گروه تاریخ: زهرا سلطان، عروس عبدالحسین فرمانفرما که بحث‌های مربوط به مشروطه، آزادی، مجلس شورای ملی و انتخابات را می‌شنید و گهگاه خبری از فعالیت زنان به گوش او می‌رسید، به مرور تحت تاثیر هیجان و شور این رویدادها قرار می‌گرفت. او در نامه‌ای بی تاریخ به برادرش محمدعلی نوشت: « از قراری که شنیده‌ام، تبریز خیلی رو به ترقی است. مثلا چند وقت پیش یکی از خانم‌های معتبر تبریز، در میهمانی بزرگی تمام خانم‌های محترم تبریز را وعده گرفته و نطقی کرده بود از این قرار که خانم‌های محترم، ما تا به حال هر چه به زور از شوهرهایمان پول می‌گرفتیم و خرج لباس مخمل و اطلس می‌کردیم حالا بس است، و به همین چیت فرنگی اکتفا کنیم و با پول اطلس و مخمل یک مدرسه برای دخترها درست کنیم.»

وی همچنین می‌نویسد: «خانم‌های ایران یک شرکت خیریه درست کرده اند و دیروز که جمعه بود، در پارک اتابک یک مجلس کنفرانس و سینماتوگراف دادند و با پولی که جمع می‌شود، می‌خواهند یتیم خانه و مریضخانه برای دخترها درست بکنند. بلیت هم چاپ کرده بودند، از پنج ریالی تا دو تومانی. همان طور که وقتی شما اینجا بودید، در منزل ظهیرالدوله برای مردها درست کرده بودند.»

منبع: در زیر و بم روزگار، منصوره اتحادیه