عهد ناصری خرده مالکان در یزد زیاد شدند. بیشتر خرده مالکان مباشران زمین‌های اربابی بودند که به واسطه اخاذی از رعایا صاحب پول و دارایی می‌شدند و زمین می‌خریدند و بنابراین بسیاری از روستاهای یزد خرده مالک داشتند. بعضی از آنها عبارتند از مزویرآباد، خورمیز، مهریز، ده آباد میبد و بیشتر اراضی خود میبد.

از ویژگی‌های عمده یزد وجود قنوات بود. قنات عبارت است از مجاری زیرزمینی که با به کار بردن شیبی کمتر از شیب سطح زمین آب را به سطح آن می‌رسانند. منبع قنات طبقه‌ای در زمین است که آب در آنجا جمع شده و عمق آن متغیر است.

ایجاد قنات مهارت بسیار لازم داشت و همواره ماهرترین مقنیان، یزدی بودند. شیوه تقسیم آب قنات بستگی به عرف و سنت و بازدهی قنات داشت که به آن مدار (گردش آب) می‌گفتند.

به هر علت اگر آب قنات کم یا زیاد می‌شد، مدار گردش آب نیز تغییر می‌کرد. گردش آب در جاهای مختلف ایران تفاوت داشت و در یزد غالبا ۱۵ یا ۱۶ روز بود. واحـد آب جره (= جرعه) یا سبو بود کـه تقریبا معـادل ۵/۸ دقیقه آب، در میبد ۱۱ دقیقه، در خود یزد ۵۰/۱۱ دقیقه و در اشکذر فرق می‌کرد.

در املاک اربابی قنـات به مالکی تعلق داشـت که آب قنات در زمین او جاری بود. اگر کسـی می‌خواست زمینی را احیا کند، باید آب را از مالکی که آب مازاد داشت بخرد. همان گونه که گفته شد مالکیت زمین با آب در یزد جدا بود، هر چند که در اکثر موارد مالک زمین و آب یکی بودند. در یزد به جز نجف آباد، مهدی آباد، صدرآباد، جلال آباد و چند جای معدود دیگر، مالکیت زمین و آب از هم جدا بود. بعضی از قنوات یزد بیش از یک ده را مشروب می‌کردند. در چنین مواردی تقسیم آب برای مدت معین و هر چند روز یک بار دارای حق ناشی از مرور زمان بود. مثلا ده اولی هر شبانه روز ۱۰ ساعت و دومی ۱۴ ساعت آب را مالک بودند.۲۰ قیمت آب در جاهای مختلف و هر ساله فرق می‌کرد؛ اما گاهی قیمت پایه داشت. مثلا می‌گفتند که قنات محمودی جرعه‌ای یک ریال در سال ارزش دارد.

تقسیم آب به عهده میراب محل بود که از مالک آب حقوق ثابت سالانه دریافت می‌کرد. در بعضی از نقاط یزد آبیاری از طریق چاه صورت می‌گرفت، هرچند که کندن چاه کاری کم بهره بود و زحمت بسیار داشت، اما در محیطی چون یزد اجتناب ناپذیر بود. طریقه کندن آن به این گونه بود که سوراخی به قطر حدود یک متر و به عمق ۳۰ تا ۴۰ متر می‌کندند تا به آب برسند (آبوت گزارش می‌دهد که در زمان وی در یزد در عمق ۳۰ متری به آب می‌رسیدند). سپس چرخ چاه را به طور عمودی در دهانه چاه قرار می‌دادند و گاوی یا استری به آن می‌بستند که با پایین یا بالا رفتن از مسیری که در مقابل چاه بود، چرخ را به گردش در می‌آورد و آب را از ته چاه بالا می‌کشیدند.

ج) املاک وقفی

با بررسی کتابچه‌های موقوفات (وقف‌نامه ربع رشیدی و جامع الخیرات) و وقف‌ نامه‌های منفرد مشخص می‌شود که اراضی موقوفه در سطح یزد زیاد بودند؛ اما به مرور زمان با غصب آنها توسط متنفذین هر دوره از حجم‌شان کاسته شد.

املاک عمده وقفی در یزد عبارت بودند از: بنادک دیزه، سخوید، گاوافشار (همه در پشتکوه یزد)، احمدآباد در اردکان (املاک فوق را در اواخر دوره ناصری یا اوایل مظفری به تولیت ملک‌الکتاب گذاردند که او هم آنها را به میرزا نصرالله در قبال وجوهی معین واگذار کرده بود) و روستاهای نیر، عبدالله و شواز همگی واقع در منطقه پشتکوه (صدیق السلطنه متولی املاک فوق بود). همچنین یک دانگ از قریه مروست وقف بر حضرت رضا (ع) بود. محمدتقی پسر محمد باقر از خاندان تجارت پیشه عرب یزدی از چهارده روستای خود چهارده شبانه روز آب به احترام چهارده معصوم موقوفه معین کرد.

اکثر زارعین فاقد زمین و آب بودند و سهم آنها در هر جا فرق می‌کرد. مالک تنها مالک زمین و آب بود. گاهی بعضی از مالکان زمین و آب را به رعایا اجاره می‌دادند و به اصطلاح نفقه آب قنات را دریافت می‌کردند و موظف بودند که بخشی از درآمد خود را جهت مرمت و نگهداری قنات صرف کننـد. مخارج لایروبی قنوات به عهـده رعایا بود. اگر مالـک از کار رعیـت یا رعایـا راضی نبـود می‌توانست آنها را اخراج کند، منتها می‌باید دسترنج آنها را بدهد. دسترنج در برابر کاری است که زارع در مدتی که زمین را در تصرف داشته، انجام داده است. «چنین روشی نیز در نوقات و نوق نزدیک رفسنجان معمول است و بعید نیست که این روش را از یزدیان آموخته باشند، زیرا بیشتر مالکان نوقات یزدی‌اند.»