کنسرسیوم وارث شرکت نفت انگلیس

پرویز مینا یکی از سرشناس‌ترین مدیران شرکت ملی نفت در سال‌های پیش از انقلاب بود که در معاونت امور بین‌المللی این شرکت فعالیت می‌کرد. او به دلیل اشرافی که بر مسائل بین‌المللی نفت ایران داشت از منابع موثق در تحولات مربوط به این صنعت به حساب می‌آید. روایت او از تحولات مربوط به فعالیت‌‌های شرکت نفت ایران و انگلیس و انتقال نفت ایران به وسیله نفتکش‌های بریتانیایی را در این شماره می‌خوانید.

بدین نحو که شرکت نفت سابق انگلیس و ایران را وادار کردند که قبول بکند اگر ایران حاضر بشود مساله غرامت به داوری برود، همان مقررات و اصولی که در خود انگلستان در زمان دولت کارگری در مورد ملی کردن صنایع زغال‌سنگ ملاک عمل قرار گرفته بود، بر همان اساس و شرایط در مورد ایران نیز عمل شود. بنابراین آن خطری که مصدق از آن وحشت داشت که ادعای غرامت هیچ حد و حصری ندارد، از بین می‌رفت. به خصوص که در پیشنهاد مزبور تصریح شده بود که در هیچ سالی پرداخت غرامت از ۲۵‌درصد درآمد نفت تجاوز نخواهد کرد. ضمنا دادگاه لاهه نیز امتحانش را داده بود. چون وقتی که مساله دعوای بین شرکت سابق نفت انگلیس و ایران و دولت ایران به دادگاه لاهه رفت، حتی قاضی انگلیسی عضو دادگاه به نفع ایران رای داد، بنابراین آن ترس هم که دادگاه لاهه ممکن است از انگلستان طرفداری بکند، وجود نداشت.

علاوه بر این یک نکته بسیار مهم و حیاتی که در دوران مذاکرات در حکومت مصدق به آن توجه نشده بود و می‌توانست در حل مشکل مساله غرامت به نفع ایران از آن استفاده شود، موضوع بیست‌درصد سهم ایران در شرکت‌های تابعه شرکت نفت انگلیس و ایران بود. در قرارداد اولیه دارسی ۱۳ و در قرارداد اصلاحی سال ۱۹۳۳ که در زمان حکومت رضا شاه جایگزین آن شد و تا زمان ملی شدن صنعت نفت به قوه خود باقی بود، در فصل تعریفات زیر عنوان شرکت طرف قرارداد قید شده است، شرکت یعنی شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران و شرکت‌های تابعه آن. علاوه براین در ماده ده بند ب قرارداد سال ۱۹۳۳ جزو تعهدات مالی شرکت قید گردیده که هرساله شرکت باید مبلغی معادل بیست‌درصد سود سهام که بین سهامداران شرکت نفت ایران و انگلیس توزیع می‌شود به دولت ایران بپردازد. از تعاریف و مواد مذکور در بالا می‌توان نتیجه گرفت که دولت ایران از نظر حقوقی در واقع صاحب بیست‌درصد سهام شرکت نفت انگلیس و ایران و شرکت‌های تابعه آن بوده و لذا در صورت ارجاع مساله غرامت به داوری دولت ایران می‌توانست در مقابل ادعاهای شرکت نفت انگلیس و ایران، علاوه بر سایر موارد، از دست رفتن بیست‌درصد سهم خود در شرکت‌های تابعه شرکت نفت انگلیس و ایران را ادعا نماید که شامل موارد زیر می‌شد:

شرکت نفتکش بریتانیا

شرکت‌های تصفیه و توزیع نفت در خارج از ایران که شامل تعدادی پالایشگاه در نقاط مختلف جهان می‌گردید. ایستگاه‌های سرویس و پمپ‌های بنزین BP در نقاط مختلف دنیا.

پنجاه‌درصد سهم شرکت درنفت کویت.

۵/۴۷‌درصد سهم اولیه شرکت در نفت عراق. عنوان ادعای فوق مسلما ایران را از پرداخت غرامت گزاف که مصدق از آن هراس داشت مصون می‌داشت.

