مشروح دادگاه غلامرضا نیک پی شهردار پایتخت در زمان شاه –۹
گاوبندی با بلژیکیها و داستان پارکینگ ۲۵ شهریور
مدیریت واحد خدمات شهری به ویژه در تهران چیزی بود که در دهه ۱۳۵۰ به کانون مجادله میان نهادها و دستگاههای پرشمار دولتی و حکومتی تبدیل شده بود. نیکپی، شهردار پایتخت در آن سالها از این موضوع استفاده کرده و در جریان محاکمه خود به فقدان هماهنگی میپردازد. در جریان محاکمه نیکپی، دادگاه بار دیگر او را متهم کرد با شرکتهای خارجی به ویژه با برخی از شرکتهای بلژیکی تبانی کرده و فعالیتهای عمرانی در تهران را با قیمتهای بالا به این شرکتها واگذار کرده است. موضوع بیتوجهی به عمران جنوب شهر تهران و تبعیض میان شمال و جنوب پایتخت چیزی است که دادگاه روی آن انگشت گذاشته است
نیکپی: از چهار شرکت بینالمللی هم سوال کردم.
دادگاه: سوال کردن شخص شما که ممکن است گاوبندی کرده باشید کما اینکه با بلژیک گاوبندی داشتید. قراردادها را میبستید و میگفتید بیا و پلها را بساز، هر چقدر هم که بخواهی به تو پول میدهیم.
نیکپی: اشکال دارد که یک نفر واقعا در این مملکت پاک عمل کرده باشد؟
دادگاه: شما که ضابطه را به هم زدید، اعتماد مردم را سلب کردید و به همین دلیل همه اعتراض کردند که این پلها گران است و حتی سازمان گسترش صنایع گفت: ما ارزانتر میسازیم.
نیکپی: گفتند با همان قیمت میسازیم نامهاش هم موجود است.
دادگاه: ما آن نامه را قبول نداریم، انجمن شهر هم با خرید پل از بلژیک مخالفت کرد.
نیکپی: دروغ گفتند.
دادگاه: همه را که شما میگویید دروغ میگویند در صورتی که در نشست هفتگی انجمن شهر با خرید ۸ پل سواره رو و ۲۰ پل پیادهرو به مبلغ ۱۳۰۰میلیون ریال برای احداث در خیابانهای تهران مخالفت شد و پیشنهاد شهرداری در اینباره که قبلا در کمیسیون حزبی و کمیسیون قراردادها مطرح شده بود رد شد.
شهرداری تهران پیشنهاد امضای قرارداد پلهای جدید را با کمپانی سازنده و نصبکننده بلژیک با قیمت سابق و بدون افزایش قیمت و دستمزدها به انجمن شهر آورده بود که پس از یک بررسی ساده از ۲۳ نفر، ۱۵ نفر رای مخالف دادند و مهندس ارداقی قائممقام شما با طرح ضروری بودن نصب آن پلها برای حل مشکل ترافیک نظریه مخالفان را رد کرد. ۲۰ پل پیاده چه ضرورتی داشت که شما نصب کردید و همه آنها بیمصرف ماند. به طوری که روی آن پلها بچهها بازی میکردند، چه نفعی برای شما داشت که اصرار داشتید این پلهای بیمصرف که بعضیها میگفتند از سایر کشورها جمعآوری میکنند و به ایران میآورند را حتما در خیابانها نصب کنید و میلیاردها پول ایرانیها را تحویل بلژیکیها دادید. آن هم بدون قرارداد بعد هم میگویند ما سوال کردیم، از چه کسی سوال کردید؟ یک نفر چه اعتمادی داشت؟ شما باید قراردادهایتان را بر اساس ضوابط مناقصه یا ترک مناقصه انجام میدادید که نکردید و رفتید و گاوبندی کردید و قراردادها را یکی یکی امضا کردید و آوردید در ایران پیاده کردید. هر کس هم که صدایش درآمد یاتوی سرش زدید یا او را خریدید و بعد اعضای انجمن شهر هم گفتند « ما مهر لاستیکی هستیم» و هر چه جلوی ما بگذارند ما امضا میکنیم و مجبوریم.
