خاطرات -سقوط اقتصادی شاه
از نگاه سفارت انگلیس (۱)
رویدادهای منتهی به انقلاب در سال ۱۳۵۷ از نظر کشورهای غربی بهویژه انگلیس و آمریکا که در دهه ۱۳۴۰ به بعد در ایران نقش قابلتوجهی داشتند، در تحلیل تاریخ اقتصاد جذاب و درسآموز است. آنچه در زیر میآید، گوشهای از تحلیل سفارت بریتانیا در سال ۱۹۷۸ که از سایت تابناک اخذ شده است. سال ۱۹۷۸ سالی بود که به گمان بسیاری از ناظران و دیپلماتهای غربی و آنتونی پاسونز سفیر بریتانیا در تهران، در آن شاه باید وقت و انرژی خود را با کمک دولت جدید جمشید آموزگار، صرف حلوفصل مشکلات داخلی ناشی از تحولات نفتی و کاهش درآمدهای کشور و همچنین کنترل کامل مخالفان کند. حال آنکه این سال برخلاف پیش بینی بسیاری از این ناظران به سال تضعیف حکومت پهلوی، گسترش نارضایتی و فراگیرشدن انقلاب و نهایتا اندکی پس از پایان سال به پایان عمر حکومت سلطنتی در ایران منجر شد.
از منظر سفارت بریتانیا، یکی از نخستین رویدادهای مهم و تاثیرگذار سیاسی ایران در سال ۱۹۷۸ تشکیل کنگره فوقالعاده حزب رستاخیز در ژانویه ۱۹۷۸ در راستای ایجاد تغییرات در ساختار تشکیلاتی و اساسنامه و همچنین جایگزین کردن آموزگار به جای محمد باهری به عنوان دبیرکل آن بود. شاه در روز ۲۵ دسامبر اعلام کرده بود که بار دیگر تصمیم گرفته تا سمتهای نخستوزیری و دبیرکلی حزب را در هم ادغام کرده و هر دو را به یک نفر واگذارد، ولی برای اجرای این فرمان باید اساسنامه حزب تغییر میکرد. «پیتر وستماکوت» دیپلمات ۲۷ ساله جوانی که ماموریت خارجی خود را در سال ۱۹۷۴ ایران آغاز کرده، از ابتدای تاسیس حزب رستاخیز درباره این تشکیلات گزارش تهیه و ارسال کرده بود و اتفاقا در آخرین زمان حضور خود در تهران نیز گزارشی از این کنگره نوشت. گفتنی است وستماکوت پس از پایان یک دوره سفارت چهارساله در آنکارا، هماکنون سفیر بریتانیا در پاریس است. وستماکوت در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷ نیز گزارشهای مفصل و محرمانهای از روند کار حزب رستاخیز تهیه کرده بود.
او در اکتبر ۱۹۷۶ پس از یک سفر طولانی به بوشهر، جهرم و شیراز، چهره ناامیدکنندهای از حزبی که ظاهرا قرار بود مشارکت جدی سیاسی را به ایرانیان هدیه دهد ارائه کرد. درست یک سال بعد وستماکوت در یک گزارش مفصل دیگر به تاریخ ۲۵ اکتبر ۱۹۷۷ به تلاشهای آموزگار برای احیای اعتبار حزب رستاخیز اشاره و تاکید کرد که اصرار بر اجرای سیاست پیوستن اجباری نویسندگان و روشنفکران به حزب رستاخیز و عملی کردن این سیاست موجب از دست رفتن اعتبار آن افراد در بین هوادارانشان خواهد شد.
بر پایه گزارش جدید وستماکوت، آموزگار در نطق خود در این کنگره که به نظر کماثر مینمود، با انتقاد از «دشمنان استعمارگر خارجی ایران» مشکلات را به گردن دانشگاهیان انداخت که با اقدامات خود «مخالفان را تشویق میکنند تا سرعت روند پیشرفت ایران را کاهش دهند.»
