موارد عدیده‌ای وجود دارد که در این جا به ذکر چند خاطره از درباریان رژیم گذشته بسنده شده است. مادر فرح پهلوی در این خصوص می‌گوید: «هژبر از بهاییان سرشناس ایران بود، بهاییان ثروت و سرمایه خود را به او سپرده بودند و هژبر با این سرمایه کار می‌کرد. تخطی و خلاف‌کاری و قانون‌شکنی او به اندازه‌ای بود که وقتی تصمیم به احداث یک مجتمع دامداری در سنگسر گرفت، همه روستاییان و زمین‌داران مسلمان را با زور از آن منطقه اخراج و زمین‌هایشان را تصاحب کرد. هژبر علاوه بر دامداری، بانکداری و سرپرستی صنایع و کشاورزی، قاچاق جواهر و طلای ایران را عهده‌دار بود. بر هیچ کس پوشیده نبود که هژبر نمی‌تواند بدون داشتن پشتوانه قوی به راحتی محموله‌های گرانبهای خود را از مبادی ورود و خروج کشور عبور دهد. محمد‌رضا برای آن که متهم به حمایت از بهاییان نشود، هرگز هژبر را به میهمانی‌ها و محافل و مجالس خود راه نمی‌داد. فرح هم از او انزجار داشت. زمانی هم که به مناسبت سالروز تولد فرح، یک رشته جواهر عتیقه متعلق به کاترین دوم (امپراتریس روسیه) را به عنوان هدیه فرستاد، فرح از قبول آن امتناع کرد. چند هفته بعد، این رشته جواهر را بر گردن و لباس شمس دیدیم و متوجه شدیم، هژبر برای آن که به دخترم دهن‌کجی کرده باشد، جواهرات را به شمس بخشیده است.» یا در نامه‌‌ای که از دفتر مخصوص فرح برای هژبر ارسال گردیده، در این خصوص آمده است:

«جعبه سیگار طلا با تاج برلیان زمرد تقدیمی جناب عالی از پیشگاه مبارک علیا حضرت شهبانوی ایران گذشت. حسب‌ الامر، مراتب خوشوقتی معظم له ابلاغ می‌گردد. ضمنا در اجرای اوامر صادره، چون قوطی سیگار قدیمی مربوط به دوره پهلوی است عیناً به وزارت فرهنگ و هنر فرستاده شد که با ذکر نام اهداء‌کننده در موزه پهلوی واقع در کاخ مرمر حفظ و نگهداری کنند.» یا در نامه دیگر که از جانب ارتشبد غلامرضا ازهاری، رییس ستاد ارتش به هژبر یزدانی نوشته شده، آمده است:«آقای هژبر یزدانی، مجلس ضیافت مجلل و باشکوهی که به مناسبت زادروز خجسته ولایتعهد ایران در هتل هیلتون ترتیب داده بودید و در آن چند صد نفر مورد پذیرایی گرم و شایان توجهی قرار گرفته، عشق شدید جنابعالی را نسبت به سلسله جلیله پهلوی که همگی هر چه داریم از آنهاست می‌رساند و این احساسات درخور، هرگونه تقدیر و تقدیس می‌باشد. لذا وظیفه نظامی خود دانستم که مراتب را به شرف عرض مبارک شاهانه برسانم و اجازه بگیرم که از این احساسات گرم و بی شائبه جناب عالی کتبا قدردانی نمایم که این اجازه را مرحمت فرمودند و خوشوقت که بدین وسیله مراتب سپاس و تشکر خود را به جنابعالی اعلام و...» هژبر با پهن کردن دام احسان و ریخت و پاش برای درباریان و افراد ذی‌نفوذ در صحنه‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم پهلوی سعی در گسترش هر چه بیشتر نفوذ خود و در واقع قوت گرفتن روز افزون بهاییت در این زمینه داشت. او که با حمایت مستقیم و علنی و بی‌چون چرای سپهبد، ایادی کار خرید و توسعه شرکت‌های زراعی، دامپروری و صنعتی را پیش می‌برد، کم کم وارد صحنه بانکداری کشور نیز گردید و با در اختیار داشتن سرمایه عظیم و بی‌مانند به خرید و اضافه نمودن این کارخانجات و واحدهای صنعتی اقدام ‌نمود. چه، سیاست اقتصادی رژیم پهلوی با نفوذ هر چه بیشتر بهاییان در این زمینه موافق و هماهنگ بود و هیچ سد و مانعی در مقابل هژبر قرار نداشت که او با اشاره انگشتی به حامیان خود در دربار پهلوی آن را از میان برندارد. لذا به سهولت به چنین هدفی دست یافت. در این مورد، اکثریت افراد موثر و مهره‌های کلیدی راهبرنده نظام شاهنشاهی با نفوذ بهاییان در ایران و به ویژه در صحنه اقتصادی موافق بودند، حتی خود محمد‌رضا پهلوی نسبت به نفوذ بهاییان حساسیت نداشت، بلکه خود او صراحتا گفته بود:«افراد بهایی در مشاغل مهم و حساس مفیدند چون علیه من توطئه نمی‌کنند.» عبدالکریم ایادی که جزو محارم خاص شاه بود و محمدرضا تمامی مسائل را با وی در میان می‌گذاشت و از او مشورت می‌گرفت در قدرت‌یابی بهاییان نقش اساسی داشت. او وسایل تحصیل جوانان بهایی را فراهم می‌کرد و بخش‌های مهمی از فعالیت‌های اقتصادی در بخش خصوصی در اختیار آنان قرار می‌گرفت. لذا در چنین موقعیتی، هژبر توانست صاحب کارخانه‌ها و مراکز تولیدی فراوانی شود.