نیکپی: قربان، قیمت گرفتم از چند شرکت ایرانی قیمتها گرانتر بود.
دادگاه: شما در اینجا فقط از ابتدا تا انتها از بلژیک پل خریدید و قرارداد بستید. حالا در مورد پارکینگها بگویید که سالها در مورد پارکینگ میدان ۲۵ شهریور بحث کردید و صحبت کردید و همهاش صحبت کردید، اما وقتی اعتبار پول پارکینگ را گرفتید و زمینها را به قیمت گران خریدید. از جمله ۱۴میلیون تومان برای پارکینگ جنب انجمن شهر پول دادید و اعتراض شد که این پول را شما برای ساختن توقفگاه تعداد معدودی اتومبیل ساختید که وقتی محاسبه کردند، معلوم شد پول پارکینگ یک اتومبیل چندین برابر پول خود وسیله نقلیه است، اما شما این ۱۴میلیون تومان را حبس کردید که مثلا ۴۰ یا ۸۰ دستگاه اتومبیل آنجا پارک شود و حتی در سطح تهران با صرف مبالغ فوقالعاده، ۳۰پارکینگ خریدید. آن هم به قیمتهای گزاف.
نیکپی: البته با قیمتهای روز.
دادگاه: نه به قیمتهای گران.
نیکپی: من دخالت نداشتم که زمین را گران بخرم.
دادگاه: همه را دخالت داشتید و قبلا با صاحبان زمینها ارتباط برقرار میکردید، برای این که ضوابط دولتی اجازه نمیداد که شما زمین را به قیمت گزاف بخرید که در طرح قرار میگرفت و شما هیچ یک از ضوابط را رعایت نکردید.
نیکپی: قربان کدام سوء استفاده زمین به اقساط خریداری شده است.
دادگاه: کدام اقساط؟ در انجمن شهر هم همان آقای توسلی اعتراض شدیدی به آن قیمت کرد و شما ادامه دادید منظور من این است، این پولی که شما برای پارکینگ دادید چطور نیامدید با همین پول پارکینگ چند طبقه ۲۵ شهریور را که سالها وعده ساختن آن را و حتی زمین آن را هم خریدید بسازید، چرا نساختید؟
نیکپی: قربان من کارشناس یا متخصص ترافیک که نیستم، همه آمدند نشستند در کمیسیونی و تصمیم گرفتند که در شهر تهران تعدادی پارکینگهای زنجیرهای بسازند، چون که در یک نقطه فایده نداشت که پارکینگ ایجاد شود، زیرا مثلا فلان خانم که میخواست از خیابان تخت جمشید خرید کند اتومبیل خودش را در ۲۵ شهریور پارک نمیکرد تا یک کیلومتر پیاده برود و پیراهن بخرد، این میآمد و همان نزدیک اتومبیلش را پارک میکرد و لذا ما پارکینگ ۲۵ شهریور را خریدیم، پارکینگ خوبی هم بود، اما تاخیر شد و علت تاخیر هم این بود که مقارن شد با ایجاد خطوط مترو چون مترو از زیر آن عبور میکرد. برایمان وجود یک پارکینگ چند طبقه که زیر آن را حفاری میکردند ایجاد دردسر میکرد، به همین دلیل متوقف شد.
دادگاه: شهرداری همیشه در مورد پارکینگ ۲۵شهریور همین حرفها را زده است.
نیکپی: من این حرفها را نزدم شرکت «سوفرتو» گفته که تلفیق کنید با ساختمان مترو و درست هم گفته بود، کاملا حرف منطقی بود؛ چرا که باید ایستگاه مترو مشخص میشد و بعد پارکینگ را میساختیم.
دادگاه: پس چرا اول این پیشبینی را نکردید؟
نیکپی: نمیدانستیم که مترو میسازیم. بعد از خرید پارکینگ، دولت گفت قرارداد مترو را ببندید که فهمیدیم یکی از ایستگاههای مترو هم در همین نقطه قرار میگیرد و قرار شد این دو طوری با هم ساخته شود که مردم اتومبیلهایشان را پارک کنند، از همان جا بلیت مترو بگیرند و سوار شوند.