لذا بنده شخصا فکر می‌کنم مهم‌تر از این دو موضوع، مساله شخص خود مصدق و اهمیتی که برای وجهه و محبوبیت ملی خود قائل بود، او را در حقیقت واداشت از اینکه این پیشنهاد را نپذیرد، یعنی مصدق وحشت داشت از اینکه یک روزی او را محکوم بکنند که با انگلیسی‌ها بالاخره به توافق رسید. به عقیده من این مهم‌ترین عاملی بود که نگذاشت مصدق آن پیشنهاد را بپذیرد. متاسفانه، در حقیقت، با سقوط دولت دکتر مصدق قرارداد کنسرسیوم ۱۹۵۴ تحت شرایطی منعقد شد که درواقع ایران دیگر چاره‌ای نداشت و باید آن را یک قرارداد تحمیلی تلقی نمود که تحت شرایط سیاسی و اقتصادی روز بهتر از آن امکان‌پذیر نبود. مهم‌ترین تغییری که در وضع به وجود آمد این بود که شرایط مالی قرارداد به سطح قراردادهایی که در آن موقع در کشورهای دیگر تولیدکننده نفت، مانند ونزوئلا و عربستان، ملاک عمل بود رسید، یعنی تسهیم منافع براساس ۵۰ -۵۰ و دومین نکته مهم این بود که به‌جای شرکت سابق نفت انگلیس و ایران یک کنسرسیوم بین‌المللی از شرکت‌های آمریکایی و اروپایی تاسیس شد و اداره مطلق صنعت نفت و صدور نفت ایران را آن کنسرسیوم در اختیار گرفت و یک تفاوت عمده که بین پیشنهاد شماره ۷ ترومن و چرچیل و این قرارداد بود.

در آن پیشنهاد اداره مطلق و کنترل صنعت نفت به شرکت ملی نفت واگذار می‌شد و یک کنسرسیوم بین‌المللی فقط خریدار نفت می‌شد، در صورتی که در قرارداد کنسرسیوم سال ۱۹۵۴ اداره مطلق صنعت نفت را کنسرسیوم به دست گرفت. در نتیجه شرکت ملی نفت موقعی شروع به کار کردکه اولا تمام کارشناسان با تجربه آن موقع ایران در صنعت نفت را کنسرسیوم جذب نمود، یعنی جزو شرایط این بود که تمام کارکنان ایرانی صنعت نفت، خارج از آنهایی که در فعالیت‌های مربوط به پخش داخلی کار می‌کردند، در اختیار کنسرسیوم گذاشته بشوند، بنابراین قسمت عمده قدرت فنی و تخصصی را کنسرسیوم برای خود نگه‌داشت. البته کنسرسیوم کارشناسان خارجی هم آورد برای اینکه احتیاج بود. بنابراین شرکت ملی نفت در بدو تاسیس، فعالیت خود را با تعداد محدودی کارکنان که بیشتر تخصص‌شان در رشته پخش داخلی بود و تعداد کمی هم کارشناسانی که از شرکت سهامی نفت، وابسته به سازمان برنامه، به ارث برده بود آغاز کرد. درآن شرکت تعدادی زمین شناس ژئوفیزیست و مهندس نفت و حفاری برای اکتشاف در خارج از حوزه قرارداد کنسرسیوم مشغول به کار بودند که به شرکت ملی نفت ایران منتقل و پایه‌گذار حوزه مدیریت اکتشاف و تولید شدند.

باتوجه به این واقعیت که تقریبا تمام منابع نفت ایران که قابلیت تولید و صادرات داشت خارج از اختیار شرکت بود، برای اینکه شرکت بتواند مراحلی را طی کند که بتواند در نهایت به صورت یک شرکت عمده بین‌المللی نفت درآید، ضرورت داشت به سرعت برای کشف و توسعه منابع نفتی در خارج از حوزه قرارداد کنسرسیوم اقدام کند. برای این کار احتیاج به سرمایه و تخصص و تکنولوژی بود که هیچ‌کدامشان در آن موقع برای شرکت ملی نفت فراهم نبود. چون بعد از سه سال دوره حکومت مصدق و قطع درآمد نفت و رکود شدید اقتصادی پولی در اختیار شرکت ملی نفت نبود. متخصصانش هم که به کنسرسیوم داده شده بودند. چون دسترسی به تولیدات مناطق خوزستان نداشت، صادراتی هم برای کسب درآمد در اختیار شرکت نبود. بنابراین شرکت می‌بایستی برنامه‌ریزی‌اش براین اساس می‌بود که با جلب سرمایه‌های خارجی و استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته شرکت‌های بین‌المللی نفت منابع نفتی خارج از حوزه قرارداد کنسرسیوم را کشف و سپس توسعه بدهد و با استفاده از تولیدات آن در بازارهای بین‌المللی وارد شود.