کلام پایانی این گزارش چنین بود: «کنگره مسلما حزب رستاخیز را مجددا در انظار عمومی نمایان کرد، ولی به نظر میرسد که هیچ کاری در جهت تبدل خود به وسیلهای برای جلب مشارکت عمومی در امور ملی نکرده و ما دلیلی نمیبینیم که مردم این حزب را بیش از آنکه در گذشته و حال بوده جدی بگیرند.»
با وجود گزارش امیدوارکننده آغاز سال میلادی پارسونز، کمتر از یک ماه بعد و در پرتو خیزش ۱۹ دی (نهم ژانویه) شهر قم که در اعتراض به مقاله جنجالی روزنامه اطلاعات علیه آیتالله العظمی روحالله خمینی، مرجع تقلید و رهبر تبعیدی انقلابیون مسلمان صورت گرفت، در ۳۱ ژانویه پارسونز ناچار به نگارش و ارسال یک گزارش محرمانه ۱۵ صفحهای تحلیلی جدید با عنوان «مشکلات داخلی در ایران» خطاب به «دیوید اوئن» وزیر خارجه کشورش شد که ظاهرا تکمیل ولی در بیشتر موارد ناقض گزارش قبلی او بود.
پارسونز در ابتدای گزارش خود که حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته و مخابره شد، از «احساس نارضایتی اجتماعی و سیاسی که کشور در حال گذار از آن است»، سخن گفت. پارسونز مدعی بود: «این روحیه برای بیشتر ایرانیان بیشتر یک حس بیقراری است تا شکایت فعالانه. این احساس وجود دارد که دولت برای حل مشکل مواد اولیه در کشور تاثیرگذارانه عمل نمیکند و فلسفه سیاسی شاه، پاسخ کامل یا رضایتبخشی به نیازهای جامعهایی به سرعت رو به رشد نیست.» با این حال حتی تا این هنگام، پارسونز نیز همانند بسیاری دیگر از ناظران رسمی غربی هنوز قادر به تشخیص خطر جدی و کانون قدرت اپوزیسیون ضد شاه و شکلگیری یک جنبش فراگیر مذهبی نبود: «هیچ احتمالی برای رویارویی شاه یا دولت او یا یک اپوزیسیون متحد که بتواند خطر جدی یا حتی صدای شکایتی منسجم ایجاد کند، وجود ندارد. بیشتر مساله گروههای منفرد از ناراضیان است که انتقاد خود را مطرح میکنند. کلا ایرانیان نسبت به آینده احساس مبهمی دارند.»
در ادامه این گزارش از دانشجویان به عنوان مزاحمترین منابع نارضایتی در ایران نام برده و با ذکر این نکته که در ایران نیز همانند دیگر کشورها دانشگاه و دانشجویان به دلایل گوناگون کانون توجه نارضایتی هستند، چنین تحلیل شده که هیچ دلیل مشخص و نهایی برای ابراز مخالفت آنان وجود ندارد. به گفته پارسونز، با افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاهها و کاهش کیفیت آموزشی، تنوع دانشجویی از شهرهای کوچک و حضور کسانی که دارای پس زمینه بسیار سنتی هستند در دانشگاهها افزایش یافته است. پارسونز درباره ظهور نسل جدید دانشجویان مسلمان در دانشگاهها چنین مینویسد: «در اعتصابهای متعدد، شواهد فزایندهای از واکنش سیاسی شدید از سوی بنیادگرایان اسلامی وجود دارد که هم نسبت به زندگی دانشجویی بیمیل هستند و هم به غفلت روزافزون ایران مدرن از فرهنگ سنتی و ارزشهای اسلامی معترضند.» در بخش دیگری از این گزارش، همچنین با اشاره به نامههای سرگشاده روشنفکران علیه حکومت و همچنین برگزاری ده شب مراسم ادبی سیاسی در اکتبر سال گذشته در مرکز فرهنگی آلمان در تهران (انستیتو گوته) که با حضور چندین نویسنده و شاعر و دهها هزار مخاطب، از «طبقه متخصص، به ویژه نویسندگان و حقوقدانان» به عنوان «دیگر منبع مهم نارضایتی و جنبش مخالفان» یاد شده است.
ارسال نظر