دادگاه: نه آقای شهردار! خط سیر مترو از سال ۵۲ تعیین شده بود، روزنامهها هم نوشتند و تصویب هم کردید.
نیکپی: تغییر کرد، عوض شد.
دادگاه: هیچ تغییر نکرد، از ابتدا همهاش گفتید شهستان پهلوی و هی تکرار کردید و همه پولها را در آنجا طرح کردید و خودتان را به شاه بستید و اولین خط مترو را هم از آنجا شروع کردید که بیاورید به ۲۵ شهریور و بعد برود به بازار و این همان مسیری است که از قبل تعیین شده بود.
نیکپی: بعضی مسیرها تعیین شده بود.
دادگاه: شما اگر کارتان برنامه نداشت، چرا بیجهت پول مملکت را خرج میکردید؟
نیکپی: بعد از بستن قرارداد از سوی سازمان برنامه و بودجه و پرداخت پول، مسیرها تغییر کرد.
دادگاه: کارهای شما باید ابتدا طرحریزی میشد، تصویب میشد و سپس اعتبار آن را تصویب میکردند. شما دارید از یک حقیقت فرار میکنید. چرا که خودتان میدانید وقتی طرحهای عمران شهری به وزارت آبادانی و مسکن میرفت شما پیشنهاد میکردید، بعد که تصویب میشد اعتبار آن را درنظر میگرفتید، بعد به مناقصه میگذاشتید و وقتی مناقصه برنده میشد براساس آن قراردادی که با پیمانکار داشتید از اعتباری که تصویب شده بود وجهی را دریافت و پرداخت میکردید. این اصول باید در تمام زمینههای شهرداری پیاده میشد و شما نمیتوانید گناه مترو را به گردن فرانسویها بیاندازید؛ چرا که طبق ماده واحده، مسوول سازمان متروی تهران شما بودید و از طرفی اجرای طرح مترو و مطالعه فرانسویها در مورد مترو زیرنظر شما بود.
نیکپی: از تاریخ اجرای قانون.
دادگاه: نه جلوتر، چرا که قراردادها به شما ابلاغ میشد و مسوول همه آنها شما بودید.
نیکپی: هویدا و انصاری رفتند پاریس و مترو را به فرانسویها اطلاع دادند و من هیچ اطلاع دیگری ندارم.
دادگاه: کی دادند؟
نیکپی: در همان تاریخی که متعاقبا این قانون گذشت و بعد هم به شهرداری نوشتند در سال ۵۴ یا ۵۵ بود.
دادگاه: شما نمیتوانید کار طرح پارکینگ ۲۵شهریور را به گردن مترو بیاندازید.
همیشه میگفتید قبل از پیادهشدن طرح مترو، پارکینگ میدان ۲۵شهریور را باید بسازیم، ولی نساختید.
نیکپی: برای این که فرانسویها گفتند نسازید تا مطالعات ما تمام بشود.
دادگاه: شما به آنها نگفتید که چند سال میخواهند مطالعه کنند؟
نیکپی: یک سالونیم. در قرارداد ذکر شده و مشخص بوده.
دادگاه: قرارداد که قبلا مطالعه شده بود، پس شما اول پول پارکینگ را دادید و بعد مطیع فرانسویها بودید، یعنی در حقیقت هرچه آنان میگفتند، شما باید اجرا میکردید.
نیکپی: ناچار بودیم که هرچه فرانسویها میگفتند اجرا کنیم، چون کار دیگری نمیتوانستیم بکنیم، چون در ایران کارشناس ترافیک نداشتیم.
دادگاه: چطور نداشتیم. یکی از آنان آقای دکتر مهندس اردکانیان و چندین کارشناس دیگر که همه راجع به مترو بحث کردند و همه شما را محکوم کردند.
نیکپی: آنها مدعی هستند.
