3/5 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری برای پتروشیمی

باقر مستوفی در ادامه خاطرات خود از تاریخ صنعت پتروشیمی به سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی و سال‌های بلافاصله پس از آن می‌رسد و معتقد است که ناتمام ماندن پتروشیمی بندر امام (ره) ضربه آسیب‌ساز بود. توجه داریم که ژاپنی‌ها در سال‌های پس از پیروزی انقلاب به دلایل سیاسی بر هم زننده قرار داد خود با ایران بودند. مستوفی باور دارد که اجرای طرح‌های پتروشیمی در آن سال‌ها در ایران یک حرکت پیشگام در منطقه بوده است.

در ابتدا که شما با شرکت میتسویی این قرارداد را بستید، قرارداد پنجاه پنجاه را بستید، سرمایه‌گذاری این مشارکت چطور بود؟

ژاپن یک تخصصی دارد در فاینانسینگ که در جای دیگری در آن زمان وجود نداشت و آن این که پول را برای این سرمایه‌گذاری به سه‌درصد، چهاردرصد قرض می‌دهد. یک مقدار فاینانسینگ از آن راه شد. وقتی قیمت زیاد رفت بالا و دولت ژاپن گفت از این پول ارزان نمی‌شود استفاده کرد، ما در حدود سی مملکت را مطالعه کردیم و من برای آن شرکت، به عنوان رییس هیات‌مدیره‌اش، دائما در حرکت و مشغول مذاکره بودم، یک مقدارش در انگلستان، یک مقدارش در ممالک دیگر. در نهایت هرکسی سهم خودش را از آن پول نقدی که باید توی این شرکت بگذارد می‌گذاشت و در مورد بقیه‌اش هم با ضمانت دولت ایران می‌توانستند از ژاپن یا از جاهای دیگر وام بگیرند. کمکی که در مقابل آن ضمانت دولت ژاپن به ما می‌کرد، عبارت از این بود که یک مقدار زیادی از آن پول را به چهار درصد به ما می‌داد، برای این که قیمت ربح رفته بود پانزده درصد و ده درصد و دوازده درصد.

سهم ایران ۵۰درصد بود. چقدر آن از طریق گاز که مصرف می‌شد محاسبه می‌گردید، یا علی‌الاصول سرمایه‌گذاری ایران از طریق دیگری انجام می‌گرفت؟

پولش را اول می‌دادیم. چون دولت ایران محتاج به پول نبود. در آن زمان اغلب طرح‌های اقتصادی از اولویت برخوردار بودند و پتروشیمی بیشتر از بسیاری دیگر از طرح‌ها اولویت داشت. شما یادتان باشد که پروژه پتروشیمی و پروژه‌هایی که ما در آن آخر کار در دست داشتیم ۶درصد از کل هزینه توسعه (development expenditure) مملکت را تشکیل می‌داد.

هزینه ساختن این مجموعه طبق محاسبه شما چقدر بود؟

آن موقع که ما بودیم، در حدود سه هزارو خرده‌ای میلیون دلار.

یعنی سه میلیارد و نیم؟

ولی الان اگر بخواهید آن پروژه را بسازید،

سی و پنج‌میلیارد است.

یعنی تقریبا ده برابر؟

بله. تقریبا غیر‌ممکن است. الان کسی چنین کاری نمی‌کند. ولی این کار تمام شده بود. من نمی‌فهمم که چه چیزی مانع از این شد که ایران به این آقایان بگوید که اگر می‌خواهید بروید بروید ولی کار را تمام کنید و پولش را هم تمام و کمال دریافت کنید.

به نظر شما ناتمام گذاشتن این پروژه برای ایران ضربت عظیمی بود؟

من به شما بگویم، من آشنایان و دوستان زیادی دارم در صنعت پتروشیمی و در صنعت نفت در سطح جهانی. من نمی‌دانم ایرانی‌ها بین خودشان‌ چه می‌گویند، ولی فرنگی‌ها مرا به عنوان یک نفر آدم قابل مقایسه با آدم‌های خودشان و گاهی خیلی بیشتر قبول دارند و می‌نشینند درد دل می‌کنند. می‌گویند که ما نمی‌دانیم چطور شد که این اتفاق افتاد.

فکر می‌کردید هزینه‌ای که برای ایجاد این مجموعه انجام می‌گیرد، در چه زمانی مستهلک بشود؟

در ده سال.

در حوالی سال ۱۹۹۰، ۱۹۹۱؟

در سال ۸۹.

