تاریخ غلات -آثار جنگ جهانی دوم و توسعه پنجشرکت بزرگ غلات-۸
شوروی کمونیست در دام گندم آمریکا
وابسته شدن به غرب آن هم از لحاظ منابع غذایی، با تصوری که این رهبران از امکانات کشور خود داشتند، در تضاد کامل بود، به خصوص که سوابق تاریخی هم خلاف این را نشان میداد، زیرا روسیه همیشه یکی از بزرگترین صادرکنندگان تولیدات کشاورزی بود. از اینها گذشته، در سراسر دوران پس از انقلاب، اتحاد جماهیر شوروی همواره نشان داده بود که میخواهد با تکیه به منابع خویش زندگی کند. یکی از سیاستمداران کمونیست یوگسلاوی به نام اسوتوزار ووکمانوویچ تمپو روزی در واشنگتن به یکی از صاحبمنصبان آمریکایی گفته بود که هموطنانش ترجیح میدهند علف بیابان بخورند، ولی کمک غرب را نپذیرند و طناب وابستگی را به دور گردن خود نبینند. نظیر این احساس نیز همواره در میان رهبران اتحاد جماهیر شوروی وجود داشته است.
سیاست کشاورزی شوروی در دهه ۱۹۵۰ و در نخستین سالهای دهه ۱۹۶۰، ادامه سیاست خودکفایی بود، ولی همین که خروشچف به قدرت رسید، بالاخره به کشاورزی اهمیت شایسته داده شد. خروشچف تا حدودی خود را کشاورز میشمرد و به موفقیتهای کشاورزی آمریکا و به خصوص به توسعه کشت «ذرت پیوندی» و پیشرفتهای برقآسای بعضی از کشاورزان این کشور با دیده تحسین مینگریست.
بزرگترین اقدام خروشچف در زمینه کشاورزی، کشت گندم در میلیونها هکتار زمینهای بکر در منطقه سیبری و جنوب قزاقستان از سال ۱۹۵۳ بود.
این اقدام، از لحاظ سیاسی و اقتصادی خطرات مهمی در برداشت. استپهای سیبری در مناطق دور افتاده از روسیه اروپایی قرار دارند و وسعت آنها در تصور هم نمیگنجد. این زمینها در زمستان یخ میبندند و در تابستان سوزانند. باد غرب، شب و روز با سرعت ۲۰۰کیلومتر در ساعت در آنها میوزد. در آن هنگام در این زمینها هیچ چیز وجود نداشت؛ نه راهی، نه خانهای و نه سیلویی.
مولوتف، وزیر امور خارجه سالخورده زمان استالین، با این طرح مخالفت میکرد و آن را «خیالی خام و پرخرج» میشمرد، ولی نظر خروشچف غالب شد و خیال او صورت حقیقت یافت. در سال ۱۹۶۰، شوروی دارای ۲۲میلیون هکتار زمین زراعی اضافی شد که قسمت اعظم آنها در ناحیه میان اوبی و اورال قرار داشت. تولید غلات در شوروی مرتبا رو به افزایش گذارد و نمایندگان بازرگانی این کشور، آمد و رفت به پایتختهای کشورهای غربی را آغاز کردند و گندم بهاره جدید محصول ناحیه جنوب قزاقستان را با مشخصات SKS۱۲۱ و گندم زمستانی شماره ۴۳۱ محصول منطقه روسیه اروپایی را در این کشورها عرضه داشتند.
بازرگانان غربی و نمایندگان اکسپورت خلب، سازمان انحصاری بازرگانی غلات شوروی، همواره روابط حسنه خود را با یکدیگر حفظ کرده بودند. واقع این بود که شوروی همیشه کوشش کرده بود تا آنجا که میتواند گندم صادر کند و از این راه مقداری ارز خارجی به دست آورد. به این سبب، حتی در سالهای دهه ۱۹۳۰ و دهه ۱۹۵۰، مقدار اندکی گندم صادر کرد. «شورای بینالمللی گندم» که مقر آن در لندن است، شوروی را به عنوان یکی از کشورهای صادرکننده گندم میشمرد. با وجود این، شوروی گاهگاه، هنگامی که مقدار تولید داخلی غیرکافی بود یا هنگامی که آسیابهای آن از لحاظ بعضی از انواع گندم کسری داشتند، از فرانسه و کانادا گندم میخرید. بعضی از شرکتهای غلات کارمندانی استخدام کرده بودند که زبان روسی را به خوبی میدانستند، مرتبا به شوروی سفر میکردند و با نمایندگان شوروی هنگامی که برای خرید یا فروش غلات به غرب میآمدند، در ارتباط بودند.
دستاندرکاران غلات، اعم از کمونیست و سرمایهدار، با یکدیگر نوعی روابط دوستانه، نظیر روابط موجود میان متخصصان هر رشته دارند. در میان نمایندگان اکسپورت خلب، یکی از کارمندان سابق شرکت لویی دریفوس نیز وجود داشت و از طریق او بود که رشتههای رابطه سابق هنوز گسسته نشده بودند. در دفتر شرکت کنتینانتال در پاریس، مامور رابطه با اکسپورت خلب در سالهای پایان دهه ۱۹۵۰ و سالهای آغاز دهه ۱۹۶۰، شخصی بود به نام گوستاو مئروف که نیمه روس بود، ولی رفتاری کاملا غربی داشت. او همیشه لباس سیاه میپوشید. مئروف یکی از متخصصان «سویچ» بود. «سویچ» مانوور پیچیدهای است و عبارت است از مبادله غلات با کالاهای دیگر بیآنکه پولی رد و بدل شود. مئروف برای انعقاد قراردادهای پیچیده پایاپای میان شوروی و تعدادی از کشورها تلاش فراوان میکرد و برای شرکت کنتینانتال از این راه درآمدهای بسیار به دست آورد. او توانست بیشتر از دیگران، اعتماد روسها را جلب کند.
ژاک لانگ نماینده شرکت لویی دریفوس در لندن، در دوران پس از جنگ روابطی با شورویها برقرار ساخت. او استعداد خارقالعادهای داشت. زبان مادری همسرش، یعنی زنی روسی را که در مدت جنگ در اردوگاه اسیران ژاپنی شناخته بود، فراگرفت.
این افراد، همه با لئونید ماتویف، رییس اکسپورت خلب رابطه داشتند. ماتویف پیشه اصلی خود یعنی مهندسی را ترک گفته به بازرگانی غلات پرداخته بود. او مردی آدابدان بود و ظاهری آراسته داشت. صبر و حوصله و سرسختیاش در مذاکرات بازرگانی افسانهای بود. او از طریق صدور غلات، مقدار قابل ملاحظهای ارز برای کشور خود به دست میآورد. ماتویف همه تلاش خود را به کار میبرد تا در برابر فروش غلات، هرچه بیشتر دلار و فرانک و لیره استرلینگ، با بهترین نرخ ممکن، تحصیل کند. تنها برتری که در معاملات داشت این بود که هیچ فردی جز او نمیدانست که شوروی چه مقدار جنس میخواهد بفروشد یا بخرد. او اغلب این برگ برنده را برای جبران موقع آسیبپذیر شوروی به کار میبرد.
ارسال نظر