دادگاه: مدعی هستند، یعنی چه؟ یعنی هرکس در این باره اظهارنظر کرد مدعی است؟ خارجیها هم که آمدند همه مطالعه و اظهارنظر کردند و به هرکدام یکی، دو میلیون دلار پول دادید.
نیکپی: من پول ندادم سازمان برنامه پول داد.
دادگاه: شما هیچ ندادید؟
نیکپی: نخیر.
دادگاه: شما آن همه قدرت در شهرداری داشتید، انجمن شهر یعنی قوه مقننه شهرداری تهران هم که شما طرح را به آنجا میبردید آنجا هم تصویب میشد، پس همه اینها بیخود بود و شما هیچکاره بودید؟
نیکپی: من هیچکاره نبودم، اما زیر هر چیزی را که امضا کردم مسوول آن هستم. بنده ۲هزار خیابان آسفالت کردم، مسوولش هستم، بنده بزرگراه ساختم مسوولش هستم، پارکینگ خریدم مسوولش هستم، پارک ساختم مسوولش هستم.
دادگاه: پارکینگ که گران خریدید، به طوری که انجمن شهر هم به شما در این مورد اعتراض کرد.
نیکپی: اعتراض کند.
دادگاه: یعنی انجمن شهر را خودتان قبول نداشتید؟
نیکپی: طبق قانون نوسازی ۳کارشناس که رای میدادند، رای آنها قاطع بود و روی رای آنها کاری نمیشد انجام داد، کارشناس ما ۳نفر بودند آقای اردکانی و دو نفر دیگر که در تمام عمر فقط ۳بار آنان را دیدم.
دادگاه: در مورد جنوب شهر چطور؟
نیکپی: من بزرگترین خدمات را به جنوب شهر تهران کردم و تنها کسی هستم در دولت ایران که طی ۱۵سال یک سوم وقتش را صرف آبادانی جنوب شهر تهران کرده. بنده یک میلیون متر از گودهای جنوب تهران را که صدها قمارخانه و فاحشهخانه و تریاکخانه و غیره در آن بودم آمدم و برای اولینبار بعد از ۳۰سال آباد کردم و این نوسازی شهر تهران بود، در آن منطقه بود که یکی از برنامههای مهم شهرهای دنیا است.
دادگاه: یعنی الان جنوب شهر تهران به بهشت تبدیل شده؟
نیکپی: ابدا، ابدا.
دادگاه: یعنی شما فکر میکنید کلیه اعتباراتی که سالی ۳۰۰ تا ۳۵۰میلیون تومان که فقط برای تهران ...
نیکپی: قربان ۳۰۰ تا ۳۵۰میلیون ریال.
دادگاه: تومان؟
نیکپی: ریال.
دادگاه: تومان بود آقای نیکپی و اعتباراتی که گذاشتید.
نیکپی: ۳۵میلیون تومان گذاشتند فقط.
دادگاه: ۳۵۰میلیون تومان.
نیکپی: آن پل متعلق به برنامه عمرانی است.
دادگاه: خیلی خب، سازمان عمران جنوب هم که زیرنظر شهرداری بود.
نیکپی: نه قربان او زیر نظر من نبود، زیرنظر آقای هویدا بود.
دادگاه: پس شما هیچ دخالتی نداشتید؟
نیکپی: خیر قربان.
دادگاه: پس چطور مدعی هستید که خدمت کردید؟
نیکپی: عرض میکنم خدمتتان بنده از سال ۱۳۴۸ که شهردار تهران شدم یکی از بزرگترین کارهایی که کردم گودهای جنوب تهران بود که برای اولینبار بعد از ۳۰سال عمران و آباد میکردم و یکی از پارکهای بسیار زیبا را در آنجا ساختم.
دادگاه: با چه بودجهای؟
نیکپی: هیچچیز فقط با ۵ یا ۶میلیون تومان.
دادگاه: پس بقیه ۳۵میلیون تومان را کجا خرج کردید؟
نیکپی: فقط زمین بود.
دادگاه: شما خودتان گفتید که فقط ۵میلیونتومان خرج کردم.