من بعد از این که رشته دکترایم را گرفتم، به ایران مراجعت کردم و در حوزه مدیریت اکتشاف و استخراج شرکت ملی نفت، که مدیریت آن با آقای مهندس فتح‌الله نفیسی بود و به منظور کشف و توسعه نفت و ورود به بازارهای بین‌المللی ایجاد شده بود، شروع به کار نمودم. سمت‌هایی که از آن پس به ترتیب به عهده داشتم عبارت بودند از رییس اداره کل مهندسی نفت، رییس قسمت امور شرکت‌های وابسته، معاون مدیر امور بین‌المللی و عضو علی‌البدل هیات‌مدیره، مدیر امور بین‌المللی و عضو اصلی هیات‌مدیره و رییس هیات‌مدیره شرکت ملی نفتکش ایران.

در آن موقع، یعنی در آغاز بازگشت من به ایران، مهم‌ترین و ضروری‌ترین اقدامی که باید می‌شد این بود که قوانینی تدوین و وضع بشودکه شرکت‌های نفتی بتوانند براساس آن در ایران سرمایه‌گذاری بکنند و شروع به کار بکنند و اولین قدم تدوین قانون نفت۱۹۵۷ بود.

آقای مینا، قبل از اینکه وارد این موضوع بشویم - که موضوع اصلی است - دو نکته را می‌خواستم مطرح کنم و خواهش کنم اگر ممکن است راجع به آنها صحبت بفرمایید. یکی اینکه آیا حوزه قرارداد کنسرسیوم هم مرز بود با حوزه قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس یا اینکه تغییری در آن داده شده بود و دوم، وقتی شما برگشتید به ایران و وارد شرکت ملی نفت ایران شدید، سازمان این شرکت چه بود؟ یعنی از چه بخش‌هایی تشکیل شده بود؟

در زمان شروع قرارداد کنسرسیوم ۱۹۵۴ حوزه فعالیت همان حوزه فعالیت شرکت سابق نفت بود با یک تغییر خیلی کوچکی. نواحی‌ای بود که در آنها اکتشاف شده بود، اما امید پیدایش منابع نفتی مهمی در آن نبود. آنها را حذف کردند. ولی من حیث‌المجموع، حوزه قرارداد همان حوزه قبلی بود، که تمام خوزستان را در برمی‌گرفت. بنابراین کنسرسیوم در حقیقت وارث تمام آن تاسیسات و مناطقی شد که شرکت سابق نفت انگلیس و ایران در آنجا فعالیت داشت. فقط کار پخش داخلی را واگذار کردند به شرکت ملی نفت ایران، به اضافه ناحیه کرمانشاه و نفت شاه. کرمانشاه و نفت شاه جزو حوزه فعالیت شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بود، آن را خارج کردند و واگذار کردند به شرکت ملی نفت. به طوری که پالایشگاه کرمانشاه را که ابتدا پالایشگاه کوچکی بود و بعدا توسعه پیدا کرد، شرکت ملی نفت اداره می‌کرد و میدان کوچک نفت شاه هم در اختیار شرکت ملی نفت بود، که، در حقیقت، نفت خام پالایشگاه کرمانشاه از نفت شاه تامین می‌شد. علاوه براین، کلیه تاسیسات پخش داخلی در سراسر کشور نیز به شرکت ملی نفت ایران واگذار شد. در حوزه قرارداد کنسرسیوم فقط عملیات غیرصنعتی که عبارت بود از ساختمان، تعمیرات، نگهداری و حفظ جاده‌ها، خانه‌ها، بیمارستان‌ها، باشگاه‌های کارمندان و غیره، یعنی آنچه که خارج از حوزه فعالیت‌های فنی و صنعتی بود، به عهده شرکت ملی نفت گذارده شد. بدین منظور سازمانی تاسیس گردید به اسم سازمان امور غیرصنعتی که اداره آن در اختیار شرکت ملی نفت بود.