به هر حال تبدیل هژبر از یک گله‌دار ساده در سنگسر به یک قطب اقتصادی، ریشه در اوضاع نابسامان اقتصادی و نظام بانکداری بیمار ایران طی سال‌های ۵۰ ـ ۱۳۴۰ داشت. هژبر در خرید کارخانجات و شرکت‌های مختلف اعتبارات کلانی از شعب مختلف بانک ملی ایران و سایر بانک‌ها دریافت می‌نمود و از آنها بهره می‌جست. با وجود این گونه بهره‌برداری از اعتبارات که غیرقانونی و غیر مجاز بود، شرکت‌های وابسته به هژبر به بانک‌ها مبالغ هنگفتی بدهکار می‌شدند. لیکن در هیچ یک از موارد، بانک‌ها پیگیری جدی برای وصول مطالبات نمی‌کردند و این بدهی‌ها مدت طولانی باقی می‌ماند و هیچ مرجع قانونی هم مساله را دنبال نمی‌کرد و لذا یکی از عوامل موثر و مهم دیگر در مبدل‌سازی هژبر گله‌دار به میلیونر، همین مساله استفاده از رانت‌های اقتصادی و سوء استفاده از تسهیلات بانکی بود.

آن چه که از بررسی‌ اسناد ساواک و سایر اسناد دربار شاهنشاهی منتج می‌شود، نامبرده در سوءاستفاده و برخورداری از وام‌های غیرقانونی و اعتبارهای نابجا و غیر اصولی ید طولایی داشت و این امر امکان‌پذیر نبوده مگر با حمایت و اعمال نفوذ افرادی مانند سرلشگر ایادی و ارتشبد نصیری و دیگران. لیکن با بروز مخالفت رییس کل بانک مرکزی و بعد رییس بانک ملی و شهادت یک نفر از کارمندان بانک به نام سرافراز و یکی از کارکنان خودش به نام انهاری با مشکل جدی روبه‌رو می‌شود و سعی می‌کند تا با حمایت رجال ذی‌نفوذ دربار پهلوی، مساله را به نفع خود تمام کند و سرپوش بر روی اعمال زشت و پلید خود بگذارد، اما شهادت انهاری و متعاقب آن ضرب و شتم وی از سوی ایادی هژبر و پیگیری مداوم خانواده وی، موجب بروز موج مخالفی در برابر هژبر می‌شود و مساله در محافل مطبوعاتی سرایت می‌کند. در همین اثنا مبارزات مردمی عرصه را به رژیم پهلوی تنگ نموده و حکومت که در مقابل صفوف عظیم مردم انقلابی، باایمان و مصمم، عاجز و درمانده شده بود، طی یک اقدام فرمایشی و عوامفریبانه هژبر یزدانی را به همراه تنی چند از چهره‌های منفور و بدنام دستگیر و زندانی نمود. رژیم که با حمایت‌های همه جانبه خود، او را از هیچ و پوچ به قدرتی عظیم در صحنه اقتصادی مبدل ساخته بود، سعی نمود تا قدری از خشم و نفرت مردم را نسبت به خود بکاهد، لیکن، مردم آگاه و انقلابی فریب این نمایش را نخوردند و مبارزات مردمی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسد. با پیروزی انقلاب اسلامی درهای زندان‌ها باز شد و زندانیان ‌آزاد شدند، در این حرکت برخی از رجال وابسته به رژیم پهلوی، از جمله هژبر یزدانی از فرصت پیش آمده بهره برد و پس از آزادی از زندان با کمک عوامل خود به خارج از کشور گریخت.

برگرفته از کتاب «هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک» مرکز بررسی اسناد تاریخی