نیکپی: قربان تو را به خدا بگذارید، روشن کنم.
دادگاه: چرا فرار میکنید از حقیقت؟
نیکپی: بگذارید به آن هم میرسم. من دارم تاریخی میآیم جلو. من مقدار زیادی در مناطق جنوب تهران خیابان آسفالت کردم، موقعی که رسید به فاضلاب تهران به وزارت نیرو نامه نوشتم که جنوب تهران به علت شیب زیادی که دارد بدون درست کردن مساله فاضلاب تهران هرگز درست نمیشود. آنها هم جواب دادند که شما مداخله نکنید. این از وظایف وزارت نیرو است.
دادگاه: شما همیشه همینطور هستید یک زمانی گفتید اگر اداره راهنمایی و رانندگی در دست شهرداری نباشد ما نمیتوانیم ترافیک تهران را درست بکنیم. این مساله که حل شد شما این سازمان وسیع را هم زیرنظرتان گرفتید و به جای هر کار، تغییراتی در بهای بنزین دادید.
نیکپی: من بهای بنزین را تغییر ندادم من اطلاعی ندارم به پیغمبر و به قرآن. من بنزین را گران نکردم. شاه معتقد بود که بنزین هر سال باید دو ریال گران بشود.
دادگاه: شما میخواستید بگویید که گران نکنند.
نیکپی: ما گفتیم بنده خودم به شاه گفتم وقتی درآمد نفت بالا رفت، بیایید قیمت نفت را نصف کنید.
دادگاه: پس چرا هیچجا اعلام نکردید نه در روزنامه نه در انجمن شهر این پیشنهاد را مطرح نکردید؟ شما گفتید که فاضلاب را باید به شهرداری واگذار کنند و این هم بهانهای بود مانند این که گفتید باید مسوولیت راهنمایی و رانندگی با شهرداری باشد تا مشکل ترافیک حل شود. آیا گفتید که باید مترو و فاضلاب و اینها با هم ساخته شود؟
نیکپی: گفتم.
دادگاه: گفتید، اما بعد از این که قراردادها بسته شد.
نیکپی: خیر قبل از انعقاد قراردادها گفتم.
دادگاه: اگر قبل گفته بودید، قراردادها را امضا نمیکردید.
نیکپی: چرا نمیکردم، مترو قرارداد بدی نبود.
دادگاه: نمیگفتید که باید مترو و فاضلاب توام پیاده شود؟
نیکپی: چه فرق میکرد، وقتی خیابانی باید حفاری میشد از لحاظ ترافیکی فرقی نمیکرد که برای فاضلاب یا مترو حفاری شود.
دادگاه: چرا هماهنگ نکردید؟ مطمئن باشید این هم بهانهای بود تا طرح فاضلاب را هم به شهرداری بکشانید و هی آن را کش بدهید و اعتبارات تازهای به دست بگیرید و این همان سیاست استعماری بود که شما خواهان آن بودید.
نیکپی: وقتی درآمد نفت رفت بالا، بنده پیشنهاد کردم که یک مقداری از این درآمد نفت باید در جنوب تهران خرج بشود.
دادگاه: دادند و به همین دلیل دادند.
نیکپی: ۳۵میلیون تومان دادند.
دادگاه: چرا بهترین خیابانها و بهترین وسایل حملونقل به شمال شهر اختصاص مییافت و شما بیشترین اعتبارات را در شمال شهر خرج میکردید و تا یک آقای پولدار و ثروتمندی میگفت خیابان ما آسفالت نیست، بلافاصله قرارداد آسفالت را بسته و وسایل لازم را به آنجا اعزام و آنجا را آسفالت میکردند و اعتبارات جنوب شهر را به شمال شهر انتقال و اختصاص میدادید و در نتیجه این سیاست غلط استعماری ضدخلقی شما باعث شد تا شکاف بزرگی بین جنوب و شمالشهر پدید بیاید و الان این جنوب و شمال را که مقایسه میکنیم وضع جنوب به قدری ناراحتکننده است که هر بینندهای را متاثر میکند.
ارسال نظر