بازاری که برای پتروشیمی در نظر داشتید، به غیر از ایران و ژاپن، کجا بود؟

تقریبا تمامش را تخصیص (allocate) داده بودیم و جای دیگر را مشکل است که آدم بتواند اکنون به طور قطعی بگوید، ولی ایران احتمالا تمامش را جذب می‌کرد. چیز مهمی نبود. الان بازار داخلی ایران برای پ.وی.ث. تمام محصول آن را می‌گیرد. یعنی خیلی جذاب است این پیش‌بینی ما، به علت این که جمعیت رفته بالا. الان اگر پروژه ایران و ژاپن عملی شده بود، کارخانه پتروشیمی همین الان بیشتر پلاستیک‌هایش را مجبور بود در خود ایران بفروشد. هیچ لازم نبود که بروند جای دیگر. بنابراین در شرایطی که توسعه بزرگ‌تر و عمیق‌تری نیز پیدا می‌شد، الان که تمام محصول را ایران می‌برد، طبیعتا معادل همانی که قبلا در شرایط توسعه گسترده‌تر مواد پتروشیمی تهیه می‌شد می‌بایستی دوباره با ژاپن یا با کشورهای دیگر یا خود به تنهایی درست کند.

یعنی شما بعد اگر در زمینه بازاریابی و در زمینه فروش موفق بودید، اجبارا این کارخانه را گسترش می‌دادید؟

البته هرچیزی را تا ابد نمی‌شود گسترش داد، ولی یک کارهای معقولی می‌شود، کرد. این پروژه به اندازه کافی بزرگ است که آدم بی‌خودی گسترشش ندهد. ولی بازار از دست نمی‌دادید. همیشه می‌شد یک جای دیگر برداریم با همدیگر یک کاری بکنیم.

اتفاقا سوال دوم من مربوط به همین است. یعنی فکر می‌کردید مشارکتی که بین ایران و ژاپن در این زمینه ایجاد شده بود می‌توانست بازار خودش را حفظ بکند، شاید بازار فزاینده‌ای هم در شرق و هم در غرب

داشته باشد؟

صددرصد. من فکر می‌کنم ایران را از آن گروه کشورهای عقب افتاده در می‌آورد بیرون. مملکت را می‌آورد، پله پله، به سطح یک مملکت اروپایی معمولی که از فروش مواد تولیدی صنعتی manufactured goods زندگی می‌کند. سطح زندگی را می‌برد بالا. خیلی بالا. هیچ تردیدی نیست. بعضی اشخاص ایراد می‌گیرند چرا این کار را کردید، چرا آن کار را نکردید. ولی هیچ‌کدامشان درست دقت نمی‌کنند که چاره نداشتیم. هنوز هم نداریم. اگر می‌خواهید در جرگه کشورهای پیشرفته قرار بگیرید، باید صنایع و تکنولوژی پیشرفته داشته باشید.

صنایعی که درآن منطقه برای تولید مواد پتروشیمی ایجاد شده، در عربستان سعودی یا در کویت، اینها در مقایسه با ایران چطور بودند و حالا چطور هستند؟

من الان نمی‌دانم چه خبر است، ولی خیال می‌کنم در مقایسه با ایران، حتی آن ۵ کارخانه‌ای که ما اول ساختیم جواب حرف آنها را می‌دهد. ببینید یک چیزهایی را البته ممکن است ساخته باشند، مثلا یک کارخانه اتیلن دای کلوراید یک جایی درست کرده باشند. یک خورده بزرگ‌تر. من خیال نمی‌کنم آنها خیلی کار زیادی کرده‌اند. دلیلش خیلی ساده است. عربستان ظرفیت انسانی‌اش کم است.

آدم نمی‌تواند که همش با ژاپنی کار کند. ایرانی‌هایی که ما داشتیم آنجا خیلی زودتر از ژاپنی‌ها چیز یاد می‌گرفتند، خیلی سریع‌تر کار می‌کردند.

من نمی‌گویم از ژاپنی‌ها بهتر بودند. ولی می‌گویم مساوی با آنها گلیم‌شان را از آب بیرون می‌کشیدند. من یادم می‌آید در انگلیس بودم، خوب یکی از شاگردان آن وری‌مان انگلیسی بود، آن یکی اسکاتلندی بود، همه اینها بودند و من از آنها بهتر چیز می‌فهمیدم. دلیل ندارد که ایرانی‌های دیگر این طور نباشند.

من رییس امور غیرصنعتی شدم، گفتم که پنج، شش سال نتوانستند این بخش را تحویل بگیرند، من تحویل گرفتم. دیدم هی تقاضای مرخصی می‌آید و همه شان انگلیسی، هلندی و مانند اینها هستند. از زمانی که به کنسرسیوم آمده‌اند مثلا چهار سال گذشته و حالا می‌گویند آقا ما تا به حال مرخصی‌مان را نگرفته‌ایم، حالا می‌خواهیم بگیریم.