بنابراین، شرکت ملی نفت وقتی تاسیس شد ۹۰‌درصد فعالیتش مربوط به اداره خط لوله حمل و نقل نفت خام از نفت شاه به کرمانشاه و اداره پالایشگاه کرمانشاه و توزیع فرآورده‌های حاصله از پالایشگاه‌های کرمانشاه و آبادان در داخل ایران بود و مقداری نیز فعالیت‌های زمین شناسی و اکتشافی که شرکت سهامی نفت ایران، که وابسته به سازمان برنامه بود، از چند سال قبل آغاز کرده بود. این درحقیقت تشکیلات شرکت ملی نفت بود در تهران و آن سازمان امور غیرصنعتی که در جنوب داشتند.

در این زمان کسانی که در زمینه نفت و نیز در زمینه همین مسائلی که می‌فرمایید تصمیم می‌گرفتند، کی بودند؟

در مورد اکتشاف و تولید باید گفت مهم‌ترین تصمیم‌گیرنده آقای مهندس نفیسی بود. او کسی بود که در حقیقت ریاست فعالیت‌های مربوط به کار اکتشاف و تولید را به عهده داشت و بنده و همکارانمان برای او کار می‌کردیم، یعنی دپارتمان‌هایی که ما در آنجا کار می‌کردیم، زیر نظر آقای نفیسی بود. عملیات مربوط به تصفیه و تولید فرآورده‌های نفتی در اختیار آقای دکتر رضا فلاح بود. فعالیت‌های توزیع و پخش داخلی در اختیار آقای مهندس اتحادیه بود، که شامل مسوولیت امور خطوط لوله فرآورده‌های نفتی و توزیع فرآورده‌ها در داخل ایران نیز می‌شد. البته فعالیت‌های پالایش بعدا توسعه پیدا کرد، به طوری که پالایشگاه‌های تهران و تبریز و شیراز و اصفهان همه بعدا ساخته شدند و کارشناسان برجسته‌ای مانند آقایان لطیف رمضان‌نیا و مجید دیبا بعدا عهده‌دار مدیریت آن شدند. در حقیقت مهره‌های اصلی در هیات‌مدیره که کارگردانان صنعت نفت بودند، در شروع فعالیت شرکت ملی نفت ایران آقایان نفیسی، فلاح، اتحادیه و روحانی بودند. ولی همان‌طور که عرض کردم مهره اصلی را بنده همیشه آقای نفیسی می‌دانستم. او فوق‌العاده در پیشبرد هدف‌ها و فعالیت شرکت موثر بود. من واقعا یکی از افتخاراتم این است که زیر دست آقای نفیسی کارم را یاد گرفتم و فعالیت‌های مقدماتی من در صنعت نفت همه با آقای نفیسی بود و از ایشان تجربه‌های ذی‌قیمتی کسب کردم. البته در دوره‌های بعدی کارشناسان و مدیران کاردان و لایق دیگری مانند آقایان سعید نقوی، منوچهر فرمانفرماییان، باقر مستوفی، هوشنگ فرخان، محمدعلی نابغ، تقی مصدقی، ابراهیم سلجوقی، عباس فلاح و مصباح جالینوس در پیشبرد هدف‌ها و فعالیت‌های صنعت نفت نفش موثری داشتند.

سال ۵۷ که شما برگشتید به ایران، فضای بخشی که شما برایش کار می‌کردید، بخش اکتشاف و تولید، چگونه بود؟ همکارانتان چطور بودند؟ شیوه تصمیم گیری چه بود؟

خوشبختانه من این سعادت را داشتم که با کسانی در صنعت نفت وارد خدمت شوم که همه دارای تجربه لازم بودند و اشخاصی بودند که دید باز داشتند و می‌توانستند روی آینده و برنامه‌ریزی‌های دراز مدت فکر بکنند و محیطی بسیار‌بسیار مناسب و مطلوب برای کار در شرکت نفت ایجاد کنند. در حوزه مدیریت اکتشاف و استخراج که من شروع به کارکردم، آن گروهی که زیر نظر آقای نفیسی بودیم، تعداد زیادی جوان‌هایی بودند که مثل خود من تحصیلاتشان تمام شده بود.